
کتاب ابدیت محض
معرفی کتاب ابدیت محض
کتاب ابدیت محض نوشتهی سارا رجبپور اثری داستانی در ژانر فانتزی و علمی-تخیلی است که توسط انتشارات نارون دانش منتشر شده است. این کتاب ادامهای مستقل و برگرفته از مجموعهی پیشین نویسنده با عنوان افسانه دیانا بهشمار میآید و ماجرای دختری به نام دیانا را روایت میکند که میان دو جهان موازی و سرنوشتهای عجیب و پررمزوراز گرفتار شده است. ابدیت محض با تمرکز بر زندگی دیانا و دخترش آرورا، دنیایی را به تصویر میکشد که در آن عناصر جادویی، عشق، خانواده و دغدغههای آیندهی زمین در هم تنیدهاند. روایت کتاب از زاویه دید شخصیتهای مختلف پیش میرود و با ترکیب عناصر فانتزی، علمی و عاطفی، تجربهای متفاوت از داستانگویی را ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ابدیت محض
ابدیت محض اثری است که در ادامهی داستانهای افسانه دیانا نوشته شده و با روایتی چندلایه، ماجرای دیانا، دختری با قدرتهای جادویی و سرنوشتی متفاوت را دنبال میکند. کتاب با نگاهی به گذشتهی شخصیتها آغاز میشود و سپس وارد ماجراهای جدیدی میشود که این بار بیشتر به دنیای زمینی و مسائل علمی و آیندهنگرانه میپردازد. ساختار کتاب به گونهای است که هر فصل از زاویه دید یکی از شخصیتها روایت میشود و به تدریج رازهای بیشتری از جهان موازی، قدرتهای جادویی و چالشهای خانوادگی آشکار میگردد. نویسنده با بهرهگیری از عناصر فانتزی و علمی-تخیلی، جهانی چندبعدی خلق کرده که در آن مرز میان واقعیت و خیال باریک است. دغدغههای هویتی، عشق، از دست دادن، و تلاش برای یافتن جایگاه خود در جهانی پر از ناشناختهها، از محورهای اصلی داستان هستند. ابدیت محض با ترکیب روایتهای شخصی و ماجراهای پرتعلیق، تجربهای متفاوت از داستانگویی معاصر ایرانی را رقم زده است.
خلاصه داستان ابدیت محض
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان ابدیت محض با زندگی دیانا، زنی با گذشتهای پر از رمز و راز و قدرتهای جادویی، آغاز میشود. او پس از سالها تلاش برای داشتن یک زندگی عادی، اکنون با همسرش فرام و دخترش آرورا در لندن زندگی میکند. دیانا که از موهبت جاودانگی و توانایی شنیدن افکار دیگران برخوردار است، سعی دارد این ویژگیها را از خانوادهاش پنهان کند تا آرامش آنها را بر هم نزند. اما با نزدیکشدن تولد هجدهسالگی آرورا، نشانههایی از وقایع غیرعادی و الهامات ذهنی دیانا را آشفته میکند. در جریان جشن تولد آرورا، حوادثی عجیب رخ میدهد: اشیای شکسته، دلشورههای بیدلیل و ناپدیدشدن ناگهانی آرورا. دیانا با الهامات و رؤیاهایی مواجه میشود که او را به بیابانی ناشناخته و آیندهای دور میبرد؛ جایی که نشانههایی از تغییرات بزرگ در جهان و خانوادهاش را میبیند. آرورا نیز پس از ناپدیدشدن، خود را در مکانی تاریک و ناشناخته مییابد و با شخصیتی مرموز به نام راسل روبهرو میشود که اهدافی نامعلوم دارد. در این میان، دیانا و فرام تلاش میکنند تا آرورا را پیدا کنند و با واقعیتهای جدیدی دربارهی قدرتهای جادویی، سرنوشت خانواده و آیندهی زمین روبهرو میشوند. روایت کتاب میان گذشته و حال، جهان موازی و دنیای زمینی، و تجربههای شخصی و جمعی در نوسان است. ابدیت محض با ترکیب عناصر فانتزی، علمی و عاطفی، داستانی پرتعلیق و چندلایه از جستوجوی هویت، عشق و مواجهه با ناشناختهها را روایت میکند.
چرا باید کتاب ابدیت محض را بخوانیم؟
ابدیت محض با تلفیق عناصر فانتزی و علمی-تخیلی، تجربهای متفاوت از داستاننویسی معاصر ایرانی ارائه داده است. این کتاب نهتنها به ماجراهای پرتعلیق و دنیایی پررمزوراز میپردازد، بلکه دغدغههای هویتی، خانوادگی و آیندهنگرانه را نیز در بستر داستانی جذاب مطرح کرده است. روایت چندصدایی و پرداختن به زاویه دید شخصیتهای مختلف، امکان همذاتپنداری با تجربههای گوناگون را فراهم کرده است. همچنین، حضور عناصر جادویی در کنار مسائل علمی و اجتماعی، فضایی برای تأمل دربارهی سرنوشت، انتخاب و تأثیر تصمیمها بر آینده ایجاد کرده است. ابدیت محض برای کسانی که به دنبال داستانی پرکشش، شخصیتپردازی عمیق و دنیاسازی متفاوت هستند، انتخابی قابل توجه است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای فانتزی، علمی-تخیلی و روایتهای چندلایه پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که دغدغه هویت، خانواده، یا جستوجوی معنای زندگی دارند و دوست دارند با داستانی پرتعلیق و شخصیتهای پیچیده همراه شوند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب ابدیت محض
«نگاهی به چهرهی غرق خوابش میاندازم و ناخودآگاه، لبخندی بر لبهایم مینشیند. ترکیب زیبایی از چهرهی من و فرام... صورت چهارگوش، گونههای برجسته، دهان کوچک و لبهای گوشتی و چشمهایی توسی رنگ که رگههای محو آبی در آن دیده میشود. دستی بر موهای مشکی و فردارش میکشم و اتاق را ترک میکنم. در آستانهی درب اتاق، تافی خودش را به پاهایم میکشد و با چشمهای درشت سبز رنگش، به من زل میزند. دست نوازشی بر سرش کشیدم که کمرش را بالا آورد و به آرامی از زیر دستم عبور کرد. از پلهها پایین میروم. مثل همیشه به دنبال غذا، از من پیشی میگیرد. کمی از غذای خشکش را درون ظرف میریزم. بلافاصله مشغول خوردن میشود. با نگاهی به هیکل فربه و درشتش، خندهام میگیرد. همین دو سال پیش بود، وقتی گربهی کوچک و ناتوانی بود، آن را بین سبزههای حیاط پشتی خانهمان پیدا کردیم. بچه گربهای به رنگ کرم نسکافهای- به قول آرورا؛ دقیقا رنگ تافی کرهای! که به شدت ضعیف و لاغر بود و از فرط گرسنگی، به طور مدام جیغ میزد. یادم است آرورا با دیدنش، به شدت ذوق زده شد و شب اولی که تافی را به خانه آوردیم، از شوق مراقبت از آن، نتوانست به درستی چشم برهم بگذارد و بخوابد...»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه