
کتاب تمنای وصال
معرفی کتاب تمنای وصال
معرفی کتاب تمنای وصال
کتاب الکترونیکی «تمنای وصال» (نوشتهٔ زهرا صالحی، انتشارات لیوسا) رمانی عاشقانه و اجتماعی است که به روایت زندگی شخصیتهایی میپردازد که در بستر مهاجرت، غربت، عشق و بحرانهای خانوادگی قرار گرفتهاند. داستان با محوریت زندگی «فرناز» و «شاهین» و اطرافیانشان، به ویژه «پرنیا»، شکل میگیرد و دغدغههایی چون دلتنگی، هویت، روابط عاطفی و چالشهای مهاجرت را به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تمنای وصال
«تمنای وصال» در فضایی میان ایران و انگلستان روایت میشود و داستان خانوادهای ایرانی را دنبال میکند که با مسائل مهاجرت، دلتنگی برای وطن و بحرانهای عاطفی روبهرو هستند. این رمان در دورهای معاصر میگذرد و با نگاهی به زندگی ایرانیان خارج از کشور، به موضوعاتی چون غربت، پیوندهای خانوادگی، عشق و آسیبهای روحی میپردازد. روایت کتاب از زاویه دید شخصیت اصلی، «فرناز»، پیش میرود و در کنار او، شخصیتهایی مانند «شاهین»، «پرنیا» و خانوادهٔ دایی، هر یک با مسائل و دغدغههای خاص خود، حضور دارند. کتاب با لحنی صمیمی و جزئینگر، فضای زندگی روزمره، روابط خانوادگی و کشمکشهای درونی شخصیتها را به تصویر میکشد. در کنار روایت عاشقانه، مسائل اجتماعی و روانی مانند بحران هویت، فشارهای مهاجرت و آسیبهای روحی ناشی از اتفاقات تلخ نیز در بستر داستان مطرح میشود. «تمنای وصال» با تمرکز بر روابط انسانی و عواطف، تصویری از زندگی ایرانیان مهاجر و چالشهای آنها ارائه میدهد.
خلاصه کتاب تمنای وصال
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «تمنای وصال» با بازگشت «فرناز» و همسرش «شاهین» از ایران به انگلستان آغاز میشود. فرناز که دلتنگ وطن و خانواده است، با شرایط جدید زندگی در غربت کنار نمیآید و این موضوع بهانهای میشود برای پرداختن به روابط عاطفی و خانوادگی شخصیتها. شاهین مشغول تحصیل و کار است و فرناز با احساس تنهایی و بیهدفی دست و پنجه نرم میکند. در این میان، خانوادهٔ دایی شاهین، به ویژه زندایی و دخترشان «پرنیا»، نقش پررنگی در زندگی فرناز پیدا میکنند. پرنیا دچار بحران روحی و افسردگی است و راز تلخی را در دل دارد که به تدریج برای فرناز بازگو میکند: او در گذشته قربانی یک حادثهٔ تلخ شده و همین موضوع باعث شده از عشق و ازدواج فاصله بگیرد و در انزوا فرو برود. روایت داستان با باز شدن این راز، به چالشهای عمیقتری چون آسیبهای روحی، قضاوت اجتماعی و تابوهای فرهنگی میپردازد. در کنار این خط اصلی، داستانهایی از گذشتهٔ فرناز و روابطش با دوستان و خواستگارانش نیز روایت میشود که لایههای بیشتری به شخصیتها و دغدغههای آنها میافزاید. داستان تا جایی پیش میرود که فرناز تلاش میکند به پرنیا کمک کند تا با گذشتهاش روبهرو شود و شاید راهی برای رهایی و وصال پیدا کند، اما پایان ماجرا افشا نمیشود.
چرا باید کتاب تمنای وصال را خواند؟
این رمان با پرداختن به موضوعات حساسی مانند مهاجرت، غربت، بحران هویت و آسیبهای روحی، تصویری ملموس از زندگی ایرانیان مهاجر و چالشهای عاطفی و اجتماعی آنها ارائه میدهد. روایت داستانی چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، امکان همدلی با شخصیتها و درک پیچیدگیهای روابط انسانی را فراهم میکند. همچنین، کتاب به مسائلی چون تابوهای فرهنگی، قضاوت اجتماعی و نقش خانواده در مواجهه با بحرانها میپردازد و مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزشهای فردی و جمعی وا میدارد.
خواندن کتاب تمنای وصال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و عاشقانه، کسانی که دغدغهٔ مهاجرت، هویت، روابط خانوادگی و آسیبهای روحی دارند، مناسب است. همچنین برای افرادی که به دنبال روایتهایی دربارهٔ زندگی ایرانیان خارج از کشور و چالشهای آن هستند، این اثر میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب تمنای وصال
«... سالن فرودگاه مثل همیشه شلوغ بود و صدای مسافران و همراهانشان در فضای بستهٔ آنجا بلوایی به پا کرده بود دیدنی! عدهای با چشمانی اشکبار برای بدرقهٔ عزیزانشان آمده بودند و برخی هم با لبی خندان برای استقبال در آنجا جمع شده بودند و این خود باعث بهوجود آمدن صحنههایی شده بود که هر بینندهای را به تماشا و تفکر وامیداشت. شلوغی و پراکندگی حاضران و همهمهٔ به وجود آمده به نوعی مرا یاد قیامت میانداخت و تصویری از صحرای محشر را برایم تداعی میکرد! برای رهایی از افکار پنهانیام نفس عمیقی کشیدم و چشمانم را بستم. دلم میخواست زمان متوقف میشد و من در زادگاه خود باقی میماندم. اما دریغ که این آرزویی محال بود. مدتی را به همان حال باقی ماندم که صدای شاهین مرا به خود آورد: ـ فرناز... حالت خوبه عزیزم؟ چشمانم را گشودم و نگاهش کردم. نمیدانم چه چیزی در عمق چشمانم دیده بود که قبل از اینکه حرفی بزنم ادامه داد: ـ تو که هنوز ناراحتی؟ من... من فکر میکردم در این یک سال گذشته به شرایط عادت کردی! پوزخندی زدم: ـ عادت؟ مگه تو عادت کردی؟ ـ نه، ولی مثل تو هم مشوّش نیستم! چون میدونم درسم که تموم بشه برمیگردیم ایران. ـ تنها دلخوشی منم همینه، خودت میدونی که من کشور و زادگاه خودمو بیشتر دوست دارم و حاضر نیستم جای دیگهای زندگی کنم، شاید خیلیها آرزوی زندگی در خارج را داشته باشن، ولی من ندارم.»
حجم
۲۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه
حجم
۲۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۱۵ صفحه