دانلود و خرید کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا الکساندر سولژنیتسین ترجمه رفیع رفیعی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا

کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا

کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا نوشتهٔ الکساندر سولژنیتسین و ترجمهٔ رفیع رفیعی است. نشر ثالث این دو داستان روسی را منتشر کرده است.

درباره کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا

کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا شامل دو داستان بلند به نام‌های «واقعهٔ ایستگاه کِرچی‌توفکا» و «خانهٔ ماتریونا» است. این دو داستان برای اولین بار در ۱۹۶۳ در مجلهٔ «نووی‌میر» چاپ شد و جایگاه ویژهٔ الکساندر سولژنیتسین را در میان نویسندگان بزرگ روس تثبیت کرد. قهرمان داستان واقعهٔ ایستگاه کِرچی‌توفکا «واسیلی واسیلیچ زوتوف»، ستوان ارتش سرخ است که هنگام جنگ دوم جهانی در ایستگاه راه‌آهن کرچی‌توفکا در مقام معاون فرماندهٔ نظامی انجام وظیفه می‌کند. او با مشکل فراریان و آوارگان جنگ روبه‌رو است. تصمیمات این افسر جوان و وقایعی که در ایستگاه برای او پیش می‌آید، در این داستان ترسیم شده است. 

در داستان «خانهٔ ماتریونا»، نویسنده به روایتی از یک زن ۶۰سالهٔ روستایی را بیان کرده که در کلبهٔ روستایی خود با یک بز، یک گربهٔ چلاق، بی‌شمار موش و هزاران سوسک زندگی می‌کند و درگیر جدالی قوی و انسانی علیه سرما، گرسنگی، بیماری و بستگان حریص است. نویسنده ماجراها و شخصیت «ماتریونا» را از زبان معلمی که در خانهٔ او مساکن شده است، بیان کرده است.

خواندن کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی، به‌ویژه آثار روسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب واقعه ایستگاه کرچی توفکا و خانه ماتریونا

«در تابستان ۱۹۵۳، بدون هدف خاصی از صحراهای گرم و پر از گرد و غبار به روسیه آمدم. هیچ‌کس در انتظارم نبود. به جایی هم دعوت نشده بودم. چون نزدیک به ده سال از حق بازگشت به روسیه محروم بودم، فقط میل داشتم به قلب مملکت برگردم، دور از هوای گرم و در سرزمین‌های جنگلی با صدای خش‌خش برگ‌های درختان. می‌خواستم در قلب روسیه خود را رها کنم و از قید محدودیت‌ها __ اگر چنین محدودیت‌هایی وجود داشت __ آزاد باشم و در آن‌جا به زندگی ادامه دهم. تا یک سال بعد از ورودم به این سوی کوه‌های اورال، کارم فقط هل دادن چرخ‌دستی بود. یک سال بعد که قسمت عمدهٔ کارهای ساختمانی به پایان رسید، کارهای برق و سیم‌کشی را به من واگذار کردند. ولی حقیقتاً آرزو می‌کردم که معلم باشم. اشخاص مطلع به من می‌گفتند که پول و وقت خود را در آن‌جا بیهوده تلف می‌کنم.

تغییراتی در شرف تکوین بود. وقتی از پلکان هیئت آموزش و پرورش ناحیه بالا رفتم و سراغ بخش اعضای هیئت آموزشی حزب را گرفتم، در کمال تعجب مشاهده کردم که این‌جا مقامات حزبی دیگر پشت در اتاق تاریک با مبلمان چرمی و فرش و پرده نمی‌نشینند بلکه مثل داروخانه‌ها پشت جدارهای شیشه‌ای می‌ایستند و به کار مردم رسیدگی می‌کنند. با تردید به یکی از دریچه‌ها نزدیک شدم و به کسی که آن سوی دیوار شیشه‌ای نشسته بود، سلام کردم و پرسیدم: «لطفاً بفرمایید آیا شما در محلی دورتر که در مسیر راه‌آهن باشد، به معلم ریاضی احتیاج ندارید؟ می‌خواهم برای همیشه در آن‌جا مقیم شوم.» »

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۱۳۰٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
تومان