کتاب نخست هیولا را زیبا می کنیم
معرفی کتاب نخست هیولا را زیبا می کنیم
کتاب الکترونیکی «نخست هیولا را زیبا می کنیم» نوشتهٔ سارا ویلسن، روزنامهنگار، مجری تلویزیون و وبلاگنویس استرالیایی است. این اثر با ترجمهٔ الهام صیفی کار در انتشارات میلکان چاپ شده است. کتاب «نخست هیولا را زیبا می کنیم» سفری جدید به دل اضطراب است و به ما میآموزد که چگونه میتوانیم در زندگیمان اضطراب را به عاملی مفید و یاریدهنده تبدیل کنیم.
درباره کتاب نخست هیولا را زیبا می کنیم
سارا ویلسون اضطراب را به هیولایی وحشتناک تشبیه میکند، سپس راهنماییمان میکند که چطور میتوانیم این هیولای ترسناک را به موجودی زیبا تبدیل کنیم و کاری کنیم که اضطراب در زندگی به کمکمان بیاید. سارا ویلسن، نویسنده و کارآفرینی است که بهسمت «مشکلات سخت» گرایش پیدا میکند و بدون ترس و دلهره سعی میکند راهحلی برای آنها بیابد. او با نوشتن کتاب نخست هیولا را زیبا می کنیم درصدد است تا خرد و تجربههای سختبهدستآمدهاش را به تمام کسانی که میخواهند زندگی بهتری داشته باشند منتقل کند. این کتاب در سال ۲۰۱۸ نامزد جایزهٔ صنعت کتاب استرالیا (ABIA) برای آثار غیرداستانی عمومی شد.
کتاب نخست هیولا را زیبا می کنیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران کتابهایی با موضوع رشد و توسعهٔ فردی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب نخست هیولا را زیبا می کنیم
«هدف از مصاحبه با حضرتش نوشتن یک ستون برای مجلهای بود که در آن از راههایی برای داشتن زندگی بهتر صحبت میکردم. این ستون یکی از هماهنگسازیهای هوشمندانهٔ من بود. بیماری ناشی از اضطرابْ من را در موقعیتی قرار داده بود که برای داشتن شغلی عادی بیشازحد بیمار و برای دریافت درمانهای شفادهندهٔ لازم بیشازحد آسوپاس بودم. به همین خاطر شغلی را یافتم که میتوانست در درمان به من کمک کند. یک تیر و دو نشان.
روزها به این موضوع فکر میکردم که چگونه همهچیز را به سؤالی تقلیل دهم؛ سؤالی که مرهمی باشد بر قلب ما غربیهایی که میخواهیم از میان اضطراب مهآلود، منقبضکننده و ناامیدکنندهٔ زندگی به راهی پرمعناتر برسیم؟ این انتخاب در سرم بلوا به پا کرد. ما دقیقاً به دانستن چه چیزی نیازمندیم؟ آیا ما برای تکاملیافتن اینجاییم؟ چرا ما آنقدر تنهاییم؟ آیا طرحی کلی از هشتادوپنج سال اختصاصدادهشده به ما وجود دارد؟
چند هفتهٔ بعد که یکدیگر را ملاقات میکنیم، حضرتش دستم را میبوسد و صندلهایش را گوشهای میاندازد. در صندلیهای راحتی همجوار اتاق هتل فرومیرویم. هنوز آن یک سؤال را در سرم آماده نکردهام. پس راجع به ضروریترین موضوع در آن لحظه میپرسم:
«چگونه ذهنم را خاموش کنم؟»
منظورم متوقفکردن همهمههای گیجکنندهای است که ما را مضطرب و ناآرام میکند و توانایی درک «همین حالا» را از ما میگیرد، همان زمانی که مربی یوگا، در آخر کلاس، طوری از آن صحبت میکند که گویی کالایی است که میتوان آن را از مغازه خرید.
حضرتش میخندد، بینیاش را با دستمال کاغذی پاک میکند و آن را جلوی ردایش روی زمین میاندازد، مثل کاری که معلم کلاس چهارمم عادت داشت انجام دهد. میگوید: «بیهوده و نابخردانه است! به چنین چیزی نمیتوان رسید! اگر بتوانید این کار را انجام دهید، عالی است. اگر نه، وقت خود را هدر دادهاید.»
میگویم: «اما مطمئناً شما میتوانید انجامش بدهید.»
منظورم این است که مگر کاری آشکارتر از اینکه دالاییلاما میتواند ذهنش را ثابت نگه دارد هم هست؟»
حجم
۳۳۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۳۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
سبک نوشته ها شبیه به کتاب دلایلی برای زنده ماندن از مت هیگ بود. یعنی اکثر مطالب تجربه نویسنده در مواجه با اضطراب بود و گاهی اوقات از تجربه ی افراد دیگه هم صحبت میکرد. راهکارهای خوبی هم برای مدیریت
تازه شروع کردم به خوندن کتاب، واقعا ترجمه فاجعه باره... کسی که میاد سراغ این کتاب خودش مضطربه و موقع خوندن این کتاب با این ترجمه مضطرب تر هم میشه... نشر میلکان کتابهای خوبی رو انتخاب میکنه ولی مترجماش گاها
مترجم بد عمل کرده و متن اصلا روان نیست حیف کتاب به این خوبی
نویسنده تمام تجربیات خودش در مواجهه با بیماریهای روحی رو در قالب کتاب روی کاغذ آورده و نیومده مستقیم به مخاطب بگه اگه مشکلتون اینه، این کارو بکنین، اگه مشکلتون اونه، اون یکی راه رو برین. اینکه کتاب در قالب
کتاب بسیار بی نظیره. شمارو با اضطراب اشنا و روشهای کنترل اونو یاد میده. البته اگاهیه کاملی راجب اختلال دوقطبی پیدا خواهید کرد
ترجمه کتاب متاسفانه اصلا روان نبود و من از وسطای کتاب رهاش کردم
برای کسایی که مضطربن خیلی کارآمده
بنظر من محتوای کتاب بصورت کلی خیلی مفید و کارآمد هست ولی متاسفانه ترجمه ی کتاب واقعا افتضاحه انگار یه مترجم نوپا این کتاب رو ترجمه کرده بعضی قسمت ها اصلا نمیفهمی چی بود و چیشد یعنی در این حد
از ترجمه لذت نبردم و اصلا کشش لازم رو نداشت.
اصلا ترجمه قابل فهمی نداشت هر چی بیشتر سعی میکردم متن کتاب رو متوجه شم کمتر میفهمیدم توصیه نمیکنم بخونیدش چون ترجمه سنگینی داشت و خودمم به سختی کتاب رو به آخر رسوندم و شیطونه هی میگفت ولش کن تو که