کتاب لمس انسانی
معرفی کتاب لمس انسانی
کتاب لمس انسانی نوشتهٔ میچ آلبوم و ترجمهٔ مندی نجات است. نشر قطره این رمان آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب لمس انسانی
کتاب لمس انسانی اثری از میچ آلبوم، نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی است. او در این رمان داستانی درمورد کووید ۱۹، این ویروس همهگیر و کشنده روایت میکند. او در این رمان به زمانهای اشاره میکند که در آن دوستیها به بیاعتمادی تبدیل شدهاند و مخافظت از خود بر مهرورزی و نوعدوستی اولویت یافته است. میچ آلبوم در رمان «لمس انسانی»، زندگی پسر ۸سالهای را روایت کرده است که از بیماری مصون است و به انسانها آسایش و عشق هدیه میدهد. او مخفیانه به دیدار بیمارانی میرود که در قرنطینهٔ خانگی هستند، آنان را در آغوش میگیرد و لمس سادهٔ انسانی را از نو تعریف میکند.
خواندن کتاب لمس انسانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره میچ آلبوم
میچ دیوید آلبوم در ۲۳ می سال ۱۹۵۸ در نیوجرسی آمریکا به دنیا آمد. او نویسندهٔ آمریکایی و روزنامهنگار، فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده بوده است. کتابهای میچ آلبوم بیش از ۳۵ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته شدهاند. میچ آلبوم را البته بهخاطر داستانهای الهامبخشش میشناسند. از آثار معروف او که به زبان فارسی ترجمه شده و از استقبال خوبی هم برخوردار بوده، میتوان به «یک روز دیگر»، «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند»، «نفر دیگری که در بهشت ملاقات میکنید»، «سهشنبهها با موری» و «به اولین تماس تلفنی از بهشت» اشاره کرد.
بخشی از کتاب لمس انسانی
«باک در امتداد خیابان فرانکلین راه میرود و از مقابل یک سری مغازه رد میشود که همهشان تعطیل است. اگرچه که به نظر باک، بیرون بودن، هنوز هم حسوحال خوبی دارد. دیروز قرنطینهاش تمام شد، و امروز صبح ساعت هشت و نیم بود که انفجاریوار از درِ اتاقش بیرون آمد و از آن موقع تا حالا هم دارد راه میرود. روی نیمکتی در کنار بستنیفروشیِ تعطیل مینشیند و حیرت کرده که تعداد خودروها چقدر کم است. انگاری که پرتوِ فضاییِ بیگانهای همهچیز را فرو مکیده باشد. باک توگوشیهایش را به تلفن همراهش وصل میکند و به تماشای آخرین اخبار و اطلاعات مینشیند. الان دیگر پنج میلیون نفر در سراسر دنیا به این ویروس مبتلا شده و بیش از صد هزار آمریکایی مردهاند. نرخ بیکاری از دوران رکود بزرگ اقتصادی نیز فراتر رفته. سالخوردگان کلاً وحشت دارند که از خانه بیرون بروند. هیچکس دلش نمیخواهد که سوار هواپیما یا اتوبوس شود. کلیهٔ کسبوکارهای مهم تعطیل است، کلیهٔ ساختمانهای اداری، و کلیساها. و بحثِ این است که یک سال یا بیشتر زمان میبرد تا یکی از این امور دوباره به حالت عادیِ قبلی برگردد. باک به آنتونی، جِیپی و رایلی میاندیشد، به بقیهٔ اعضای گروه «شبهنظامیان فاقد سابقه»؛ به این موضوع میاندیشد که آنها چگونه چینیها را مقصر کل این جریان میدانستند، و میگفتند که چینیها در آزمایشگاهی سرّی، این ویروس را اختراع کردهاند تا آمریکا را زمینگیر کنند. شاید حق با آنها بوده. از کجا معلوم؟ باک بعد از ماجرای اعتراض در کاخ کنگرهٔ ایالت، دیگر خبری از آنها نشنیده. اما اسلحههای پدربزرگش هنوز دست آنهاست. باک این موضوع را به هیچکس نگفته. حتی به هیچکس نگفته که به چه چیزی ظنین است: به اینکه آنها کسانی بودند که به سم لی شلیک کردهاند. به اینکه احتمالاً آنها کسانی بودند که موسیکوچولو را ربودهاند. باک به خود میگوید، به هیچکی هیچی نگو. نمیتونی ثابت کنی، بعد فقط به دردسر میفتی. طی این دو ماه اخیر، دستگیرش کردهاند، زندانیاش کردهاند، به خانه راهش ندادهاند، و در جنگل هم قایم شده. حالا سرانجام آزاد است که باب میلش رفتوآمد کند. نمیخواهد این وضعیت را به گند بکشد. نه، بهخاطر هیچکس این وضعیت را به گند نمیکشد. باک آنسوی خیابان، مرد سپیدمویی را روبهرویش میبیند که صدای جیلینگجیلینگ کلیدش را درمیآورد و وارد آرایشگاه مردانه میشود. قبلاً آن مرد را دیده. صاحب مغازهٔ سلمانی است. یک دقیقه بعد چراغ بیرون را روشن میکند و تابلوی شبنمایی پرفروغ میشود که کلمهٔ باز روی آن درج شده. باک از جایش بلند میشود و از عرض خیابان عبور میکند. به درِ مغازه تَقّه میزند و مرد سپیدمو برایش دست تکان میدهد تا داخل برود. حالا لباسکار سلمانیاش را پوشیده، ماسک آبیرنگی نیز دهان و بینیاش را پوشانده.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه