کتاب خمی از شراب ربانی
معرفی کتاب خمی از شراب ربانی
کتاب خمی از شراب ربانی؛ گزیده مقالات شمس از محمد بن علی شمس تبریزی به انتخاب و توضیح استاد محمدعلی موحد است و نشر ماهی آن را منتشر کرده است. مقالات شمس تبریزی، مجموعهای از سخنان و حکایات نغز و دلپذیر است که در دوران اقامت شمس تبریزی در قونیه (از سال ۶۴۲ تا ۶۴۳ و پس از غیبتی کوتاه از سال ۶۴۴ تا ۶۴۵ قمری) بر زبان وی جاری شده و پس از او، مریدان مولانا جلالالدین محمد بلخی آنها را بهصورت یادداشتهایی پراکنده جمعآوری کردند.
درباره کتاب خمی از شراب ربانی
«این خمی بود از شراب ربّانی، سر به گِل گرفته؛
هیچکس را بر این وقوفی نه...
این خنب به سبب مولانا سر باز شد.
هرکه را از این فایده رسد سبب مولانا بوده باشد.»
شمس تبریزی در بامداد روز شنبه بیستوششم جمادیالآخر سال ۶۴۲ به قونیه آمد. این تاریخ را در نسخههای مختلف مقالات به فارسی و عربی دقیقاً ضبط کردهاند. آن زمان چهارده پانزده سال با وفات بهاءالدین ولد، پدر مولانا جلالالدین، فاصله داشت و مولانا مردی جاافتاده بود که نزدیک به چهل سال از عمرش میگذشت. او سالها پیش تحصیلات خود را نزد مدرسین نامدار در حلب و دمشق به پایان رسانیده بود. پدر وی که به دنبال نامش لقب پرطمطراق «سلطانالعلما» را یدک میکشید، جامع مراتب فتوا و ارشاد بود. یعنی درعین حال که چون فقیهان جامه میپوشید و از جمله علمای دین به شمار میآمد، در میان ارباب طریقت و مشایخ تصوف هم نام و شهرتی داشت. سلطانالعلما در بلخ میزیست و مقارن هجوم مغولان شهر خود را ترک گفت و پس از زیارت حج به آسیای صغیر که در آن روزگار «بلادالروم» خوانده میشد رفت و در شهر قونیه، پایتخت علاءالدین کیقباد سلجوقی (۶۱۷ ـ ۶۳۴)، ماندگار شد. مغولان به هر شهر و آبادی که میرسیدند هرکه بود میکشتند و هرچه بود به غارت میبردند و ویرانهها را به آتش میسپردند. پس چه شگفت که به قول انوری هرکس اسب و خری داشت سوار میشد و از منطقه خطر دوری میجست. گریز دستهجمعی از برابر این سیل وحشتناک منحصر به توانگران و مالداران نبود که دانشمندان و اهل قلم نیز در این مهاجرت با آنان همعنان بودند.
در احوال سلطانالعلما آوردهاند که وی هر بامداد مجلس درس داشت، روزهای دوشنبه و جمعه هم به منبر میرفت و برای مریدان موعظه میکرد. مولانا جلالالدین نیز پیش از صحبت شمس همان روش زندگی پدر را در پیش گرفته بود و چون جوانتر بود و تازهنفس، قاعدتاً تحرک و فعالیت بیشتری داشت. نوشتهاند که وی در چهار مدرسه از مدارس قونیه درس میگفت. مسجدی و منبری نیز داشت که رونقافزای کار ملّایی و مرکز تجمع مریدان او بود. هسته اصلی این مریدان سرسپردگانی بودند که در التزام رکاب مراد و مرشد خود سلطانالعلما ـ تقریباً بیست سال پیش ـ از خراسان به بلاد روم رفته بودند.
سفر شمس به قونیه زندگی منظم و آرام مولانا را بر هم زد و طوفانی در جان او برانگیخت که تا پایان عمر دست از او برنداشت. مولانایی که ما میشناسیم ـ مولانایی که گرمی نفَس و تلاطمات اندیشه مواج و شور و گیرندگی بیمانندِ کلام وی را در دیوان شمس و مثنوی میبینیم ـ برخاسته از این طوفان است. مولانا پس از ظهور شمس به اعتبارات رسمی و خوشایند مریدان پشت پا زد. مدرسه و منبر را ترک کرد و مسند فتوا را به دیگران بازگذاشت. مولانا دیگر آن نبود که مریدانش میشناختند. زندگی او زیرورو شده بود. در عالمی دیگر سیر میکرد. در دامی افتاده بود که امکان رهایی از آن نمیدید.
مولانا خود میگوید: «این خمی بود از شراب ربّانی، سر به گِل گرفته، هیچکس را بر این وقوفی نه، در عالم گوش نهاده بودم، میشنیدم، این خنب به سبب مولانا سر باز شد. هرکه را از این فایده رسد سبب مولانا بوده باشد.» این شراب سربهمُهر چه بود و چگونه نصیب مولانا شد رازی است که برای آشنایی با آن راهی مطمئنتر از مقالات ـ خواندن و بازخواندن و تأمل در مضامین آن ـ وجود ندارد.
مرحوم فروزانفر معتقد بودند قابل انکار نیست که مرموزترین فصول تاریخ زندگانی مولانا همان داستان پیوستگی و ارتباط او با شمس تبریزی است... اینک کتاب مقالات پرده از روی بسیاری از این رموز و اسرار برمیدارد و علت فریفتگی مولانا را به شمس تا حدی واضح میسازد و برخلاف آنچه مشهور است او را دانایی بصیر و شیفته حقیقت و شایسته مرشدی و راهنمایی معرفی میکند.
مقالاتْ شمس تبریز را پیرمردی معرفی میکند با ریشی اندک، تنی لاغر و به ظاهر ضعیف ولی چالاک و پرطاقت، با نفَسی گرم و کلامی نافذ، مردی که سخت به خود متکی و درعین حال بر خود حاکم است. اعتقاد و اعتماد تمام به موضع خود دارد. در بند آداب ورسوم ظاهر نیست. بسیار بلندهمت و منیعالطبع و تودار و درونگراست اما پرهیجان و ناآرام و تند و پرخاشگر و صریحاللهجه، مردی که میتواند ساعتها خاموش بنشیند و گوش کند اما اگر به سخن برخاست، کسی را اجازه چون وچرا نمیدهد. علوم رسمی را ارج مینهد لیکن آنها را در راه کشف حقیقت بیفایده و بلکه مزاحم تلقی میکند. با مراسم و شعائر خانقاهنشینان، مانند مویبریدن و خرقهدادن و تعلیم ذکر و بهچلهنشاندن مریدان، میانه خوشی ندارد اما سلوک در جاده طریقت را نیازمند رهبری و دستگیری پیر میداند. در برابر بیگانه تحمل و بردباری و مدارا و ادب به خرج میدهد اما از دوست جز به تسلیم مطلق راضی نمیشود. جفاکاری و فزونیطلبی و انتظار و توقع بیکران در برابر دوست شیوه خاص تعلیم اوست و چنین است خطوط اصلی چهره مردی که نفوذ و سلطه سحرآمیز او مولانا را حتی لحظهای در سی سال اخیر عمر او رها نکرد.
خواندن کتاب خمی از شراب ربانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات کلاسیک ایران پیشنهاد میکنیم. کسانی که میخواهند مقالات شمس را به صورت خلاصه بخوانند، این کتاب بهترین گزینه است.
درباره محمدعلی موحد
محمدعلی موحد ۲ خرداد ۱۳۰۲ در تبریز متولد شد. او شاعر و اديب عرفانپژوه، تاریخنگار و حقوقدان، و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.
او برای تحصیل به تهران آمد و در رشتهٔ ادبی تحصیل کرد. بعد از فوت پدر دوباره به تبریز بازگشت و سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۲۹ به شرکت نفت آبادان رفت و پس از خلع ید انگلیسیها در سال ۱۳۳۲، سردبیر روزنامهٔ شرکت نفت شد و به تهران آمد. در همان سال سفرنامهٔ ابن بطوطه را ترجمه کرد و چند سال بعد منتشر کرد. این کتاب تحسین بزرگان و استادانی مانند مجتبی مینوی و محمد علی جمالزاده را برانگیخت.
او موفق شد تا در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تحصیلاتش را ادامه داد. دکترای حقوق خصوصی گرفت و در سال ۱۳۳۸ به انگلستان رفت و مطالعات خود را زیرنظر پروفسور جنینگز در دانشگاه کمبریج و پروفسور شوارتزنبرگ در زمینهٔ حقوق خصوصی در لندن ادامه داد. او در ابتدای تأسیس اوپک، به مدت شش ماه معاونت اجرایی آن سازمان در ژنو را عهدهدار بوده است. موحد در کنار مشاغل رسمی، به تدریس حقوق مدنی و حقوق نفت در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران و دانشکدهٔ حسابداری و علوم مالی شرکت ملی نفت ایران پرداخت.
او در طول زندگیاش همواره مشغول پژوهش و تحقیق بود و آثار بسیار مهم و ارزشمندی را از خود به جا گذاشته است. از میان آنها میتوان به «در جستجوی آینه؛ گزیده کتاب مقالات شمس تبریزی»، «شمس تبریزی»، «سفرنامه ابن بطوطه»، «خمی از شراب ربانی؛ گزیده مقالات شمس»، «اصطرلاب حق؛ گزیده فیه ما فیه» و کتاب «در کشاکش دین و دولت» اشاره کرد. او همچنین دو جلد کتاب حقوقی به نامهای درسهایی از داوریهای نفتی و نفت ما و مسائل حقوقی آن به عنوان کتاب درسی دورهٔ کارشناسی ارشد حقوق تجارت تالیف کرده است.
بخشی از کتاب خمی از شراب ربانی
«این تجلی و رؤیتِ خدا، مردان خدا را در سماع بیشتر باشد. ایشان از عالم هستی خود بیرون آمدهاند، از عالمهای دگر برون آردشان سماع و لقای حق پیوندد.
فیالجمله سماعی است که حرام است. او خود بزرگی کرد که حرام گفت. کفر است آنچنان سماع. دستی که بی آن حالت برآید، البته آن دست به آتش دوزخ معذب باشد، و دستی که با آن حالت برآید البته به بهشت رسد. و سماعی است که مباح است و آن سماع اهل ریاضت و زهد است که ایشان را آب دیده و رقت آید. و سماعی است که فریضه است و آن سماع اهل حال است، که آن فرض عین است، چنانکه پنج نماز و روزه رمضان، و چنانکه آب و نان خوردن به وقت ضرورت. فرض عین است اصحاب حال را، زیرا مددِ حیاتِ ایشان است. اگر اهل سماعی را به مشرق سماع است صاحب سماع دیگر را به مغرب سماع باشد، و ایشان را از حال همدیگر خبر باشد.
***
۱. تجلی به معنی تابش و پدیدار شدن است و در اصطلاح عرفا مقصود از آن ظهور حق است در آیینه جان سالک که دیده دلش به زیبایی مطلق باز میشود. در «محبتنامه خواجه عبدالله انصاری آمده است: «تجلی برقی است که چون تابان گردد عاشق از تابش وی ناتوان گردد. تجلی ناگاه آید ولی بر دل آگاه آید.» (رسائل جامع خواجه عبدالله انصاری، تصحیح وحید دستگردی، چ ۳، ص ۱۳۲)
۲. سماع در لغت به معنی شنیدن است و در اصطلاح رقص و آوازخوانی توأم با نوای نی و دف و طنبور و دیگر آلات موسیقی است که در میان صوفیان مرسوم بود و متشرعان آن را منکر بودند. امام غزالی سماع را فینفسه مباح میداند و معتقد است که آواز خوش موزون جان آدمیزاد را به عالمی فراتر میبرد و با جهان زیبایی و جمال آشنا میسازد و آتش طلب را تیزتر میگرداند. غزالی میگوید: «خوشیها حرام نیست و آنچه از خوشیها حرام است نه از آن حرام است که خوش است بلکه از آن حرام است که در وی ضرری است و فسادی.» شنیدن بوی خوش و نگریستن در سبزه و آب روان و شکوفه و گل حرام نیست. آواز طربانگیز و رقص و سرود و شادمانی نیز همین حکم را دارد و کسانی که این معنی را منکرند، چه فقیه و چه عوام، «همه چون کودکانند که چیزی را که بدان هنوز نرسیدهاند منکرند». سماع در صورتی حرام است که مایه فساد باشد و اسباب فساد را غزالی پنج چیز میداند که در اصل هشتم از رکن دوم کتاب کیمیای سعادت ـ و مفصلتر آن را در جزء دوم احیاءالعلوم ـ آورده است. همین معنی در کلام بسیاری از شعرا نیز آمده است. در بوستان سعدی میخوانیم:
جهان پرسماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور؟
تأثیر سماع در هرکس به حَسَب حال او است.
گر از برجِ معنی پرد طیرِ او
فرشته فروماند از سیرِ او
وگر مرد لهو است و بازی و لاغ
قویتر شود دیوش اندر دماغ
شمس نیز میگوید که سالک را تجربه روحی «تجلی و رؤیت خدا» در سماع بیشتر دست میدهد. پس اهل حال را سماع نهتنها مباح بلکه واجب است، اما غیر اهل را سماع نه حرام بلکه کفر است.
۳.فرض عین: واجب عینی. واجبی که بر خود انسان متعین است، در مقابل واجب کفائی که انجام آن از طرف کسی دیگر کفایت میکند و از گردن انسان ساقط میشود.
۴.اصحاب حال: همان اهل حال که پیشتر اشاره شده است.»
حجم
۵۱۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
حجم
۵۱۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
نظرات کاربران
کتابی بسیار عالی معنی واقعی و معنوی قرآن رو با زبانی ساده بیان میکنه