کتاب شکمبارگی
معرفی کتاب شکمبارگی
کتاب شکمبارگی نوشتهٔ فرانسین پروز و ترجمهٔ نسترن ظهیری است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی از مجموعهٔ «هفت گناه کبیره». آیا شکمبارگی گناه است؟
درباره کتاب شکمبارگی
مجموعهٔ «هفت گناه کبیره» بههمت کتابخانهٔ عمومی نیویورک و انتشارات دانشگاه آکسفورد انتشار یافته و کوشیده است در قالب مجلدهای جداگانه و از چشمانداز جهان امروز، بهویژه سنت فرهنگی مغربزمین از هر یک از گناهان در گذشته و امروز و بهویژه در سنت مسیحی سخن بگوید. کتاب شکمبارگی از مجموعهٔ «هفت گناه کبیره» به ما گفته است که همهٔ انسانها ممکن است تا حدی شکمبارگی را در زندگی خود تجربه کرده باشند. شکمبارگی یکی از موارد در گناهان کبیره به شمار میرود. هفت گناه کبیره در سنت مسیحی عبارتند از غرور، طمع، بیبندوباری، حسد، شکمبارگی، غضب و تنپروری؛ البته این فهرست تعدیلشدهٔ همان هشت عمل شیطانی (تکبر، حرص و آز، بیبندوباری، خودستایی، شکمبارگی، غضب، غم و یأس) است که راهبی یونانی به نام «اواگریوس پونتیکوس» (Evagrius Ponticus) به دست آورده بود؛ فهرستی که «پاپ گرگوری» در قرن شانزدهم میلادی، تنپروری را جایگزین غم و یأس آن کرد و آن را تحتعنوان هفت گناه مهلک یا کبیره معرفی کرد. فرانسین پروز، نویسندهٔ کتاب حاضر که چهار فصل دارد، ردیابی تکامل شکمبارگی را بهمعنای تفکر در باب این موضوعات دانسته است که از کجا به کجا آمدهایم و به کجا میرویم؛ چون اگر همانطور که بارها شنیدهایم ما همان چیزی باشیم که میخوریم، پس احساسی که به خوردن و پرخوری داریم، عمیقترین باورها به خودمان، آنچه در آینده خواهیم بود و ارتباطات و کشمکشهای بین نیازهای بدن و گرسنگیهای روح را بر ما آشکار خواهد کرد.
خواندن کتاب شکمبارگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب گناهان کبیره (در سنت مسیحی) پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شکمبارگی
«فیشر تا جایی پیش میرود که دفاعی غیرمتعارف از یکی از قهرمانان بیچونوچرای شکمبارگی یعنی دایامند جیم برِیدی ارائه میدهد؛ برِیدی از غولهای صنعت راهآهن در عصر طلایی بود که ــ آنطور که در داستانها نقل شده است ــ وقتی برای غذا خوردن پشت میز مینشست پانزده سانتیمتر بین میز و شکمش فاصله میگذاشت و تنها زمانی دست از خوردن میکشید که بین شکمش و لبهٔ میز جایی برای سوزن انداختن هم باقی نمیماند. برای اینکه شکمش به چنین جایی برسد بایست در هر وعدهٔ شامش چندین و چند عدد صدف خوراکی، چند تا خرچنگ، سوپ لاکپشت، دو تا اردک، چند خرچنگ دریایی، استیک، خرگوش، و برای حفظ سلامتیاش هم که شده انواع سبزیجات میخورد. برای دسر هم بایست فهرست بلندبالایی از انواع شیرینیها و یک جعبهٔ کامل شکلات صرف میکرد.
فیشر چنین مدعی میشود که برِیدی شکمباره نبود، بلکه عظیمالجثه و «غولپیکر بود و معدهاش شش برابر اندازهٔ معمول جا داشت». او خاطرنشان کرده است که برِیدی یکی از نژادهای تقریباً منقرضشده بود ــ نژاد مردان عظیمالجثه، و خوشخوردوخوراکی که اشتهایشان به غذا بازتابانندهٔ جاهطلبیهای اجتماعی و اقتصادیشان بود. فیشر با عواطفی خاطرهانگیز دوران مدرسهاش را به یاد میآورد که کلی شکلات تختهای برای خودش ذخیره میکرد و یکباره با حالتی مملو از «لذت سرخوشانهٔ ناب» هفت یا هشت تکهاش را به همراه یک بسته بیسکویت ترد بالا میانداخت.
فیشر این اواخر تصدیق کرده است که ظرفیت شکمبارگیاش تقلیل یافته است. گرچه ممکن است گاهوبیگاه تصادفاً پرخوری کند، اما آن اشتهای زیاد جوانی را از کف داده است، تحولی تأسفبار که خودش آن را نشانهای از «قدرتهای رو به تحلیلش» میداند. آنچه باقی میماند ضعفی ماندگار برای رودررویی مختصر و شکمپرستانه با یک بطری بزرگ نوشیدنی است.»
حجم
۷۱۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۷۱۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه