دانلود و خرید کتاب صوتی شمس ناپیدا
معرفی کتاب صوتی شمس ناپیدا
کتاب صوتی شمس ناپیدا، برگزیدهای از مقالات شمس تبریزی است که هدا توکلی گردآوری کرده و آن را با صدای فرهاد اتقیایی میشنویم. این کتاب دربردارنده مجموعهای از سخنان و حکایات نغز و دلپذیر از شمس است که در طول دروان اقامتش در قونیه به زبان آورده و توسط مریدان او جمعآوری شده است.
درباره کتاب صوتی شمس ناپیدا
شمس ناپیدا، برگزیدهای از مقالات شمس تبریزی است که حکایاتی نغز و سخنان دلپذیر و عمیق را شامل میشود. او این سخنان و حکایات را در دورانی که در قونیه اقامت داشت، در طول سالهای ۶۴۲ تا ۶۴۳ و پس از غیبتی کوتاه از سال ۶۴۴ تا ۶۴۵ قمری به زبان آورده بود و پس از آن، مریدان او و مریدان مولانا، آنها را گردآوری کرده، نظمی داده و منتشرش کردند.
شمس، عارفی وارسته بود که حضورش در زندگی مولانا، تحول و دگرگونی عمیق او را در پی داشت. با حضور شمس در زندگی مولانا که برای خود، شهره شهر بود و مجالس وضع داشت، تغییراتی عمیق و پایدار پدید آمد. او که برای خود دستگاهی ترتیب داده بود، از سفر رفتن به شیوه عرفا معاف شد و در عوض، شمس در جستجو و طلب او به سفر رفت. چنانچه میتوان تاثیرش را در نحوه زندگی و همچنین آثارش مشاهده کرد. آثاری که پس از رفتن شمس تالیف کرد: غزلیاتی شورانگیز و دلنشین که عشق و جوش و خروشش را به یاد میآورد و مثنوی معنوی که شاید عظیمترین و عمیقترین اثر عرفانی دوران باشد.
شمس دوباری نیز رنجید و مولانا و قونیه را رها کرد. بار اول مولانا پسرش را به جستجوی او فرستاد و او را برگرداند اما بار دوم شمس رفت و در تاریخ گم شد.
کتاب صوتی شمس ناپیدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن کتاب صوتی شمس ناپیدا را به تمام کسانی که دوست دارند از یک داستان جذاب و عالی و یک اثر عرفانی بینظیر لذت ببرند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی شمس ناپیدا
مولانا سالها پس از مرگ همسرش، گوهرخان، با کراخاتون اردواج کرد. کراخاتون از اردواج پیشینش صاحب دختر و پسری بود. دختر تارهی مولانا، «کیمیاخاتون»، باور نداشت که این پیرمرد شصتسالهی شوریده سر و بیجا و مكان قصد ازدواج داشته باشد چه برسد به اینكه از دختری بیستساله تقاضای ازدواج کند. شمس و مولانا به سرعت به تدارک این ازدواج مشغول شدند بیخبر از آنكه نه دختر چندان راضی است و نه «علاءالدین چلبی»، پسر جوان مولانا، که از پیش عاشق کیمیاخاتون شده بود اما در خود شهامت اظهار عشق نیافته بود.
پس از اردواج، این زوج ناهمگون در صفهای در مدرسه ساکن شدند. شمس بیش از پیش به کیمیاخاتون دلباخته شد و در آستانهی پیری جامهی سفر از تن به درآورد و عشق این جهانی را تجربه کرد. اما علاءالدین نیز بیكار نمینشست و گاهبهگاه به بهانهی دیدار پدر با حضور نابهنگام در آن صفه غیرت شمس را برمیانگیخت.
«علاءالدین را دیدی چگونه تهدید کردم درپرده؟... من او را منع کردم که به حجره بیاید، مرا تشویش بدهد، آن موضع جهت خلوت و تنهایی اختیار کردم.»
دشمنان شمس از آنچه که میان این دو مرد روی داده بود استفاده کردند و گفتند :این چه جسارتی است که بیگانهای بیاید و نور چشم صاحبخانه را به خانه راه ندهد؟ شمس به سلطان ولد فررند دیگر مولانا گفت: «اینبار چنان سفری خواهم کرد که کس نداند کجایم. سالها خواهد گذشت و از گرد من کسی اثری نخواهد یافت.»
زمان
۱ ساعت و ۵ دقیقه
حجم
۶۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱ ساعت و ۵ دقیقه
حجم
۶۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد