کتاب آگهی
معرفی کتاب آگهی
کتاب آگهی نوشتهٔ ناتالیا گینزبورگ و ترجمهٔ هوشنگ حسامی است. نشر افکار این نمایشنامهٔ ایتالیایی، معاصر، اجتماعی و روانشناختی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آگهی
کتاب آگهی حاوی یک نمایشنامهٔ سهپردهای است که داستان زنی به نام «ترزا» را روایت میکند. پردهٔ اول از جایی آغاز میشود که ترزا سه آگهی برای فروش ویلا و یک کمد و همچنین اجارهٔ یکی از اتاقهایش در روزنامه داده است. «النا»، دختری دانشجو که در منزل پر سروصدای عموی خود زندگی میکند، بهعنوان اجارهکنندهٔ اتاق وارد صحنه میشود و در همان پردهٔ اول، ترزا داستان زندگی خود را برای او تعریف میکند. ترزا دختر روستازادهای است که برای رسیدن به آرزوهایش روانهٔ شهر میشود و بهعنوان سیاهیلشگر در یک فیلم سینمایی مشغول به کار میشود. ترزا از معشوق جفاکارش، «لورنتسو» میگوید که او را رها کرده و به حال خود گذاشته است؛ شخصیتی که سروکلهاش در ادامه و در خانهٔ ترزا پیدا میشود. این مرد چرابه این خانه آمده است؟ این نمایشنامه را بخوانید تا بدانید. نمایشنامهٔ آگهی به قلم ناتالیا گینزبورگ داستان ترزای میانسال را که برای فرار از تنهایی و ملال و افسردگی، تصمیم میگیرد خانهٔ خود را با زنی دیگر سهیم شود، تعریف کرده است. «آگهی» را یکی از عناوین کمترخواندهشدهٔ کارنامهٔ ناتالیا گینزبورگ دانستهاند. این نمایشنامهٔ کوتاه، نمایشنامهای اجتماعی - روانشناختی است.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب آگهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر ایتالیا و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره ناتالیا گینزبورگ
ناتالیا گینزبورگ در سال ۱۹۱۶ در ایتالیا به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۱ درگذشت. بیشتر دوران کودکی خود را در تورین گذراند. از کودکی به سرودن شعر روی آورد، اما توانایی ویژهٔ او در داستاننویسی بود. در ۱۷ سالگی موفق شد داستانهای کوتاهش را در مجلهٔ سولاریا چاپ کند. در نوشتهها و آثارش از روابط خانوادگی، فلسفه و سیاست حرف زد. تقریباً همهٔ آثار ناتالیا گینزبورگ که شامل رمان، داستان و مقاله است، به انگلیسی ترجمه شده است. این نویسنده، تحتتأثیر خانواده و همسرش به سیاست گرایش پیدا کرد؛ ازاینرو آثارش را آینهٔ حوادث روزگارش دانستهاند. سادگی از ویژگیهای داستانهای گینزبورگ است و او سعی در بزرگنمایی ندارد. خوانندههای آثار گینزبورگ او را نویسندهای وقایعنگار، موشکاف و دارای نثری پر از صوت و حرکت و زیروبم میشناسند که به استفاده از کلمات پیشپاافتاده و بازی تکرار الفاظ بسیار علاقهمند است و بهطریقی خارقالعاده و مبهم، اثری حقیقتاً شاعرانه بر خواننده میگذارد. نمایشنامهٔ «آگهی»، مجموعه جستار ادبی «فضیلتهای ناچیز» و کتابهای «جادهای که به شهر میرود»، «این چنین بود»، «والنتینو»، «نجواهای شبانه» و «دیروزهای ما» از آثار ناتالیا گینزبورگ است.
بخشی از کتاب آگهی
«(صحنه: زنگ در به صدا درمیآید. النا در را باز میکند. لورنتسو وارد میشود.)
لورنستو: اوه... ببخشید خانم نیستند؟
النا: بیروناند. زود برمیگردند.
لورنتسو: کجا رفتهند؟
النا: شما لورنتسو هستید؟
لورنتسو: بله. من لورنتسوام. شما باید اون دانشجوئه باشید؟
النا: بله، من همون دانشجوام. اسمم النا تِزِئیئه.
لورنتسو: من هم لورنتسو دل مونتهام. خوشبختام.
النا: خوشبختام.
لورنتسو: ترِزا کجا رفته؟
النا: رفته روکّا دی پاپا، چندنفر که ممکنئه ویلا رو بخرند. یه آگهی توُ روزنامه داده. تلفنها از امروز صبح اول وقت شروع شد. ظاهراً خیلی طالباند. ترزا خیلی خوشحالئه.
لورنتسو: شما اون ویلا رو دیدهید؟
النا: نه.
لورنتسو: حیف. خیلی قشنگئه. خیلی خرجش کردیم. خودم طراحیش کردم. گاهی وقتها به خودم میگم حرفهٔ اشتباهی انتخاب کردهم: من باید آرشتیکت میشدم. مشکل من اینئه که خیلی کارها رو میتونم خیلی خوب انجام بدم، اما هیچکدومشون رو تا آخر نمیرم. همیشه بین علم محض و علم کاربردی معلقام. نمیتونم تصمیم بگیرم: همزمان به هر دو علاقه دارم. متوجه میشید؟»
حجم
۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه
حجم
۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۷ صفحه