دانلود و خرید کتاب آن چنان تر هاجر رزمپا
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آن چنان تر

کتاب آن چنان تر

نویسنده:هاجر رزمپا
امتیاز:
۳.۷از ۳۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آن چنان تر

کتاب آن چنان تر نوشتهٔ هاجر رزمپا است. انتشارات کتاب سده این مجموعه داستان کوتاه ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب آن چنان تر

کتاب آن چنان تر از پرفروش‌ترین رمان‌های نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بوده است. این کتاب به قلم هاجر رزمپا، ۸ داستان کوتاه و معاصر و ایرانی را در بر گرفته است؛ داستان‌هایی که فوق‌العاده جذاب و خواندنی توصیف شده‌اند. عنوان این داستان‌ها به‌ترتیب عبارت است از «پاریس کوچولو»، «ملاقات»، «خانهٔ خلوت»، «مامان شیشه‌ای»، «خرده‌ریزهای فلزی»، «من، بودم»، «آن‌چنان‌تر» و «یک لکه روی سطح استیل».

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب آن چنان تر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آن چنان تر

«حالا بیهوشم اما می‌فهمم که دارند پایم را می‌برند. حسی ندارم. ده هفته است که پای راستم حس ندارد. وقتی دیشب درِ توالت‌فرنگی را بستم، نشستم رویش و پای راستم را دودستی بلند کردم گذاشتم لبهٔ وان، هیچ حس نکردم. دستهٔ ژیلت را از پایین به بالا کشیدم روی پوستم و عمداً چند تا تار کلفت را با دست کندم. حتی مورمورم نشد. وقتی پایم را گرفتم زیر شیر و موها را شستم، سوختگی روی ساقم معلوم شد. پنجاه سال می‌شد که ندیده بودمش. دیگر برجسته نبود. جمع شده بود. شده بود یک دایرهٔ خاکستری کوچک. دست کشیدم رویش و بلند گفتم: «ای وای، این.» سوختگی مال وقتی بود که دایی رضا آمده بود دم مدرسه پی‌ام تا برویم با موتورسیکلتش تک‌چرخ بزنیم. از ذوق، سر پا بند نبودم. کمرش را گرفته بودم و داد می‌زدم. باد شلاقی توی صورتم می‌خورد و تا ته حلقم را خشک می‌کرد. کبود شده بودم. رضا خدابیامرز خیال می‌کرد دارم از کیف تک‌چرخ سروصدا می‌کنم. وقتی سوئیچ را چرخاند و خاموش کرد و ساقم را دید فهمید چه بلایی سرم آمده. گوشتم پخت و پوستم از جایی که به لولهٔ اگزوز چسبیده بود اندازهٔ یک کاسهٔ بستنی‌خوری ورآمد. یک هفته مدرسه نرفتم و مثل عکسی که از ولیمهٔ ختنه‌سورانم ــ پشت و رو ــ توی آلبوم هست با دامن توی خانه راه رفتم.

عینک بزرگ اتاق عمل تا بالای ابروی دکتر عمادی را می‌پوشاند. از پشت ماسک جراحی دارد سبیل پرپشت حنایی‌اش را می‌جود. نقطه‌های ریز خون جابه‌جا می‌پرد روی عینکش. آستینش را می‌کشد روی شیشهٔ بزرگ عینک و شتک خون پخش می‌شود. دکتر عمادی جابه‌جا می‌شود، پشت به من می‌ایستد و اره برقی را می‌چرخاند روی استخوانم. پرستار از صدای بریدن استخوان نازک‌نی‌ام مورمور می‌شود. بین من و او یک پردهٔ سبز نیم متری کشیده‌اند. ما هم را نمی‌بینم. این چیزها را وقتی دیشب خرده‌موها را با آب می‌فرستادم توی چاهک، پیش خودم خیال کردم. دکتر عمادی آدم خوبی است. پانزده سال است می‌روم مطبش. مثل دکترهای حالا اهل پول گرفتن و کارت‌به‌کارت نیست. گفته بود اگر مجبور نبود، پا را می‌گذاشت بماند، ولی چاره‌ای نیست. گفته بودم ایرادی ندارد، بار اضافی است و دیگر توی هیچ کفشی هم نمی‌رود.»

bita zadmehr
۱۴۰۲/۰۴/۰۸

واژه ها با دقت انتخاب شده اند متن جذاب موضوع جدبد نویسنده ای که قرار است آثار درخشان دیگه ای رو بنویسه

Mehran Malekivand
۱۴۰۲/۰۶/۲۵

گول تبلیغات را نخورید.

[YUME]
۱۴۰۲/۰۵/۰۴

آن‌چنان‌تر با مجموعه داستان‌های کوتاهی که داره به زندگی آدم‌های زیادی سرک می‌کشه و دنیاهایی رو توصیف می‌کنه که آدم باورش نمی‌شه همشون بتونن همزمان تو ذهن یک نفر وجود داشته باشن. دنیاهایی که ریزترین جزئیاتش هم از دید راوی

- بیشتر
ماهی سیاه کوچولو
۱۴۰۲/۰۷/۲۱

هرگز از داستان‌های کوتاه که هرکدامشان آدم را به سویی می‌کِشند خوشم نمی‌آمد. اما این یکی، خلاقانه از جایی شروع می‌کرد و جایی به پایان می‌بُرد که فکرش را هم نمی‌کردی. با هر شخصیت و داستانش، خاطره و حسّی آشنا را تداعی

- بیشتر
آتش
۱۴۰۳/۰۵/۱۱

فقط آخرین داستان خوب بود . بقیه داستانها خیلی معمولی بودند .

نیما کرباسی‌زاده
۱۴۰۲/۱۱/۲۱

از هاجر رزم‌پا تاکنون چیزی نخوانده بودم. این اثر اما خبر از ظهور یک نویسنده پخته با قلمی قوی، ذهنی خلاق و جسارتی عالی می‌دهد. داستانهای این مجموعه همگی خوب روایت شده بودند و پر از جزییات. بسیار لذت بردم از

- بیشتر
مرجان بختیاری
۱۴۰۲/۰۴/۱۷

کتاب خوبیه خوندنش رو پیشنهاد میکنم

كامران
۱۴۰۲/۰۴/۲۰

کلن یک فضای نا امید کننده داشت.‌خوشم نیومد.‌

علی آقا سرایدار آخرین آدمی است که نفهمیده وقتی مردم می‌پرسند چه خبر منظور خاصی ندارند و نمی‌خواهند خبری بشنوند
[YUME]
من آخرین کسی هستم که خاله اشرف بخواهد نظرش را در مورد چیزی بداند. برنامه‌نویس یک استارت‌آپ بانکی، که نه سررشته‌ای در امور خانه‌داری و آشپزی دارم، نه از اسرار طب سنتی و تازه‌های پزشکی باخبرم. پسر شش ساله‌ام را به کمک پرستار بیست و چهار ساعته و مربی‌های مهدکودک از آب و گل درآورده‌ام، مهریه بخشیده و حق طلاق گرفته‌ام، به نظر مادرم ضرر کرده و باخت داده‌ام، به نظر شوهرم رفیق نیمه‌راه هستم، به نظر روان‌شناسم عصیان و طاغی بودنم توی چهل سالگی نتیجهٔ سال‌ها مطیع بودن است و به نظر خودم هیچ نقطه‌ای در زندگی‌ام وجود ندارد که بتوانم از آنجا به خاله‌اشرف مشورت بدهم.
کاربر ۷۱۳۷۱۴۰
مثل یک لقمهٔ مفت‌به‌دندان‌آمده، تهران من را خورد و تفاله‌ام را پشت در سفارتخانه‌ها انداخت.
Shiva Shahmohammadi
حقیقتی که نمی‌شود برای کسی تعریف کرد فرق ندارد راست باشد یا دروغ. آدامسی است که خاله خوب جویده و وقتی پاک مزه‌اش را برده دست کرده آن را از دهان خودش آورده بیرون، گذاشته توی دهان من. حالا یک تکه لاستیک بی‌مزه است که فقط فک آدم را خسته می‌کند.
[YUME]
می‌خواهم از بابا بپرسم دلش می‌خواهد مثل او مهندس شوم یا اشکالی ندارد اگر مجسمه‌ساز بشوم.
salomeh

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

حجم

۱۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۷۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان