تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب گانگستری از دیار حافظ
معرفی کتاب گانگستری از دیار حافظ
معرفی کتاب گانگستری از دیار حافظ
کتاب الکترونیکی «گانگستری از دیار حافظ» (داستان ایرانی؛ ۱۱۲) نوشتهٔ قاسم شکری و منتشرشده توسط گروه انتشاراتی ققنوس، رمانیست که در قالب نامهنگاری و روایت اولشخص، به زندگی مردی میپردازد که پس از جدایی از همسرش، با طنز تلخ و نگاه انتقادی، خاطرات و دغدغههای روزمرهاش را بازگو میکند. این اثر در دستهٔ رمانهای اجتماعی و خانوادگی قرار میگیرد و با زبانی صریح، به مسائل عاطفی، طبقاتی و فرهنگی جامعه میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گانگستری از دیار حافظ
«گانگستری از دیار حافظ» اثریست که در بستر زندگی شهری معاصر ایران روایت میشود و فضای آن عمدتاً در شیراز میگذرد. کتاب در قالب نامههایی بلند و گاه تلفنگفتوگوهایی میان راوی و اطرافیانش شکل گرفته و با نگاهی جزئینگر، به روابط خانوادگی، خاطرات مشترک، جدایی، حسرتها و طنز تلخ زندگی میپردازد. نویسنده با انتخاب فرم نامهنگاری، امکان بیان بیپرده و صمیمانهٔ احساسات و نقدهای اجتماعی را برای شخصیت اصلی فراهم کرده است. این رمان تصویری از طبقه متوسط و دغدغههای روزمرهٔ آنها ارائه میدهد؛ از مشکلات مالی و تربیت فرزند تا حسرتهای عاطفی و روابط پیچیدهٔ خانوادگی. دورهٔ روایت کتاب، سالهای معاصر است و بهواسطهٔ اشاره به فناوریهای روزمره، سبک زندگی و تحولات اجتماعی، حالوهوای امروزین دارد. در کنار روایت اصلی، حواشی جالبی مانند خاطرات کودکی، شوخیهای خانوادگی، و حتی اشاره به فیلمها و موسیقیهای محبوب، به فضای کتاب رنگ و بوی خاصی میبخشد.
خلاصه کتاب گانگستری از دیار حافظ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با نامهای از مردی به همسر سابقش آغاز میشود؛ مردی که پس از جدایی، همچنان درگیر خاطرات و زندگی گذشته است. او با لحنی طنزآمیز و گاهی تلخ، از روزمرگیهایش، تربیت پسرش امیرارسلان، و روابط پیچیده با خانواده و اطرافیان مینویسد. روایت، پر است از جزئیات زندگی شهری، خاطرات مشترک، حسرتها و گلایههایی که به شکل نامه یا مکالمه تلفنی بیان میشوند. شخصیت اصلی، با مرور گذشته، به نقد رفتارهای همسر سابق، خانواده، و حتی خودش میپردازد و در این میان، طنز و خودانتقادی نقش پررنگی دارد. او از مشکلات مالی، دغدغههای تربیتی، روابط با اقوام، و حتی خاطرات کودکی و نوجوانیاش میگوید. در دل این روایت، موضوعاتی مانند جدایی، حسرت عشق از دسترفته، تربیت فرزند در خانوادهای تکوالد، و تلاش برای کنار آمدن با شرایط جدید زندگی، بهصورت ملموس و بیپرده مطرح میشود. داستان با نامههای متعدد و مکالمات تلفنی ادامه مییابد و هر بار، لایهای تازه از شخصیت راوی و روابطش با دیگران آشکار میشود، بیآنکه پایان داستان بهطور کامل افشا شود.
چرا باید کتاب گانگستری از دیار حافظ را خواند؟
این کتاب با فرم نامهنگاری و روایت اولشخص، تجربهای متفاوت از خواندن یک رمان اجتماعی را رقم میزند. طنز تلخ و نگاه انتقادی راوی به زندگی، باعث میشود مسائل جدی و گاه تلخ، با لحنی قابل لمس و نزدیک به واقعیت بیان شوند. «گانگستری از دیار حافظ» تصویری از زندگی طبقه متوسط شهری، دغدغههای خانوادگی، و روابط پیچیده انسانی ارائه میدهد و خواننده را با لایههای پنهان احساسات و خاطرات شخصیتها روبهرو میکند. این اثر برای کسانی که به روایتهای صادقانه و بیپرده از زندگی روزمره علاقه دارند، جذاب خواهد بود.
خواندن کتاب گانگستری از دیار حافظ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و خانوادگی، کسانی که دغدغه روابط انسانی، جدایی، تربیت فرزند و مسائل طبقه متوسط را دارند، مناسب است. همچنین برای خوانندگانی که به فرمهای روایی متفاوت و نامهنگاری علاقهمندند، تجربهای تازه خواهد بود.
بخشی از کتاب گانگستری از دیار حافظ
«اول سلام. قدم نورسیده مبارک. دوم: چهار سال و چند ماهه که تو رو ندیدهم؟ خیالی نیست. یادم میآد اولین باری که تو رو دیدم مانتو اُپلدار خردلیرنگی پوشیده بودی. یه مدتی مُد بود ولی اواخر دیگه خریداری نداشت. نمیدونم تو چرا هنوز میپوشیدی. خیلی بدرنگ و بیقواره بود. ناراحت که نمیشی این همه رک و راستم؟ قبلاً نبودم. خودت که چند سالی با من زندگی کردی و میدونی که این طوری نبودم. اون موقعها توی بازارچه پشت خونه ما، که بعد از ظهر پنجشنبهها علم میشد، پر بود از این رخت و لباسهای عتیقه. یادت که میآد؟ هنوز هم هر هفته یک بار، درست روزهای پنجشنبه از ساعت یک به بعد، سر و کله فروشندههای دورهگرد توی بلوار آذر پیکان پیدا میشه. با زنبرادرم تعقیبت کرده بودیم ببینیم رفتارت تو کوچه و بازار چطوره؟ میخواستیم ببینیم جلف نیستی، خدای نکرده، سبکی نمیکنی، بعد پا پیش بگذاریم و بیاییم خواستگاری. اولین بار زنبرادرم توی میوهفروشی آقا کریم تو رو دیده بود. هنوز که هنوزه پنجشنبهها حوصله داشته باشم سری به بازارچه میزنم. بیشتر حوالی نه و نیم شب میرم که خلوتتره. وگرنه قبل از اون، اون یه گله جا، غلغله آدمه. هی توی هم میلولند و از این غرفه به اون غرفه میرن. بیشتر به هوای فلافل و سمبوسهست که ویرم میگیره سری به اون جا بزنم. تو که خودت خوب میدونی عاشق فلافل و سمبوسهم. گرچه فروشندهش آدم بدعنقیه. یکی دو سالی بیشتر نیست که اومده. اونو ندیدی. رنگ صورتش مثل دوده سیاهه و یه خرمن موی وزوزی هوار شده روی سرش. اتاقک سوزولیتش رو کرده غرفه فلافلی.»
حجم
۱۲۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۲۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه