کتاب سه شنبه ها با موری
معرفی کتاب سه شنبه ها با موری
کتاب سه شنبه ها با موری برای اولینبار در اکتبر ۱۹۹۷ به چاپ رسید، میچ آلبوم نویسندۀ این رمان تأثیرگذار است و مندی نجات آن را ترجمه کرده است. داستان این کتاب کاملاً واقعی است و از زندگینامۀ یک استاد ماهر و جامعهشناس نوشته شده است. این کتاب بهخاطر مفاهیم عمیق آن درمورد عشق، ازدواج، مرگ و... تابهحال به سی زبان ترجمه و در چهل و سه کشور به چاپ رسیده است.
درباره کتاب سه شنبه ها با موری
این کتاب به مبارزۀ موری با بیماری سخت و لاعلاج میپردازد. کتاب به زبان ساده نوشته شده است و کمک میکند خواننده درسهایی از زندگی بیاموزد و جملات بسیار تسکیندهنده دارد. آموزههای این کتاب را در هیچ دانشگاهی نخواهید آموخت.
این کتاب توانسته است مرگ و ترس از مرگ را موشکافی کند و دربارۀ آن به زیبایی صحبت کند. میچ آلبوم این کتاب را با لحنی روان و ساده نوشته است که خواننده را وادار میکند همراه او در جلسات ملاقاتش با موری شرکت کند. میچ دانشجوی جامعهشناسی بود و لحظات خوبی را در کنار استادش گذرانده بود. اکنون در بحبوحۀ میانسالی خود را آنچنان با کارش مشغول کرده است که تمام درسها و قول و قرارهایش را فراموش کرده است. اما اتفاقی باعث میشود که میچ به یکباره بعد از سالها با استادش ملاقات کند. ملاقاتهایی پرماجرا و بحثبرانگیز که آخرین پندهای استادش در آخرین روزهای زندگیاش به او است.
پس از اینکه تشخیص داده شد موری به بیماری سخت و لاعلاجی مبتلا است، آخرین روزهای زندگیاش را صرف برگزاری آخرین کلاس و آخرین تدریس خود به شاگردش میکند. در این رمان چهارده روزی که استاد و شاگرد باهم ملاقات میکنند را میخوانیم. در این روزها، میچ و موری درباره موضوعات متنوع و جالب زندگی صحبت و گفتگو میکنند. این رمان واقعی است و خاطرات میچ از استادش موری شوارتز را بازگو میکند.
استاد جامعهشناس و ماهر، موری به یک بیماری نادر مبتلا شده است که کمکم اعضای بدنش را از کار میاندازد. این بیماری آرامآرام اعضای بدن او را از بین میبرد و او را به سمت مرگ میکشاند. این کتاب از تجربههای زندگی، اتفاقات گذشته و حال و همچنین سخنان شیرین و پند گونۀ شوارتز، تشکیل شده است.
خواندن کتاب سه شنبه ها با موری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب سه شنبه ها برای موری برای کسانی مناسب است که جویای معنی زندگی هستند و میخواهند به زندگی و مرگ بیندیشند.
درباره میچ آلبوم
میچ آلبوم در سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی متولد شد. او نویسنده، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار، نوازنده و مجری رادیو و تلویزیون است. آثار او از پرفروشترین و تأثیرگذارترین کتابهای آمریکا هستند. داستانهای او زمینۀ روانشناسی و فلسفی دارند و بسیار مورد استقبال قرار میگیرند البته نهتنها در آمریکا بلکه در سراسر دنیا مورد استقبال انبوهی از مخاطبان بوده است.
شروع فعالیتهای ادبی و هنری او با کاریکاتور بود. او در ابتدا کاریکاتور میکشید و بعدها به موسیقی علاقه پیدا کرد و با یادگرفتن پیانو، به عضویت گروههای موسیقی درآمد. اما یک رخداد مهم و تأثیرگذار در زندگی او نقش حیاتی دارد؛ میچ در سال ۱۹۹۵، با موری شوارتز ملاقاتی داشت. شوارتز پیشتر استاد جامعهشناسیاش بود، این قرار ملاقات و گفتوگوهای آنها سبب شد تا کتاب سهشنبهها با موری نوشته شود. کتابی که یکی از مهمترین آثار پرونده ادبی او محسوب میشود. این قرار ملاقات و این کتاب، آلبوم را از یک خبرنگار ساده ورزشینویس به نویسندهای شناخته شده و معروف تبدیل کرد.
یکی از مهمترین جنبههای آثار میچ آلبوم، زاویه نگاهی است که او به پدیدههای پیرامونی خود دارد. قلم او و سبک نویسندگیاش ساده و بهدوراز هرگونه ابهام است. در آثار او روایت بهگونهای پیش میرود که مخاطب را تا پایان، با کنجکاوی هرچهتمامتر همراه میکند.
نخستین تماس تلفنی از بهشت، در جستوجوی چیکا، تارهای جادویی فرانکی پرستو، ذرهای ایمان داشته باش، برای یک روز بیشتر، سهشنبهها با موری، ارباب زمان و نفر دیگری که در بهشت ملاقات میکنید از جمله آثار ترجمه شده از میچ آلبوم به زبان فارسی است.
بخشی از کتاب سه شنبه ها با موری
«پس از پایان مراسم، استاد محبوبم، موری شوارتز، را مییابم و به پدر و مادرم معرفی میکنم. موری مردی کوتاهقامت است که گامهای کوتاهی برمیدارد، آنطور که اگر بادی شدید بوزد، میتواند ناگهان او را از زمین بلند کند و تا میان ابرها بالا ببرد. با ردای مراسم فارغالتحصیلی، از طرفی موری شبیه یکی از پیامبران کتاب مقدس و از طرفی دیگر شبیه کوتولههای کریسمس شده است. چشمان او درخشان و به رنگ سبز آبی است. موهای کمپشت نقرهفامی دارد که پیشانیاش را پوشانده است. گوشهای بزرگ و بینی سهگوش و ابروان خاکستری بقیهٔ اجزای چهرهٔ او هستند. دندانهایش نامرتب است و ردیف پایینی به عقب متمایل شده؛ گویی شخصی مشتی حوالهشان کرده، ولی وقتی لبخند میزند انگار اولین لطیفهٔ روی کرهٔ زمین را برایش تعریف کردهای.
به پدر و مادرم میگوید که من در همهٔ کلاسهایش حضور داشتم. به آنها میگوید: «پسر شما بینظیر است.» از فرط خجالت سرم را پایین میاندازم. پیش از خروج از دانشگاه، هدیهای به استادم میدهم، یک کیفدستی به رنگ قهوهای روشن که حرف اول نام استاد جلویش چسبانده شده. روز قبل، آن را از یک فروشگاه خریدم. نمیخواستم او را فراموش کنم؛ شاید هم نمیخواستم او مرا از یاد ببرد.
کیف را میپسندد و میگوید: «میچ، تو از آن دانشجو خوبهایی.» بعد مرا محکم در آغوش میگیرد. بازوان لاغرش را دور کمرم احساس میکنم. قدم از او بلندتر است و زمانی که مرا در آغوش میگیرد معذبم. احساس میکنم پیرتر از او هستم، انگار که من والد هستم و او کودک.
از من میپرسد که آیا ارتباطم را با او ادامه خواهم داد و من بیدرنگ پاسخ میدهم: «بله، حتماً!»
زمانی که به عقب گام برمیدارد، متوجه میشوم اشکهایش سرازیر شده.
موضوع درس
حکم مرگ استاد تابستان ۱۹۹۴ صادر شد. مدتها قبل از این تاریخ، موری متوجه شده بود که واقعهٔ بدی در شرف وقوع است. از همان روزی که به این موضوع پی برد رقصیدن را کنار گذاشت.
موری، استاد سابق من، همیشه در حال رقص بود. نوع موسیقی برایش فرقی نمیکرد: راکاند رول، بیگ بند، بلوز؛ عاشق همهشان بود. عادت داشت چشمانش را ببندد و با لبخندی شادیبخش احساساتش را هماهنگ با ضربآهنگ موسیقی به حرکت درآورد. این مدل رقصیدن همیشه صورت زیبایی نداشت، اما او دیگر نگران شریکی برای رقص نبود؛ با خودش میرقصید.»
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
نظرات کاربران
نسخه کاغذی کتاب رو خوندم. خیلی شگفت انگیز بود. هم زندگی موری هم اغلب افکارش. گرچه بعضی از نظرات و عقایدش، با اعتقاد ما (اسلام) همخوانی نداشت اما از اغلب حرفهاش درسهایی بس لطیف آموختم👍 درسهایی مناسب برای زیست دلپذیرتر در جهان مدرن و نگرشی زیباتر به
کتاب در مورد استاد قدیمی میچ هست که با بیماری دست و پنجه نرم میکند در حالی که روز های آخر عمرش رومیگذرونه سعی میکنه به میچ و مخاطبانش بگن چطور از زندگی لذت ببرند ولی به نظر من برای