
کتاب شب سیاوشان
معرفی کتاب شب سیاوشان
کتاب الکترونیکی «شب سیاوشان» نمایشنامهای در هفت صحنه به قلم یدالله آقاعباسی است که نشر قطره آن را منتشر کرده است. این اثر در دستهٔ تئاتر و ادبیات نمایشی و بهویژه نمایشنامهٔ ایرانی قرار میگیرد و با نگاهی به تاریخچهٔ تئاتر در ایران، روایتی از کشمکشهای هنرمندان و جامعه را به تصویر میکشد. شخصیتهای متعددی از جمله نویسنده، پیشکار، کاتب، خواجه، کاروانسرادار، نوکر، صاحبمنصب، گزمهها، عروس، مردان و تعزیهخوانان در این نمایشنامه حضور دارند و هرکدام نقشی در پیشبرد روایت دارند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شب سیاوشان
«شب سیاوشان» نوشتهٔ یدالله آقاعباسی، یک نمایشنامهٔ ایرانی است که در قالب هفت صحنه روایت میشود. این اثر با الهام از خاطرهای تاریخی دربارهٔ نخستین تجربههای تئاتر در ایران، بهویژه ماجرای عبدالحسین صنعتی و نمایشنامهٔ «لِکپلِکالملک و مفتخرالشعرا»، شکل گرفته است. نویسنده با بهرهگیری از عناصر واقعیت و تخیل، فضایی خلق کرده که در آن مرز میان حقیقت و روایت هنری باریک و لغزان است. ساختار کتاب مبتنی بر دیالوگهای پویای شخصیتهاست و فضای داستانی آن در کرمانِ اواخر دوران قاجار میگذرد. روایت، همزمان که به گذشتهٔ تئاتر ایران ادای دین میکند، به نقد شرایط اجتماعی، سانسور و فشارهای حکومتی بر هنرمندان نیز میپردازد. نمایشنامه با حضور شخصیتهایی از طبقات مختلف جامعه، از نویسنده و پیشکار گرفته تا تعزیهخوانان و قهوهچی، تصویری چندلایه از جامعهٔ آن روزگار ارائه میدهد. فضای اثر، تلفیقی از طنز تلخ، نقد اجتماعی و بازآفرینی موقعیتهای نمایشی است که خواننده را به تماشای کشمکش میان خلاقیت فردی و محدودیتهای اجتماعی دعوت میکند.
خلاصه کتاب شب سیاوشان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! نمایشنامهٔ «شب سیاوشان» با بازجویی نویسندهای آغاز میشود که بهدلیل نوشتن و اجرای یک نمایشنامه، مورد اتهام قرار گرفته است. پیشکار و کاتب، با پرسشهای پیدرپی و ثبت اعترافات، تلاش میکنند نویسنده را به پذیرش اتهاماتی چون توطئه، اغفال مردم و همکاری با بیگانگان وادار کنند. در خلال این بازجویی، نویسنده از تجربهٔ خود در اجرای نمایش در قهوهخانهای در بازار و واکنش تماشاگران سخن میگوید و به دفاع از هنر تئاتر بهعنوان ابزاری برای روشنگری و پیشرفت اجتماعی میپردازد. در صحنههای بعدی، فضای کاروانسرا و درگیری میان شخصیتهایی چون خواجهٔ هندی، کاروانسرادار و صاحبمنصب، تصویری از روابط اجتماعی، سوءظن و فساد اداری را به نمایش میگذارد. روایت با بازگشت به بازجویی و ورود شخصیتهایی مانند عروس، مردان و تعزیهخوانان، ابعاد شخصی و عاطفی زندگی نویسنده را نیز آشکار میکند. گفتوگوهای نویسنده با عروس، حسرتها و ناکامیهای عشقی و اجتماعی او را برجسته میسازد. در نهایت، نمایشنامه با صحنههایی از اعترافگیری، تهدید و اجبار به نوشتن تعهدنامهای مبنی بر ترک نوشتن نمایشنامه، به پایان میرسد. اثر، کشمکش میان فردیت خلاق و ساختارهای سرکوبگر را در بستری از طنز تلخ و واقعیت تاریخی بازنمایی میکند، بیآنکه راهحلی قطعی ارائه دهد.
چرا باید کتاب شب سیاوشان را بخوانیم؟
این نمایشنامه با روایتی چندلایه و شخصیتهایی متنوع، تصویری از نخستین تلاشهای تئاتری در ایران و چالشهای هنرمندان در برابر سانسور و فشارهای اجتماعی را ارائه میدهد. «شب سیاوشان» نهتنها به تاریخ تئاتر و ادبیات نمایشی ایران ارجاع میدهد، بلکه با زبان دیالوگمحور و فضاسازی خاص خود، خواننده را به دل موقعیتهای پیچیدهٔ اجتماعی و فردی میبرد. اثر، بهویژه برای کسانی که به تاریخچهٔ هنر نمایش، نقد اجتماعی و بررسی رابطهٔ قدرت و خلاقیت علاقهمندند، جذابیت دارد. همچنین، بازتاب دغدغههای انسانی و هنری در بستری تاریخی، فرصتی برای تأمل دربارهٔ جایگاه هنر و هنرمند در جامعه فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به نمایشنامهنویسی، دانشجویان و پژوهشگران تئاتر، دوستداران ادبیات نمایشی و کسانی که به تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران توجه دارند، مناسب است. همچنین برای افرادی که دغدغهٔ سانسور، آزادی بیان و نقش هنر در جامعه را دارند، این اثر میتواند الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب شب سیاوشان
«نویسنده: (پاهایش را میمالد.) من شکایت میکنم. بالاخره باید یه کسی باشه که گوش شنوایی داشته باشه. دیگه دورهٔ این چیزها گذشته. برین دنیا رو ببینین. داره عوض میشه. همهش تو این فکرن که چهجوری کارها رو سادهتر کنن. چهجوری مردم راحتتر باشن. آرامش داشته باشن. زندگی کنن. اینجا هنوز چوب و فلکه و ترکهٔ انار و حوض آبه! پیشکار: پاتون درد میکنه؟ نویسنده: (با پوزخند) ترکهٔ انار خیس که درد نداره! پیشکار: شما به دل نگیرین! روال اینه! کسی که جلب میشه اول باید چوب بخوره. مگر اینکه گذر پوست به دباغخونه نیفته. نویسنده: که همیشه میافته! پیشکار: نه، همیشه نه! اگر آدم سرش باشه و کارش، چرا بیفته؟ هوم؟ چرا؟ (به کاتب که به نویسنده خیره مانده.) تو، معلومه چهکار میکنی؟ کاتب: (مینویسد.) چوب بخورد! پیشکار: عقبی. کاتب: (مینویسد.) سرش باشد و کارش! نویسنده: من سرم بود و کارم. کاتب: (مینویسد.)... بود و کارم!»
حجم
۲۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه
حجم
۲۴۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه