کتاب چوبه دار خون آشام

جلد نهم کتاب چوبه دار خون آشام نوشتهٔ جوزف دیلینی و ترجمهٔ مریم منتصرالدوله و ویراستهٔ حمیدرضا منصوری است. نشر افق این رمان انگلیسی را برای نوجوانان را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب چوبه دار خون آشام

کتاب چوبه دار خون آشام حاوی نهمین جلد از یک مجموعهٔ داستانی برای نوجوانان است. «آخرین شاگرد» (The Last Apprentice)، یک مجموعهٔ علمی - تخیلی و فانتزی به قلم جوزف دیلینی و تصویرگری «پاتریک آراسمیت» و مناسب برای گروه سنی نوجوان است. دیلینی در این مجموعه با خلق شخصیت‌های خبیثی همچون جادوگران، اشباح و سربازان سنگدل موفق به ساختن یک دنیای فانتزی تاریک و خاص شده است؛ دنیایی که بدون شک می‌تواند برای ساعت‌ها، طرفداران داستان‌های فانتزی را سرگرم خود کند. این مجموعه را به‌عنوان یکی از بهترین‌ مجموعه‌های منتشرشده در چند سال گذشته معرفی کرده‌اند. مجموعهٔ «آخرین شاگرد» درمورد زندگی پسرکی معمولی به نام «توماس وارد» یا همان «تام» است. تام پس از شکست‌های پی‌‌درپی در یافتن شغلی مناسب، تصمیم می‌گیرد به جمعیت محافظان بپیوندد. محافظان، گروهی است که به رهبری «استاد گرگوری» اداره می‌شود و هدف اصلی آن‌ در بندکردن جادوگران و محافظت از مردم در برابر نیروهای خبیث و شیطانی است. در این میان، استاد گرگوری روز‌به‌روز پیرتر می‌شود و طی حوادث مختلف، شاگردان بسیاری را از دست می‌دهد؛ تاحدی‌که پس از مدت کوتاهی از تام به‌عنوان یکی از نامزدهای اصلی جایگزینی استاد گرگوری نام برده می‌شود؛ بنابراین قهرمان داستان تصمیم می‌گیرد با تلاش مضاعف، از همیشه بهتر عمل و خود را برای چالش‌های بیشتر و خطرناک‌تر آماده کند؛ چراکه ممکن است به‌زودی استاد گرگوری او را به‌عنوان جانشین خود اعلام کند. مجموعهٔ «آخرین شاگرد» شامل ۱۳ جلد است.

در کتاب چوبه دار خون آشام، پس از ناکامی در کشتن «توماس وارد»، «گریملکین» تصمیم می‌گیرد دشمنی خود با گروه محافظین را فراموش کند و به آن‌‌ها بپیوندد، اما آیا او به‌راستی قابل‌اطمینان است؟ جوزف دیلینی در کتاب حاضر، پس از توصیف مفصل شخصیت مرموز گریملکین و داستان زندگی او، دوباره به‌سراغ ماجراجویی‌های توماس وارد می‌رود و رشادت‌های او و گروه محافظین را روایت می‌کند. گریملکین که به جادوگر قاتل معروف است، پس از آنکه در جلد هشتم، نتوانست توماس وارد را نابود کند، تحت‌تأثیر مهارت‌ و شجاعت او قرار می‌گیرد و با فراموش‌کردن گذشته‌، به کمک گروه محافظین می‌آید، اما در این میان پرسشی بسیار مهم مطرح است؛ آیا توماس و دیگر اعضای گروه محافظین باتوجه‌به تمام اتفاقاتی که رخ داده، می‌توانند به گریملکین قدرتمند اعتماد کنند؟ آیا این جادوگر هراس‌انگیز قابل اطمینان است؟

خواندن کتاب چوبه دار خون آشام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چوبه دار خون آشام

«بانو فرسکیو بهم گفته بود که جسد محافظ را جلوی موروی انداخته. کم و بیش یاد مطالبی افتادم که دربارهٔ آن‌ها در کتاب مرجع حیوانات خوانده بودم. موروی‌ها موجودات شبح‌گونه‌ای بودند که گاهی درون تنهٔ پوک درختان زندگی می‌کردند. اما می‌توانستند به قالب حیوانات درآیند و خرس‌ها میزبان مورد علاقهٔ آن‌ها بودند. آن‌ها انسان‌ها را شکار می‌کردند و قبل از اینکه دوباره پنهان شوند، می‌کشتند. نور مستقیم خورشید نابودشان می‌کرد، در نتیجه در طول روز از مخفی‌گاه‌شان بیرون نمی‌آمدند. بعد یاد چیز دیگری افتادم: موروی معمولاً به وسیلهٔ استریگوی و استریگویکا هدایت می‌شد. پس حدسم درست بود. بانو فرسکیو از این موجودات برای مراقبت از خانه‌اش استفاده می‌کرد.

در خانه باز بود، شمشیرم را بیرون کشیدم و وارد خانه شدم. این بار به آتش‌زنه و شمعم کاری نداشتم، آمادهٔ مبارزه با دشمنانم بود. دیگر نمی‌ترسیدم و همین کافی بود که چشمان شمشیر هدفم بدرخشند، و بعد پرتوی قرمزش راهرو را روشن کند.

از دومین در هم گذشتم و انتظار داشتم که کتابخانه را داغان و خالی از کتاب و پر از تارعنکبوت ببینم. اما به جای آن دوازده جسم کروی‌شکل در تاریکی می‌درخشیدند.

کتابخانه‌ای وجود نداشت. در تالاری پر از آینه ایستاده بودم که هر کدام درون قاب فلزی آراسته‌ای قرار داشتند و دست‌کم سه‌برابر قد من بودند.

بااحتیاط قدمی برداشتم و بعد قدمی دیگر. همهٔ آینه‌ها رو به من بودند و پشت‌شان به هم بود. اولش همهٔ آینه‌ها تصویرم را در یک جهت منعکس می‌کردند. شبیه مرد جوانی بودم که ردای شاگرد محافظان را پوشیده، اما به جای اینکه چوبدستی معمول محافظان دستش باشد، خم شده و شمشیری دستش گرفته و آمادهٔ حمله است.»