کتاب سیر رباعی
معرفی کتاب سیر رباعی
کتاب سیر رباعی پژوهش استاد سیروس شمیسا است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب سیر رباعی
رُبَاع در لغت به معنی چهارگان است و هرچیزی را که دارای چهار جزء باشد میتوان رباع گفت. رباعی با «ی» نسبت، یعنی شعری که دارای چهار مصراع باشد.
کتاب سیر رباعی به این قالب شعری پرطرفدار میپردازد. فصلهای آن از این قرار هستند:
فصل اوّل: کلیات و تعاریف
فصل دوّم: منشأ رباعی
فصل سوّم: رباعی در عربی
فصل چهارم: اجمالی در سیر رباعی در شعر فارسی
فصل پنجم: شاعران رباعیگو
فصل ششم: صوفیان رباعیگو
فصل هفتم: عالمان رباعیگو
فصل هشتم: رباعیات مُشاع یا سرگردان
فصل نهم: رباعی و بدیههگویی
فصل دهم: رباعی و موسیقی
فصل یازدهم: ساخت رباعی
فصل دوازدهم: انواع رباعی از نظر شکل
فصل سیزدهم: انواع رباعی از نظر معنی
فصل چهاردهم: شرح رباعیات
فصل پانزدهم: عروض رباعی
فصل شانزدهم: رباعی و بدیع
فصل هفدهم: مجموعههای رباعی و فهلوی
فصل هجدهم: رباعی به عنوان نامه
فصل نوزدهم: چند عنوان متفرّقه
ضمیمه: در باب فهلوی
خواندن کتاب سیر رباعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران ادبیات فارسی و دوستداران شعر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سیر رباعی
«در مورد اختراع شکل شعری و وزن خاص رباعی، دو روایت شبیه به هم در کتب قدما آمده است. بر حسب روایت اوّل که در المعجم فی معاییر اشعارالعجم (ص ۱۱۲) ذکر شده است:
روزی رودکی (متوفّی ۳۲۹) در یکی از گردشگاههای غزنین میگشت. در آنجا مشاهده کرد که گروهی به تماشای گردوبازی کودکانی چند مشغولند. کودک زیبارویی را دید که در هنگام بازی شیرینزبانی میکرد و در گفتار خود سجعهای متوازن و متوازی به کار میبرد. یک بار، پس از انداختن گردویی، گردویی از گودال بازی بیرون افتاد (به سبب برخورد دو گردو) اما عقب عقب به طرف گودال (چاله) بازگشت و کودک گفت: «غلتان غلتان همی رود تا بُن گو». شاعر را این کلمات دلنواز آمد و چون به قوانین عروض رجوع کرد وزن آن را با یکی از متفرّعات بحر هزج منطبق یافت. سپس بر این وزن اشعاری گفت در دو بیت، بیت اوّل مصرّع و بیت دوّم مقفّی. و چون اصل این وزن ساخته کودکی تر و تازه بود این گونه شعر ترانه نام یافت.
از این حکایت جعلی نتایجی مستفاد میشود:
۱. رباعی شعری ایرانی است و وزن آن بعد از خلیل پیدا شده است.
۲. رباعی مستنبط از زبان توده مردم است.
۳. رودکی از نخستین کسانی است که به رباعی پرداخته است.
روایت دیگر از این داستان در کتاب تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی ـ که در سال ۸۹۲ یعنی تقریباً دو قرن و نیم بعد از المعجم تألیف شده است ـ به چشم میخورد. این روایت به شرحی که بیان خواهد شد ظاهراً از مأخذ دیگری جز المعجم أخذ شده است. عین روایت دولتشاه چنین است:
«حکایت کنند که یعقوببن لیث صفّار... پسری داشت کوچک و او را بغایت دوست میداشت. روز عید آن کودک با کودکان دیگر جوز میباخت. امیر به سر کوی رسید و به تماشای فرزند ساعتی بایستاد. فرزندش جوز بینداخت و هفت جوز به گو افتاد و یکی بیرون جست. امیرزاده ناامید شد. پس از لمحهیی آن جوز نیز بر سبیل رجعالقهقری به جانب گو غلطان شد. امیرزاده مسرور گشت و از غایت ابتهاج بر زبانش گذشت که: غلطان غلطان همی رود تا لب گو.
امیر یعقوب را این کلام به مذاق خوش آمد. ندما و حکما را حاضر گردانیدند و گفتند که این از جنس شعر است و روا بود. ابودلف عجلی و وهببن الکعب به اتفاق به تحقیق و تقطیع مشغول شدند، این مصراع را نوعی از بحر هزج یافتند. مصراعی دیگر به تقطیع موافق آن بر این مصراع افزودند و یک بیت دیگر موافق آن ضم کردند و دوبیتی نام کردند و چندگاه دوبیتی میگفتند تا فضلا لفظ دوبیتی را نیکو ندیدند، گفتند که این چهارمصراعی است رباعی نیز میشاید گفتن. و چندگاهی اهالی فضایل به رباعی مشغول بودند و خوش خوش به اصناف سخنوری مشغول شدند، گل بود به سبزه نیز آراسته شد.»»
حجم
۵۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۵۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه