کتاب در آغوشم کودکی، در روحم سوزِ سرمایی لئونارد کوهن + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب در آغوشم کودکی، در روحم سوزِ سرمایی

کتاب در آغوشم کودکی، در روحم سوزِ سرمایی

انتشارات:نشر مشکی
دسته‌بندی:
امتیاز
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب در آغوشم کودکی، در روحم سوزِ سرمایی

«در آغوشم کودکی، در روحم سوزِ سرمایی» ترانه‌ها و خودنگاره‌های قرن بیست‌ویکمِ لئونارد کوهن(۲۰۱۶-۱۹۳۴)، ترانه‌سرا و آهنگساز کانادایی است. در یکی از ترانه‌های آمده در این کتاب به نام In My Secret Life (در زندگیِ پنهانی‌ام) می‌خوانیم: چه تند گذر می‌کردی صبح که دیدمت. کندن از گذشته را دیگر انگار نمی‌توانم. و چه دلتنگم برایت هیچ‌کس نیست در اطراف. و ما کماکان عشق می‌ورزیم به هم در زندگیِ پنهانی‌ام. لبخند می‌زنم وقتی غمگینم. خیانت می‌کنم و دروغ می‌گویم. کاری را می‌کنم که مجبورم تا که بگذرانم. اما می‌دانم درست کدام‌ است و نادرست کدام. و می‌میرم برای حقیقت در زندگیِ پنهانی‌ام. هُش دار، برادرم، هُش دار خواهرم، هُش دار. گرفتم عاقبت دستوراتی را که باید. پیاده خواهم پیمود روز را پیاده خواهم پیمود شب را گذر خواهم کرد از مرزها مرزهای زندگیِ پنهانی‌ام.

نظرات کاربران

محمد امین چیزانی
۱۴۰۳/۰۹/۲۴

کتاب شعر خوبی بود، من که خیلی لذت بردم.

بریده‌هایی از کتاب

آه عشقِ من، هنوز در یاد دارم من خوشی‌هایی را که چشیدیم رودها را و آبشاری را که با تو تن سپردم به آنها. حیرانِ زیبایی‌ات آنجا زانو زدم به خشک کردنِ پاهات.
محمد امین چیزانی
باشد که نورها در زمین پربرکت باشد که نورها در زمین پربرکت باشد که نورها در زمین پربرکت تابیدن گیرند روزی بر حقیقت.
محمد امین چیزانی
پیاده خواهم پیمود روز را پیاده خواهم پیمود شب را گذر خواهم کرد از مرزها مرزهای زندگیِ پنهانی‌ام. نگاهی انداختم روزنامه را گریه‌ات می‌اندازد. هیچ‌کس باکش نیست که زنده‌اند یا مُرده انسان‌ها. و کاسب می‌خواهد که فکر کنی یا سفید است یا سیاه.
محمد امین چیزانی
بسازم چیزهایی از فکرهایی و بسازم چیزهایی بیشتر از فکرنکردن‌ها.
محمد امین چیزانی
نمی‌دانم چرا به اینجا آمده‌ام وقتی که می‌دانم تو چه می‌اندیشی درباره‌ام
محمد امین چیزانی
دیگر بس است ما را پرسه چنان دیرهنگام در دلِ شب گو که قلب به عشق بتپد همچنان گو که ماه بتابد باز. که دیرتر پاییده دشنه تا غلافش و روح تا سینه‌، و درنگی باید قلب را تا نفَسی بازیابد و عشق را تا بیاساید. گو که شب بهر عشق‌ورزیدن آفریده شده باشد و روز را بازگشتی زودهنگام در راه، دیگر امّا بس است ما را پرسه پرسه در زیر مهتاب.
محمد امین چیزانی
دوست نداشتی هیچ‌گاه که بگیری نامه‌هایی را که می‌فرستادم. می‌دانی اما حالا جانِ کلامِ نامه‌ها را. داری دوباره می‌خوانی‌شان آنهایی را که نسوزانده‌ای‌شان. می‌فشاری‌شان بر لب‌هات اوراقِ دلواپسی‌ام را. گفته بودم سِیلابی جاری بوده گفته‌ بودم چیزی به جای نمانده.
محمد امین چیزانی
قلبم به شکلِ یکی کاسه‌ی گدایی.
محمد امین چیزانی
بدرود تو ای بلبلکم دیری‌ست که یافته‌امت حالا آوازهای زیبایت همه خاموشی گرفته‌ جنگل در میانت گرفته و خورشید پایین می‌رود پسِ پرده‌ای همین گاه‌ها بود که صدایم می‌زدی پس آسوده بیارام بلبلکم در پناهِ شاخه‌ی مقدّست بدرود تو ای بلبلکم زیستم تنها برای آن که نزدیکِ تو باشم و تو می‌خوانی جایی کماکان اما من دیگر نمی‌شنوم صدایت را.
محمد امین چیزانی

حجم

۴۲۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۴۲۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان