کتاب باد بزن خانم ویندرمیر
معرفی کتاب باد بزن خانم ویندرمیر
کتاب بادبزن خانم ویندرمیر نوشتهٔ اسکار وایلد و ترجمهٔ مهدی امینی است. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان این نمایشنامهٔ کمدی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب بادبزن خانم ویندرمیر
کتاب بادبزن خانم ویندرمیر (Lady Windermere's Fan) حاوی یک نمایشنامهٔ چهارپردهای کمدی است. وقایع این کمدی در جامعهٔ آدابدان و باب روز لندن میگذرد و در آن تفوق احساس بر قیود و تعصب اجتماعی به نمایش گذاشته میشود؛ آنچنان که مادری شرافت خود را فدای آبروی دختر میکند. این نمایشنامه که در سال ۱۸۹۲ نوشته شده است، ۱۶ شخصیت دارد. نمایشنامهٔ «بادبزن خانم ویندرمیر» نخستینبار در سال ۱۳۳۰ در «تئاتر سعدی» در تهران روی صحنه رفت. گفتوگوها در متن نمایشنامه، زبانی ادبی و نوشتاری دارد. مترجم گفته است که شما میتوانید آنها را در ذهن خود ساده کرده و به زبان محاورهٔ معمولی بخوانید.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب بادبزن خانم ویندرمیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایرلند و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره اسکار وایلد
اسکار وایلد با نام کامل «اسکار فینگال ولیز وایلد» متولد ۱۶ اکتبر ۱۸۵۴ است و در ۳۰ نوامبر ۱۹۰۰ از دنیا رفته است. پدر و مادر وایلد، از طبقهٔ روشنفکر و تحصیلکردهٔ ایرلند بودند و این زمینهای شد تا او بهسرعت و در کودکی، آلمانی و فرانسوی را بهخوبیِ انگلیسی بیاموزد. او در جوانی به کالج ترینیتی در دوبلین رفت و پس از آن در دانشگاه آکسفورد در انگلستان و در رشتهٔ ادبیات کلاسیک تحصیل کرد. او پس از دانشآموختگی، مدتی را در انگلیس و فرانسه و آمریکا گذراند. اسکار وایلد چاپ اشعار و نوشتههایش در مجلات دانشگاهی را از دوران دانشجویی آغاز کرد. در سال ۱۹۰۰ و در ۴۶سالگی، درحالیکه از بیماری مننژیت و تنهایی و انزوا رنج میبرد، در پاریس درگذشت. آلپاچینو، بازیگر و کارگردان مشهور آمریکایی با الهام از یکی از نمایشنامههای اسکار وایلد به نام «سالومه» که در زمان زندگی وایلد، اجازهٔ انتشار در انگلیس نداشت، یک مستند - درام به نام «وایلد سالومه» دربارهٔ زندگی او ساخته است که در جشنوارهٔ ونیز جایزه گرفت. اُسکار وایْلْد در قصههایش با خلق شخصیتهای عجیبی که گاه صفاتی بسیار اغراقآمیز دارند، انسان را به فکر وا میدارد. عنصر «خیال» در همهٔ آثار این نویسندهٔ ایرلندی جایگاه ویژهای دارد. او با خیال خود، خوانندگان داستانهایش را از جهان واقعیت بیرون میکشد و به دنیایی که دوست دارد میبرد. او به نگارش داستان، نمایشنامه، شعر و نثر پرداخته است. از آثار مشهور این نویسنده میتوان به «بادبزن خانم ویندرمیر»، «غول خودخواه»، «ابوالهول»، «سالومه»، «تصویر دوریان گری» و «اهمیت جدیبودن» اشاره کرد.
بخشی از کتاب بادبزن خانم ویندرمیر
«لیدی ویندرمیر: [روی یک کاناپه دراز کشیده است.] چطور میتوانم به او بگویم و به گناه خودم اعتراف کنم؟ نه، من جرأت این کار را ندارم. میمیرم. نمیدانم بعد از آنکه من موفق شدم از آن خانهٔ لعنتی بگریزم در آنجا چه گذشت؟ شاید خانم ارلین مجبور شده باشد علت حقیقی حضور خودش را در آن خانه و پیدا شدن این بادبزن شوم را به آنها بگوید. خدایا، اگر آرتور ماجرا را فهمیده باشد چطور میتوانم به صورت او نگاه کنم؟ او هرگز مرا نخواهد بخشید. [زنگ میزند] راستی که هیچکس نمیتواند آینده را پیشبینی کند، آدم تصور میکند زندگی همیشه به طور عادی، بدون لغزش و گناه یا تسلیم به وسوسههای شیطانی، آرام میگذرد. ناگهان به خود میآید و متوجه میشود... وای که در زندگی چه چاههای خوفناک در پیش پای ما آدمها حفر شده است. ما بدون اینکه بخواهیم، اسیر پنجهٔ قهار سرنوشت خود هستیم. سرنوشت بر ما حکومت میکند، بدون اینکه ما بتوانیم آنرا دگرگون کنیم.
روزالی: [وارد شده است] خانم زنگ زدید؟
لیدی ویندرمیر: بله روزالی. میتوانی بگویی که دیشب لرد ویندرمیر چه ساعتی به خانه برگشتند؟
روزالی: درست ساعت پنج صبح بود که تشریف آوردند.
لیدی ویندرمیر: ساعت پنج؟ هیچ متوجه نشدی که امروز صبح پشت در اتاق من بیایند؟
روزالی: بله خانم حدود ساعت نهونیم ایشان را پشت در اتاق شما دیدم. به ایشان گفتم که شما هنوز از خواب بیدار نشدهاید.
لیدی ویندرمیر: حرف به خصوصی نزدند؟
روزالی: دربارهٔ بادبزن شما چیزی گفتند که درست متوجه نشدم. راستی شما بادبزن خودتان را گم کردید؟ من که آنرا جایی ندیدم. پارکر هم ندیده است، او همه جا را، حتی مهتابی را گشته است.
لیدی ویندرمیر: مهم نیست، به پارکر بگو ناراحت نباشد. بسیار خوب، کار دیگری ندارم. [روزالی خارج میشود.] بدون شک خانم ارلین مجبور شده است حقیقت را بگوید. اگر گفته باشد ایرادی به او وارد نیست. گاهی اتفاق میافتد که کسی حاضر شود دست به فداکاری عجیب و باورنکردنی بزند و این کار را سریع و با بزرگواری تمام انجام دهد و ناگهان میبیند که آبروی خودش در معرض خطر قرار گرفته است این موضوع در مورد خانم ارلین کاملاً صدق میکند، چرا باید انتظار داشت که او بین پذیرفتن نابودی من و خودش لحظهای تردید نشان دهد؟ چقدر شگفتانگیز است! من تصمیم گرفته بودم اینجا در خانهٔ خودم به او توهین کنم و آبرویش را بریزم و او در جای دیگر حاضر میشود که آبرو و حیثیت خودش را به خاطر من فدا کند. طنز تلخ زندگی! بیهودگی پیشداوریهای ما دربارهٔ اشخاص و تقسیم کردن آنها به دو گروه خوب و بد. زندگی عملاً چه درسهایی به ما میدهد! و متأسفانه هنگامی به اشتباه خود پی میبریم که دیر شده است. اگر خانم ارلین حقیقت را به آرتور نگفته باشد من خودم باید همهچیز را اعتراف کنم. وای که چه رسوایی و شرمساری بزرگی! شرح و بیان وقایع دیشب از خود آن واقعه وحشتناکتر است. ما همیشه در زندگی با اعمال خود مصیبتهای بزرگ بهوجود میآوریم اما اگر درست دقت کنیم زبان گفتههای ما بیشتر از اعمال زشت ما است. زخمزبان از زخم شمشیر هم دردناکتر است. آه، آمد [لرد ویندرمیر وارد شده است.]
لرد ویندرمیر: [به او نزدیک میشود و او را میبوسد] ماگارت عزیزم، چرا اینقدر رنگپریده و اندوهگینی؟
لیدی ویندرمیر: دیشب خیلی بد خوابیدم.»
حجم
۱۹۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۰ صفحه
حجم
۱۹۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۰ صفحه
نظرات کاربران
بشدت دوست داشتنی✨