کتاب شب دزد ارواح
معرفی کتاب شب دزد ارواح
کتاب شب دزد ارواح نوشتهٔ جوزف دیلینی و ترجمهٔ مریم منتصرالدوله و ویراستهٔ احمد پورامینی است و نشر افق آن را منتشر کرده است. این کتاب سومین جلد از مجموعه آخرین شاگرد است.
درباره کتاب شب دزد ارواح
سرما و تاریکی از راه میرسند. محافظ و شاگردش، حالا باید در مقابل بوگارتها، جادوگران و اشباحی که در منطقه پرسه میزنند، حواسشان را بیشتر جمع کنند. وقتی میهمان ناخوانده سر میرسد، محافظ تصمیم میگیرد به خانهٔ زمستانیاش برود؛ مکانی سرد و دلگیر و پر از رمز و راز. اما میهمان ناخوانده کیست؟ و آیا توماس برای رویارویی با ماجراهای بعدی آماده است؟
مجموعهٔ آخرین شاگرد اثر جوزف دیلینی نویسندهٔ انگلیسی و استاد کالج بلکپول در بیش از ۲۴ کشور جهان، به فروش رفته است. این مجموعه هفت هفته در فهرست پرفروشترینهای انگلیس بوده و بیش از یک میلیون نسخته از آن به فروش رفته است.
خواندن کتاب شب دزد ارواح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان شیفتهٔ داستانهای معمایی، ترسناک و ماجراجویانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شب دزد ارواح
«شبی از شبهای سرد ماه نوامبر بود و من کنار اجاق آشپزخانه با استادم نشسته بودم. هوا کمکم سرد میشد و میدانستم که یکی از همان روزها محافظ میخواست به خانهٔ زمستانیاش در دشت سرد آنگلِزِرک برود.
من برای رفتن عجلهای نداشتم. از بهار شاگرد محافظ شده بودم و هیچوقت همخانهٔ زمستانیاش را ندیده بودم، اما حسی بهم میگفت که از جایی که بودیم بهتر نیست. من در چیپندن راحت بودم و ترجیح میدادم زمستان را آنجا بگذرانم.
نگاهم را از روی کتاب درس لاتینم برداشتم و نگاهم با نگاه آلیس برخورد کرد. او کنار اجاق روی چهارپایهٔ کوتاهی نشسته بود و صورتش از گرمای آتش خیس شده بود. لبخندی زد و من هم بهش لبخند زدم. او هم دلیل دیگری بود که نمیخواستم چیپندن را ترک کنم. آلیس نزدیکترین دوستی بود که تا آن موقع داشتم و طی ماههای گذشته چندبار جانم را نجات داده بود. از اینکه او کنار ما بود و با هم زندگی میکردیم، واقعاً خوشحال بودم. او تنهایی ما را پر کرده بود. اما استادم گفته بود او بهزودی ما را ترک میکند. محافظ هیچوقت به او اعتماد نداشت، چون آلیس از خانوادهٔ جادوگران بود. او فکر میکرد آلیس مانع درسخواندن من میشود، بنابراین وقتی ما به آنگلزرک میرفتیم، او را همراه خود نمیبردیم. آلیس بیچاره از ماجرا خبر نداشت. من هم جرئت گفتنش را نداشتم. برای همین فقط دوست داشتم شب به یادماندنی دیگری را کنار هم در چیپندن بگذرانیم.
اما اوضاع آنطور که میخواستم نشد؛ همانطور که من و آلیس کنار اجاق نشسته بودیم و در نور آتش کتاب میخواندیم و محافظ هم روی صندلیاش چرت میزد، ناگهان صدای زنگی آرامش ما را بههم زد. با شنیدن صدای آن زنگِ بیموقع قلبم ریخت و ترسیدم. آن صدا فقط از یک چیز خبر میداد؛ کاری که مربوط به محافظ بود.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
نظرات کاربران
قشنگ و ترسناک بود😶
سلام عرض ادب خدمت تمامی دوستان درواقع این یک سری از کتابه و بهتون توصیه میکنم از قسمت اولش شروع کنید. من کتاب ۱ تا ۵ رو در عرض یک ماه خوندم که هر کدومشون ۳٠٠ صفحه یا ۴٠٠ صفحه
این جلد یکی از قشنگ ترین جلدهای این مجموعه بود😍و چقد فضای ترسناکش رو اقای جوزف که سال پیش فوت کردن متاسفانه قشنگ ب تصویر کشیده. واقعا عاشق این مجموعه هستم🥲
عاللللییییییی