کتاب هجوم فیند
معرفی کتاب هجوم فیند
کتاب هجوم فیند؛ جلد چهارم نوشتۀ جوزف دیلینی و ترجمۀ مریم منتصرالدوله و حاصل ویراستاری احمد پورامینی است. این کتاب را نشر افق منتشر کرده است.
درباره کتاب هجوم فیند
کتاب هجوم فیند، آخرین شاگرد دارای داستانها هیجانانگیز و تخیلی است که توسط نویسنده انگلیسی به نام جوزف دیلینی نوشته شده است. این کتاب داستان چهارمین کتاب از مجموعه «آخرین شاگرد» است که برای نوجوانان تدوین شده است.
خطر جدیدی دنیای توماس وارد شاگرد محافظ را دوباره به هم میزند توماس یاد گرفته است که چطور با بوگارتها و اشباح مبارزه کند؛ اما سه قبیله از جادوگرها تصمیم گرفتهاند با کمک یکدیگر شیطان خطرناکی را آزاد کنند توماس و محافظ دوباره به سفری پرماجرا میروند؛ اما آیا توماس با قویترین دشمنش برخورد خواهد کرد موفق خواهد شود…
خواندن کتاب هجوم فیند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان نوشته شده است.
درباره جوزف هنری دیلینی
جوزف هنری دیلینی در سال ۱۹۴۵ یک نویسنده انگلیسی کتابهای فانتزی است. او به کالج کاتولیک پرستون رفت و سپس بهعنوان یک مهندس مؤسس و سازنده کار خود را آغاز کرد. او قبل از شروع دوره تحصیلات خود در دانشگاه لنکستر در سال ۱۹۷۲، برای رسیدن به سطح تحصیلات قابلقبول، در مدارس شبانه درس خواند. پس از فارغالتحصیلی، او بهعنوان معلم انگلیسی در کالج فرم ششم بلکپول مشغول به کار شد و در آنجا به افتتاح دپارتمان مطالعات رسانه و فیلم کمک کرد.
اولین اثر او تحت نام مستعار جی. کی. هادراک نوشته شده است. با انتشار اولین کتاب خود به نام "The Wardstone Chronicles" در سال ۲۰۰۴ که تحت نام واقعیاش منتشر شد، دیلینی به موفقیت بینالمللی دستیافت. کتاب «تاریخچه وردستون» در ۲۵ کشور منتشر شد و فروش آن بیش از یک میلیون نسخه بود.
دیلینی پس از انتشار دومین کتابش از مجموعه وردستون، از تدریس در کالج بازنشسته شد و اکنون بهصورت تماموقت مشغول نوشتن است. او «تالکین» و «فرانک هربرت» را بهعنوان دو نویسندهای که منبع بزرگترین الهامات او بودند، معرفی میکند.
در سال ۲۰۱۴، یک اقتباس سینمایی با عنوان «هفتمین پسر»، بر اساس اولین داستان مجموعه «تاریخچه وردستون» یعنی رمان شاگرد شبح (با نام: آخرین شاگرد: انتقام جادوگر در ایالات متحده امریکا) اثر جوزف دیلینی و به کارگردانی «سرگئی بودروف» ساخته شد. از جمله بازیگران این فیلم «بن بارنز»، «جولین مور»، «جف بریجز»، «کیت هرینگتون» و «آلیشیا وایکاندر» بودند.
بخشی از کتاب هجوم فیند
«برای دفاع از خودم ابزار کارم همراهم بود. در دست راستم چوبدستیام را داشتم که در برابر جادوگران کارگر بود و در دست چپم زنجیر نقره را که دور مچم پیچیده بودم و آمادهٔ پرتاب بود. اما آیا بختی داشتم که از هر دو وسیله استفاده کنم؟ برای اینکه از زنجیر نقرهام استفاده کنم، باید با هدفم فاصله داشته باشم و آن لحظه جادوگر خیلی بهم نزدیک بود.
ناگهان صدای پای جادوگر قطع شد. آیا از تعقیبم دست کشیده بود؟ همچنان میدویدم. ماه در آسمان شب، از پس شاخ و برگها، نور نقرهفامش را روی زمین و پایم میتابید. هرچه جلوتر میرفتم، درختها باریک و باریکتر میشدند. دیگر به انتهای جنگل رسیده بودم.
موقعی که از آخرین درخت میگذشتم، نمیدانم از کجا بیرون پرید و از سمت چپم جلویم ظاهر شد. دندانهایش در نور ماه میدرخشیدند و دستهایش را باز کرده بود، انگار میخواست چشمهایم را از کاسه درآورد. همچنان میدویدم و فرار میکردم. همان موقع مچ دستم را تکانی دادم و زنجیر را به سمتش پرتاب کردم. لحظهای فکر کردم به هدف زدهام، اما جادوگر ناپدید شد و زنجیر بی اینکه آسیبی به او برساند، روی علفها افتاد. بعد ضربهای بهم زد و چوبدستیام از دستم افتاد.
محکم روی زمین افتادم، نفسم بند آمده بود و جادوگر در چشم بههمزدنی خودش را روی من انداخت، نمیتوانستم فشار وزنش را تحمل کنم. کمی سعی کردم، اما بیفایده بود. او خیلی قوی بود. اما این جادوگر از آن دسته جادوگرهایی نبود که از خون یا استخوان تغذیه میکردند.
آلیس پیروزمندانه فریاد زد: «گرفتمت تام! هنوز خوب نیستی. توی پندل باید بهتر از این دفاع کنی!»
این را که گفت، خندید و از رویم بلند شد. همچنان بهسختی نفس میکشیدم و سعی میکردم نفس بگیرم. بعد از چند دقیقه نیروی از دست رفتهام را به دست آوردم، بلند شدم و چوبدستی و زنجیر نقرهام را برداشتم. آلیس برادرزادهٔ یک جادوگر و دوستم بود و طی سال گذشته چند بار جانم را نجات داده بود. آن شب بایستی تمرینهای باقیماندهام را انجام میدادم و آلیس هم نقش جادوگری را بازی میکرد که قصد داشت جانم را بگیرد. سومین شبی بود که بر من پیروز میشد.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
نظرات کاربران
🥲دلم برای کسایی که این مجموعه رو نخوندن میسوزه. واقعا واقعا واقعا عالیه.