کتاب بخت پریشان

کتاب الکترونیکی «بخت پریشان» نوشتهٔ جان گرین و با ترجمهٔ مریم فرادی، توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این رمان در دسته‌بندی ادبیات داستانی نوجوانان قرار می‌گیرد و به زندگی نوجوانانی می‌پردازد که با بیماری‌های سخت دست‌وپنجه نرم می‌کنند. داستان حول محور هیزل، دختری نوجوان با سرطان تیروئید و متاستاز ریه، و آگوستوس، پسری که به‌تازگی از سرطان استخوان رهایی یافته، شکل می‌گیرد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب بخت پریشان

«بخت پریشان» اثری از جان گرین است که در قالب رمان نوجوان روایت می‌شود. این کتاب با نگاهی واقع‌گرایانه به زندگی نوجوانانی می‌پردازد که با بیماری‌های لاعلاج روبه‌رو هستند و در عین حال تلاش می‌کنند معنای زندگی، عشق و دوستی را در شرایط دشوار بیابند. داستان در فضای معاصر آمریکا می‌گذرد و شخصیت‌های اصلی آن، هیزل و آگوستوس، هر دو با سرطان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. روایت کتاب از زبان هیزل، دختری شانزده‌ساله، بیان می‌شود و خواننده را با دغدغه‌ها، امیدها و ترس‌های او همراه می‌کند. ساختار رمان خطی است و با زبانی صریح و بی‌پرده، تجربه‌های زیستهٔ شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد. «بخت پریشان» نه‌تنها به بیماری و مرگ، بلکه به معنای زندگی، هویت فردی و روابط انسانی نیز می‌پردازد و در دل روایت خود، طنز و تلخی را در هم می‌آمیزد.

خلاصه داستان بخت پریشان

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «بخت پریشان» با معرفی هیزل گریس لنکستر آغاز می‌شود؛ دختری نوجوان که سال‌هاست با سرطان تیروئید و متاستاز ریه زندگی می‌کند و بیشتر وقتش را در خانه و در کنار مخزن اکسیژن می‌گذراند. مادر هیزل، نگران افسردگی او، او را به جلسات گروه خودیاری نوجوانان سرطانی می‌فرستد. در یکی از این جلسات، هیزل با آگوستوس واترز آشنا می‌شود؛ پسری که به‌تازگی پایش را به‌دلیل سرطان استخوان از دست داده اما روحیه‌ای شوخ‌طبع و کنجکاو دارد. آشنایی هیزل و آگوستوس به دوستی و سپس علاقه‌ای عمیق‌تر منجر می‌شود. آن‌ها با هم دربارهٔ ترس‌هایشان، معنای زندگی و مرگ، و دغدغه‌های نوجوانی گفت‌وگو می‌کنند. هیزل کتابی به نام «پریشانی شاهانه» را به آگوستوس معرفی می‌کند که برایش اهمیت زیادی دارد و همین کتاب بهانه‌ای می‌شود تا هر دو به‌دنبال نویسندهٔ آن، پیتر وان هوتن، بروند و پاسخ پرسش‌های بی‌پاسخ داستان را بیابند. در طول روایت، رابطهٔ هیزل و آگوستوس با فرازونشیب‌های بیماری، امید، ناامیدی و لحظات ناب نوجوانی همراه است. آن‌ها تلاش می‌کنند در جهانی که آینده‌شان نامعلوم است، معنایی برای بودن و دوست‌داشتن پیدا کنند. داستان با نگاهی صادقانه به رنج، عشق، فقدان و امید، تجربهٔ زیستهٔ نوجوانانی را روایت می‌کند که با مرگ آشنا هستند اما همچنان برای زندگی کردن می‌جنگند.

چرا باید کتاب بخت پریشان را بخوانیم؟

«بخت پریشان» با روایتی صریح و بی‌پرده، به موضوعاتی می‌پردازد که کمتر در ادبیات نوجوانان به این شکل مطرح شده‌اند؛ از جمله مواجهه با بیماری، مرگ، معنای زندگی و عشق در شرایط دشوار. این کتاب با شخصیت‌پردازی دقیق و دیالوگ‌های تاثیرگذار، تجربه‌های انسانی را به‌گونه‌ای به تصویر می‌کشد که همدلی و تأمل را برمی‌انگیزد. خواندن این اثر فرصتی است برای درک بهتر احساسات و دغدغه‌های نوجوانانی که با چالش‌های بزرگ روبه‌رو هستند و در عین حال، امید و زیبایی را در لحظات کوچک زندگی جست‌وجو می‌کنند. همچنین، کتاب به مخاطب یادآوری می‌کند که حتی در سخت‌ترین شرایط، امکان تجربهٔ دوستی، عشق و معنا وجود دارد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستان‌های واقع‌گرایانه و عمیق علاقه دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که با بیماری، فقدان یا دغدغه‌های وجودی روبه‌رو هستند یا می‌خواهند با دنیای درونی نوجوانان بیمار آشنا شوند، خواندن «بخت پریشان» پیشنهاد می‌شود. والدین، معلمان و مشاوران نیز می‌توانند از این کتاب برای درک بهتر احساسات نوجوانان بهره ببرند.

بخشی از کتاب بخت پریشان

«زیادی را در رختخواب می‌گذراندم. مرتب یک کتاب را می‌خواندم. غذا کم می‌خوردم و بخش عمده‌ای از وقت اضافه‌ام را که کم هم نبود- صرف فکر کردن به مرگ می‌کردم. در همه‌ی بروشورها یا وب‌سایت‌ها یا صفحه‌های اطلاعاتی مربوط به سرطان، افسردگی را از عوارض جانبی سرطان می‌دانند. اما در واقعیت افسردگی جزء عوارض جانبی سرطان نیست. افسردگی از عوارض جانبی مردن است. (سرطان هم از عوارض جانبی مردن است. در واقع، تقریباً معتقد بود که من به روان‌درمانی احتیاج دارم و برای همین مرانزد دکتر جیم، پزشک خانوادگی‌مان برد. او هم نظر مادرم را تأیید کرد و گفت که من تا خرخره در افسردگی بالینی شدید و زمین‌گیرکننده‌ای فرو رفته‌ام و باید از نو برایم دارو بنویسد و علاوه بر آن، باید هفته‌ای یک‌بار در جلسات گروه‌های خودیاری شرکت کنم. گروه خودیاری متشکل از نوجوانان شیفت در گردشی بود که به‌خاطر وجود تومور در بدنشان در مراحل مختلفی از ناخوشی قرار داشتند. چرا شیفت در گردش؟ یکی دیگر از عوارض جانبی مردن.»