کتاب زنگ آهنگین و شبی که مرد
معرفی کتاب زنگ آهنگین و شبی که مرد
کتاب الکترونیکی «زنگ آهنگین و شبی که مرد» اثری است از آیزاک آسیموف که با ترجمهٔ مینا لزگی در گروه انتشاراتی ققنوس چاپ شده است. این کتاب حاوی ۲ داستان کوتاه از آثار آیزاک آسیموف است که پیشتر در کتاب معماهای آسیموف به چاپ رسیدهاند.
درباره کتاب زنگ آهنگین و شبی که مرد
این کتاب حاوی ۲ داستان کوتاه است با عناوین «زنگ آهنگین» و «شبی که مُرد»
در هر دو داستان زنگ آهنگین و شبی که مرد شخصیتی به نام وندل اورث حضور دارد که متخصص علوم فرازمینی است و برای کشف حقیقت در پروندههای جنایی مرتبط با فضا به پلیس مشاوره میدهد. یکی از ویژگیهای مشترک میان این شخصیت و خود آسیموف این است که هیچ کدام دوست ندارند از وسایل حملونقل استفاده کنند. به گفتهٔ ویراستار آثار آسیموف، «آیزاک میگوید دوست دارد در فضا و در پهنهٔ آسمانها پرواز کند، اما فقط در تخیلش.»
این داستانها از کتاب معماهای آسیموف انتخاب شدهاند که در سال ۱۹۶۸ میلادی منتشر شد و آسیموف در آنها گونهٔ معمایی و جنایی را با سبک علمی - تخیلی تلفیق کرده است.
کتاب زنگ آهنگین و شبی که مرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران داستانهای علمی - تخیلی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب زنگ آهنگین و شبی که مرد
«پیتون تنها به راه رفتن ادامه داد و دوباره به روند زندگی خود اندیشید. او در بیست وهفتسالگی قطعهای زمین در کوههای راکی خریده بود. یکی از صاحبان پیشین این زمین خانهای در آن بنا کرده بود که طراحیاش به گونهای بود که از آن به عنوان پناهگاهی در مقابل خطر بروز جنگهای اتمی دو قرن پیش استفاده شود، همان جنگهایی که هرگز رخ ندادند. با وجود این، خانه بر جای ماند، همچون یادبودِ میلی هراسنده به خودکفایی.
این بنا که از فولاد و بتن ساخته شده بود، در دورافتادهترین نقطهای که میشد روی زمین یافت، بالاتر از سطح دریا قرار داشت و قلههای کوه، تقریباً از همه طرف و در ارتفاعی بالاتر، از آن محافظت میکردند. این خانه دستگاه تولید برق مستقل خودش را داشت، منبع آبش از نهرهای کوهستانی پر میشد، داخل فریزرهایش ده شقه گوشت بهراحتی جا میشد، زیرزمینش مانند قلعه نظامی طراحی شده بود، مجهز به انبار تسلیحاتی، برای مقابله با فوج آدمهای هراسان و گرسنهای که هرگز نیامدند. دستگاه تهویه هوای مخصوصی داشت که قادر بود هوا را آنقدر تمیز کند و تمیز کند تا اینکه هر چیزی غیر از رادیواکتیویته (امان از بیمایگی انسان) از آن جدا شود.
پیتون، در تمام سالهای بعدی زندگی یکسر مجردی خود، ماههای اوت را در آن خانه بقا گذراند. او دستگاههای ارتباطدهنده، تلویزیون و دستگاه توزیع ازراه دور روزنامه را از خانه خارج کرد. دور تا دور ملکش یک حصار الکتریکی ساخت و یک مکانیسم هشدار از راه دور به راه انداخت که از خانه تا نقطه تلاقی حصار با تنها مسیر موجود را که در میان کوهها میپیچید در بر میگرفت.
او میتوانست هر سال به مدت یک ماه کاملا تنها باشد. نه کسی او را میدید و نه کسی به او دسترسی داشت. در تنهایی مطلق میتوانست، پس از یازده ماه ارتباط با بشریتی که تحقیری سرد نسبت به او حس میکرد، در تنها تعطیلاتی به سر برد که آن را ارزشمند میدانست.
حتی پلیس ــ و پیتون لبخند زد ــ از توجه جدی او به اوت مطلع بود. یک بار که به قرار کفالت آزاد بود، از محدوده خارج شد و حاضر شد خطر استفاده از کاوش ذهن را به جان بخرد، اما قید ماه اوتش را نزند.
پیتون به یک جمله قصار دیگر برای گنجاندن احتمالی در وصیتنامهاش اندیشید: هیچ چیز بیشتر از موفقیت در عدم ارائه اسناد لازم برای اثبات حضور نداشتن در محل جرم، برای بیگناه به نظر رسیدن سودمند نیست.»
حجم
۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
نظرات کاربران
میدونید ایلان ماسک طرفدار آیزاک آسیموفه؟