دانلود و خرید کتاب چیزهای تیز گیلین فلین ترجمه مهدی فیاضی‌کیا
تصویر جلد کتاب چیزهای تیز

کتاب چیزهای تیز

معرفی کتاب چیزهای تیز

کتاب چیزهای تیز نوشتهٔ گیلین فلین و ترجمهٔ مهدی فیاضی‌ کیا است. انتشارات چترنگ این رمان آمریکایی را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «همه‌خوان» از این انتشارات است.

درباره کتاب چیزهای تیز

کتاب چیزهای تیز اثری از گیلین فلین، نویسنده‌ٔ آمریکایی داستان‌های جنایی است. داستان این رمان جنایی، دربارهٔ خبرنگاری است که باید به شهر زادگاه خود بازگردد تا چند جنایت هولناک را گزارش کند. این اثر داستانی آمریکایی در سال ۲۰۰۶ برای اولین‌بار به چاپ رسید. گیلین فلین کتاب حاضر را در ۱۷ فصل و یک مؤخره نگاشته است. در سال ۲۰۱۶ سریال «چیزهای تیز» (Sharp objects) با بازیگری «ایمی آدامز» در شبکهٔ «اچ بی او» و در ۸ قسمت به‌صورت سریال کوتاه ساخته شد که فیلم‌نامهٔ آن اقتباسی از این رمان جنایی است.

خواندن کتاب چیزهای تیز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چیزهای تیز

«صدای تیز مادرم پشت در: «ببخشید کی زنگ می‌زند؟»

«سلام مامان. کامیلم.» سعی می‌کردم صدایم را یکنواخت نگه دارم.

«کامیل.» در را باز کرد و جلوی در ایستاد؛ متعجب به نظر نمی‌رسید و هیچ بغلم هم نکرد، حتی از آن بغل‌های الکی که انتظار داشتم. «طوری شده؟»

«نه مامان هیچ‌طور نشده. برای کاری آمده‌ام اینجا.»

«کاری. کار؟ خب، عجب، ببخشید عزیزم، بیا تو. بیا تو. خانه به‌هم‌ریخته است، آمادهٔ مهمان نیست، شرمنده.»

خانه اتفاقاً عالی بود؛ از سقف تا کفش که چند دوجین گل لالهٔ چیده‌شده را در گلدان‌های سرسرای ورودی گذاشته بودند. هوا چنان پر از گرده بود و اذیت می‌کرد که چشم‌هایم پر از اشک شد. البته مادرم نپرسید که چه‌جور کاری یحتمل مرا به اینجا کشانده. کم پیش می‌آمد سؤالی کند که موجب بحث بشود. یا خیلی دغدغهٔ افراطیِ حریم خصوصی دیگران را داشت یا صرفاً برایش اهمیت چندانی نداشت. حالا شما حدس بزنید که نظر من کدام‌یک از این دو باشد.

«کامیل نوشیدنی بیاورم بخوری؟ من و آلن، آمارِتو سورز داریم.» و لیوان در دستش را تکان داد. «فقط یک‌ذره اسپرایت داخلش می‌ریزم که شیرینی‌اش بیشتر شود، اما آب انبه و شراب و آیس‌تی و آب یخ هم داریم. یا آب سودا. کجا می‌خواهی بمانی؟»

«بامزه بود این را پرسیدی. امیدوار بودم همین‌جا بمانم. فقط چند روز.»

در مکثی کوتاه، ناخن‌های کشیده‌اش که به‌رنگ صورتیِ کم‌رنگ بود، تق به لیوانش خورد. «خب، من که مطمئنم مشکلی نیست. کاش زنگ زده بودی. فقط محض اطلاع خودم. آن وقت برایت شام درست می‌کردم و این‌جور چیزها. بیا سلامی هم به آلن بکن. ما در ایوان پشتی هستیم.»

همین‌طور که راه افتاد از من دور بشود و در امتداد سرسرا از میان اتاق‌خواب‌های سفید پرنور و نشیمن‌ها و اتاق‌های مطالعه که از هر سمت نور می‌پاشیدند عبور کند، براندازش کردم. اولین‌باری بود که بعد از حدود یک سال همدیگر را می‌دیدیم. رنگ موهایم فرق کرده بود (از قرمز، قهوه‌ای شده بود)؛ اما ظاهراً که متوجه نشد. قیافه‌اش هم که فرقی نکرده بود، آن‌قدری که من پیر شده بودم، پیر نشده بود؛ هرچند که پنجاه سال را داشت پر می‌کرد. پوست سرخ و سفید، با موی بور بلند و چشم‌های آبی کم‌رنگ. مثل بهترین عروسک‌های دختربچه‌ها بود؛ از آن عروسک‌هایی که هیچ‌وقت با آن‌ها بازی نمی‌کنی. لباس پنبه‌ای صورتی و بلندی با دمپایی‌های سفید کوچک پوشیده بود. آمارِتو سورزش را در لیوان می‌چرخاند بدون اینکه یک قطره‌اش بیرون بریزد.»

کاربر 8736888
۱۴۰۳/۰۴/۱۸

نسخه چاپی رو خوندم کتاب خوبیه و غافلگیری لازم رو هم داره

Bahram Derakhshanzade
۱۴۰۳/۰۶/۰۳

کتاب و داستان واقعا عالی هستند ولی متاسفانه این ترجمه به غایت ضعیف و غیرقابل خواندن است. بعد از چند صفحه کلا کنار گذاشتمش و از یه نشر دیگه دریافتش کردم.

شاپرک
۱۴۰۳/۰۶/۳۱

کتاب از دید اول شخص نوشته شده. داستان یه روزنامه نگاره که به خاطر یه سری قتل های زنجیره ای که تو شهر زادگاهش اتفاق میفته به اونجا برمی‌گرده و مجبور میشه با خانواده‌اش، خاطرات و تجربیاتی که روانش رو

- بیشتر

حجم

۲۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۸۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۲۰۰
تومان