کتاب یادها و یادگارها
معرفی کتاب یادها و یادگارها
کتاب یادها و یادگارها نوشتهٔ محمد ترابی است. نشر پرتا قلم این مجموعه مقاله در حوزهٔ مردمشناسی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر شما را با افرادی از شهر گلپایگان آشنا میکند.
درباره کتاب یادها و یادگارها
کتاب یادها و یادگارها مجموعهای از مقالات و نوشتههای محمد ترابی درمورد افرادی است که در دورهای از زندگی او زیستهاند و او با آنها خاطراتی دارد؛ این کتاب همچنین سرگذشتنامهای از خود نویسنده در مقاطعی از زندگیاش را در بر گرفته است که به مسائل کاری و شغلی او نیز پیوند خورده است. نویسنده در این کتاب به ذکر خاطراتی از افرادی پرداخته که دیگر در قید حیات نیستند، اما دورهای را با او گذرانده یا زندگیشان با نویسنده پیوند داشته است. هدف نویسنده در درجهٔ اول این بوده که یادی از درگذشتگان کند و در مرحلهٔ بعد زندگی و زمانهای را که این درگذشتگان در آن زندگی میکردند، توصیف کند. در این کتاب با گوشههایی از زندگی مردم در شهر گلپایگان نیز آشنا میشویم؛ بهاینترتیب شاید بتوان گفت که این کتاب تا حدودی در زمینهٔ مردمشناسی منطقهٔ گلپایگان که زادگاه نویسنده نیز بوده، راهگشا است؛ در کتاب یادها و یادگارها همچنین به برخی از وقایع اجتماعی که در دوران گذشته رخ داده، اشاره شده است. نویسنده هدف خود از این کار را نقش انسانها در این رویدادها عنوان کرده است؛ هرچند گفته که نمیتوان بسیاری از درگذشتگان را در وقوع این رخدادها دخیل و مقصر دانست و باید این سرگذشت بهعنوان راهنمایی روشن فراراه افرادی باشد که در روزگار کنونی زندگی میکنند تا از این رویدادها و اعمال انسانهای درگذشته درسهایی را فرا بگیرند. یادداشتهای این کتاب به مرور وقایع و سرگذشت افراد از سال ۱۳۲۵ به بعد پرداخته که همگی آنها برگرفته از یادداشتهای پراکندهٔ خود نویسنده در طول بیش از ۷۰ سال است؛ همچنین برخی از خاطرات، مربوط به زمانی پیش از این تاریخ است که برگرفته از خاطرات و نکتههایی است که پدر نویسنده درمورد اشخاص و افراد مختلف نقل کرده است. این کتاب اگرچه بهنوعی خاطرات نویسنده محسوب میشود، از زاویهای دیگر، ماجرای انسانهای مشهور شهر گلپایگان از زبان پدر نویسنده نیز به حساب میآید.
خواندن کتاب یادها و یادگارها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ مردمشناسی و جامعهشناسی و قالب خاطره و جستار پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یادها و یادگارها
«این ماجرا در زمان حیات حاج موسی سلطان و ملّا محمّد ابراهیم و محمّدرضا بیک اتّفاق افتاده و نگارنده مرحوم موسی سلطان را در زمان حیات ندیده است. او باجناق پدر با نسبت زن اوّلش بوده و پدر حاج محمّد مهدی طاهر شمسی و همسایه روبروی خانه ما و جز حاج محمّد مهدی یک پسر دیگر به نام باقر داشته و دختران او به نام های عذراسلطان و خیر النّسا بودند. عذراسلطان مرحوم همسایه دیوار به دیوار سمت غربی خانه ما بود امّا خیر النّسا از نخستین سالها که من خانواده آنها را میشناختم در تهران زندگی میکرده اند و امّا باقر که برادر حاج محمّد مهدی بود هم در تهران زندگی میکرده است.
او با خانمی به نام " آنّا " که ارمنی و مسیحی بوده است ازدواج کرده و او را با خود به گوگد آورده است. حاج موسی سلطان مرحوم از کار پسر، یعنی ازدواج با یک خانم غیرمسلمان به خشم میآید و او را از ارث محروم میکند و در وصیت نامه مینویسد وعدهای از اقوام را نیز شاهد میخواهد از جمله پدرم را. همچنین چند روحانی را و نویسنده وصیت نامه گویا. ملّا محمّد ابراهیم قرنی بوده است به نقل شفاهی چون برای ازدواج مرد مسلمان و زن غیرمسلمان حکم اسلام این است که زن مسلمان شود و این کار در محضر مجتهد "جامع الشّرایط" انجام شود.
گویا چون خانم آنا این شرایط را نپذیرفته است لذا به ناچار باقر دین او را پذیرفته است و مسیحی شده است و با یک قِر کار را فیصله داده است و کافر و مرتد شده است. باری پس از این ماجرا، حاج موسی سلطان که فوت میکند باقر (صاحب قِر) به گوگد میآید و میخواهد سهم الارث خود را بگیرد امّا با وصیّت نامه پدرش مواجه میشود که او را از ارث محروم کرده است و میرود به سراغ کسانی که آن وصیّت نامه را تایید و امضا کردهاند و از جمله پدرم. چون راهی برای حل موضوع نبوده است.»
فهرست مطالب کتاب یادها و یادگارها
دیباچه
اتهام بیمورد و مجازات: حاجی عبد القادر
غارتگری
اندر افراط و تفریط در امر سرکوب غارتگران
اندر مهمانی حاج سلطان و ملّا محمّد ابراهیم
ماجرای اموال عمه نسا و آقای وحید
ماجرای به کاربستن گاوها و بستن دهان آنها
ماجرای یه خیش و سه خیش
ماجرای پدر و کربلایی اسدالله
ماجرای آسیاب حاج آخوند و بنای آسیاب پشته
ماجرای محمّدرضا اکرمی معروف به غصهخور (فرزند میرزا حسن)
ملّا یا مکتبخانه: ماجرای کتکخوردن من
مکتبخانه دوم
ملّای خانم مدیر
بقیهٔ شرح ملّای خانم مدیر
اندر توصیف خانه آبا و اجدادی ما
اندر مدرس زنده یاد حجت الاسلام آقا جواد نخعی
آغاز ورود به دبستان ۱۵ بهمن گوگد
در دبستان ۱۵ بهمن: ساختمان نو
از چگونگی دارو و دکتر در گوگد
آغاز دورهٔ دبیرستان
سال دوم دبیرستان ۱۳۳۱ - ۱۳۳۰
ماجرای پنهانشدن گوسفندی در صندوقخانه
ماجرای گرفتن دوچرخه و شهربانی
قضیهٔ تکراری امروز
مراسم دعای دفع سن
ماجرای توی آفتابهکردن آن لافزن
کارکرد ضرطه و طاس و دعای مربوطه!
ماجرای کُلا تُک تُکی – خر رُک رُکی
ماجرای سربازی با دیپلم ۵
اندر ماجرای پارتیبازی
ماجرای انجام سرقت و قتل در شرف انجام
در بانک
ترک بانک و استخدام در آموزش پرورش ۱۳۴۲ - ۱۳۴۱
حجم
۹۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
حجم
۹۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه