کتاب شب پر ستاره
معرفی کتاب شب پر ستاره
کتاب شب پر ستاره نوشتهٔ زهرا صالحی است. انتشارات آراسبان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب شب پر ستاره
کتاب شب پر ستاره برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است. داستان چیست؟ ضربهای که پسر خلبان داستان از مادرش میخورد، سبب میشود که هیچوقت درکی از حضور گرم خانواده نداشته باشد؛ تا اینکه روزگار او را بهسمت مهمانی دوستانهای میکشاند. دختر نقاش رمانِ «شب پرستاره» ضربهخورده از زمین و زمان است. خسته از آدمها و خانوادهاش، بسیار اتفاقی در مهمانی به خلبان داستان ما بر میخورد و آشنایی میانشان شکل میگیرد، اما فقط برای همان شب. قصهای که در تمام زوایایش مسئولیتپذیری را به طور کامل به تصویر میکشاند، روبهروی شماست. موضوع اصلی کتاب شب پرستاره مسئولیتپذیری است که در جایجای رمان با آن روبهرو میشوید.
خواندن کتاب شب پر ستاره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شب پر ستاره
«در اتاق را با شتاب باز میکنم و به چهارچوب در دست به سینه تکیه میدهم. به بومهای مقابلام زل میزنم. یک بوم، دو بوم، سه بوم. هر کدام تقریباً چندین هفتهست که تمام شدهاند و دیگر هیچ قلمی برای اتود زدن برنداشتم! هر کدام چندین هفتهست که رنگشان خشک شده و من هنوز اتود کار جدید حتی به مخیلهام نرسیده! هر کدام چندین هفتهست که در یک گوشهٔ اتاق رها شدهاند و من حتی در اتاق را باز نکردم!
عصبی چشمانم را میبندم و میگشایم و با همان بغضِ همیشگیام به بومها زل میزنم. بغضی که گلویم را به قدری فشار میدهد که باعث میشود گلویم را برای تسکیناش ماساژ دهم حتی تبدیل به اشک نمیشود و در چشمم متولد نمیشود! فقط همانجا سنگینی میکند! بغضی که فکر میکردم بهار به بعد وجود ندارد. این چه دردیست که مثل و مانند به هیچ وقت نیست؟! مانند همیشه نیست؟ فکر میکردم مانند هر سال بهار و تابستان حالم خوب است، اما..! وقتی هنرمندی، باید همیشهٔ خدا در چالش باشی! هنرمند بودن دقیقاً مانند زندگی کردن است. زندگی که هیچ روزش تکراری نیست و هر روز چالش تازهای دارد. هر روزِ یک هنرمند یک چالشِ به خصوص برای هنرش است! هنرمند بودن درد لذت بخشی دارد. یک هنرمند یعنی یک آدمِ دل شکسته و تنها، اما دارای یک استعداد منحصر به فرد. یعنی خدا درد میدهد و تو وظیفه داری دردت را در هنرت تخلیه کنی. نقاش دردش را روی بوم به نمایش میگذارد، موزیسین دردش در موزیک هویداست، شاعر و نویسنده دردش در اثر جار زده میشود و یک آرتیست دردش را با هنرش به جهانیان نشان میدهد، اما امان از وقتی که یک هنرمند دردکشیده، توانایی انجام وظیفهٔ همیشگیاش را نداشته باشد! آن وقت دیگر دردش لذت بخش نیست، میشود دردِ کشنده.
حالا من دردی کشنده دارم و غمی در قلبم پرورش میدهم که در هیچ بومی به نمایش گذارده نمیشود. اشکی در چشمانم دارم و بغضی در گلویم بزرگ میشود که هیچ رنگی غلظتاش را نمیتواند نشان دهد. حتی چشمانم توانایی خیس شدن مانند همیشه را ندارند! این درد، درد همیشگی نیست! یک حسِ دردناکی در تمامِ وجودم خلاصه شده که نمیتوانم در دلِ هنرم جار بزنم آی مردم، من نقاشم و این دردم. نه! فقط میتوانم بگویم آهای ایزد مردِ بزرگ جهانیان، هنرم را ربودی! با دستهایم چه بکشم حال به جز سیگار؟!
کسی در ذهنم جار میزند حرفهایی را! همان کسی که هر وقت زندگی سیاه میشود در ذهنم شروع به وراجی میکند و جهانیان افسردگی نامش نهادهاند! فریاد میزند، جار میزند جوری که هر گوشگیری بگذارم صدای کلماتش رسا به مخیلهام میرسد! میگوید: تو چهطور هنرمندی هستی که بغضات را نمیتوانی در بوم بشکنی؟! که نمیتوانی رنگِ شکستنِ قلبت را در رنگها بیارایی و به نمایش بگذاری؟! تو هنرمندی آزردهخاطری که داری از ملالت میمیری و رنگی نیست پاسخگوی دردت! بومی نیست همدردِ غمت! و قلممویی وجود ندارد تا غمت را از قلبت بردارد و به قلبِ بومت تزریق کند.»
حجم
۳۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه
حجم
۳۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه