کتاب قتل های آبرومندانه
معرفی کتاب قتل های آبرومندانه
کتاب قتل های آبرومندانه نوشتهٔ ری بردبری و ترجمهٔ ارنواز صفری است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل ۵ داستان کوتاه از بردبری، یکی از بهترین نویسندگان در زمینهٔ داستان کوتاه است. «مجموعهی پانوراما»ی نشر ققنوس به دنبال بهرهمندی آسان خوانندهٔ مشتاق از ادبیات جهان است. این مجموعه بهترین و خواندنیترینهای ادبیات جهان را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
درباره کتاب قتل های آبرومندانه
مجموعه داستان قتلهای آبرومندانه نوشتهٔ ری بردبری شامل ۵ داستان کوتاه با عنوانهای اونتردرزیبوت دکتر، فینگان، قتلهای آبرومندانه، سریعتر از چشم و تبادل است. نسخهٔ اصلی این کتاب در سال ۱۹۹۶ منتشر شده است.
این کتاب نوزدهمین عنوان از آثار مجموعهٔ پانوراما است که انتشارات ققنوس برای دسترسپذیر کردن ادبیات جهان برای مخاطبان خود تهیه کرده است. انتشارات ققنوس بهترین و خواندنیترینهای ادبیات جهان را در این مجموعه در اختیار مخاطب قرار میدهد، درست مانند کاری که انتشارات گالیمار با مجموعۀ ٢€ Folio انجام داد. قراردادن داستان یا رمانهای کوتاه یا بخشهایی از رمانهای چند جلدی و گرانبها در دسترس همگان هدف این گروه بود.
گروه انتشاراتی ققنوس هم پس از بررسی اهداف مجموعه مذکور بر آن شد که چنین امکانی را برای مخاطبان فارسی زبان فراهم کند. از این رو انتشارات گالیمار را از تصمیم خود مطلع ساخت. حال، انتشارات ققنوس، افزون برگرفتن اجازه انتشار آثار فرانسوی، قصد دارد آثار ارزشمند دیگری نیز به این مجموعه اضافه کند.
خواندن کتاب قتل های آبرومندانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شاهکارهای داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره ری بردبری
ری داگلاس بردبری (۲۲ اوت ۱۹۲۰ - ۵ ژوئن ۲۰۱۲) شاعر آمریکایی و نویسنده گونههای (ژانر) فانتزی، وحشت و علمی-تخیلی است. بردبری را در ایران بیشتر بهخاطر اثر مشهورش، فارنهایت ۴۵۱، میشناسند. اثر معروف دیگر او حکایتهای مریخ است. از جمله نخستین افرادی به شمار میآید که جایزه استاد بزرگ را که انجمن نویسندگان علمیتخیلی امریکا به پاس یک عمر فعالیت موفقیتآمیز در زمینهٔ داستاننویسی علمی-تخیلی اعطا میکرد، به دست آورد. کتابها و داستانهای کوتاه بردبری بارها بهصورت فیلم، نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی و صحنهای و کتابهای کمیک درآمدهاند.
بخشی از کتاب قتل های آبرومندانه
«تعداد زیادی کارت در برگهدان بود، تعداد زیادی کتاب در قفسهها، عدهٔ زیادی بچه که در اتاق بچهها میخندیدند، تعداد زیادی روزنامه که باید تا شده و روی قفسهها قرار میگرفتند...
رویهمرفته، کار زیادی بود. خانم آدامز موهای خاکستریاش را بالای ابروهای مرتبش هل داد، عینک پنسیاش را روی بینیاش محکم کرد، زنگ نقرهای کوچکِ روی میز کتابخانه را به صدا درآورد، و همزمان با این کار تمام چراغها خاموش و روشن شد. بیرون کردن بزرگترها و بچهها خستهکننده بود. خانم اینگراهام, دستیار کتابخانه، چون پدرش بیمار بود زودتر رفته بود خانه، و بنابراین بار مسئولیت مُهر زدن، فرم پر کردن و بررسی سلامت فیزیکی کتابها روی شانههای خانم آدامز افتاده بود.
بالاخره آخرین کتاب هم مهر خورد، آخرین بچه هم از میان درهای برنجی سالن بیرون رفت، درها قفل شد و خانم آدامز با خستگی فراوان برگشت به سکوت چهلسالهٔ کتابها و کتابدار بودن، و مدتی طولانی کنار میز اصلی ایستاد.
او عینکش را برداشت و آن را روی جوهرخشککن سبز گذاشت، و با چشمان بسته برآمدگی بینی کوچکش را با انگشت شست و اشارهاش فشار داد و نگه داشت. چه هیاهویی! بچههایی که با انگشت نقاشی میکردند یا به عکس صفحهٔ اول کتابها چیزی مسخره اضافه میکردند یا صدای چرخهای اسکیتهایشان را درمیآوردند. دانشآموزان دبیرستانی که خندهکنان از راه میرسیدند و با خواندن آهنگهای بیمحتوا روانه میشدند!
همانطور که مهر پلاستیکیاش در دستش بود، فایلها را بررسی کرد، و همانطور که انگشتانش بین دو نام دانته و داروین در رفتوآمد بودند اشتباهات را مشخص کرد.
لحظهای بعد، صدای تقهای از پشت درِ شیشهای جلوِ سالن شنید و سایهٔ مردی را آن بیرون تشخیص داد که میخواست بیاید داخل. سرش را به نشانهٔ تأسف تکان داد. سایه با زبان بدنش درخواست خود را در سکوت بیان کرد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه