دانلود و خرید کتاب دفتر روشنایی محمد بن علی سهلگی ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی
تصویر جلد کتاب دفتر روشنایی

کتاب دفتر روشنایی

معرفی کتاب دفتر روشنایی

«دفتر روشنایی» که از مجموعه میراث عرفانی استاد شفیعی کدکنی است به سرگذشت و احوال بایزید بسطامی، عارف نامی قرن سوم هجری می‌پردازد. اصل این اثر با نام «کتاب‌النور» نوشته محمدبن علی سهلگی، از علمای بزرگ قرن پنجم هجری است که شفیعی کدکنی آن را ترجمه کرده و مقدمه‌ جامعی در معرفی نویسنده و فصلی هم در معرفی اصطلاحات عرفانی و سرگذشت بایزید بسطامی بر آن افزوده است. 

خلاصه کتاب «دفتر روشنایی»

متن اصلی «کتاب النور» یا «دفتر روشنایی» عبارت است از مجموعه روایاتی درباره بایزید بسطامی از زبان نزدیکان و مریدان او و مشایخ نامدار صوفیه. در این اثر هم با احوالات و سخنان بایزید بسطامی آشنا می‌شوید و هم اطلاعات جالبی درباره شکل‌گیری مجموعه بایزید بسطامی که در شهر بسطام، کنار مزار او واقع است، به دست می‌آورید.

جملاتی از کتاب «دفتر روشنایی»

«از بعضی خویشاوندان بایزید شنیدم که گفت از پیشینیان خویش شنیدیم که گفتند مادرش او را در محلّه‌ای به نام محله موبدان بزاد، و موبدان نیاکان او بودند. سپس به محله وافدان بازگشتند و وافد نامِ آن اعرابیی بود که ساکن آن محله بود و آن محلّه بدو منسوب است. و همان است که امروز به نام محله بویزیدان خوانده می‌شود.
در آن محلّه مسجدِ کوچکی بود که بایزید بدان رفت و آمد می‌کرد و به مسجد ابی‌الحسنان که در جوارِ او بود نمی‌رفت. گویند، و خدای داناتر است، که ازاین روی بود که چون می‌خواست بدان مسجد درآید راهش بر تازیانی بود که در پیرامون آن مسجد می‌نشستند و به احترام او بر پای می‌خاستند و این کار بر او سنگین می‌آمد. یک شب از خاطرش چنان گذشت که ای کاش آن مسجد که در آن نماز می‌گزارد فراخ‌تر از این بود و خدای در دلِ وافِد چنان افکند که انبارِ کاهی که در جوار مسجد داشت ضمیمه آن مسجد کند.»

کتاب «دفتر روشنایی» برای چه کسانی مناسب است

مخاطب این کتاب همه علاقه‌مندان به تاریخ عرفان اسلامی و شرح حال عرفا هستند.

درباره محمدرضا شفیعی کدکنی

محمدرضا شفیعی کدکنی ادیب، نویسند، شاعر و استاد دانشگاه ایرانی و خراسانی و متولد ۱۳۱۸ است. او پژوهش‌ها، کتاب‌ها و مقالات زیادی در عرصه ادبیات، نظریه ادبی و عرفان و مجموعه اشعار کلاسیک و نوی زیادی منتشر کرده است. او از جوانی شعر می‌‌سرود و با انتشار دفتر شعر «در کوچه‌باغ‌های نیشابور» نام‌آور شد. 

زمزمه‌ها، شبخوانی، از زبان برگ، بوی جوی مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، هزاره دوم آهوی کوهی، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، با چراغ و آینه (در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران)، تصحیح اسرارالتوحید نوشته محمدبن منور، تصحیح تاریخ نیشابور نوشته حاکم نیشابوری، تصحیح آثار عطار نیشابوری، تصحیح مختارنامه، تصحیح مصیبت‌نامه، تصحیح منطق‌الطیر، تصحیح اسرارنامه، تصحیح دیوان عطار و ترجمه آفرینش و تاریخ نیز از جمله آثار محمدرضا شفیعی کدکنی است.






R B
۱۴۰۲/۰۴/۲۰

دفتر روشنایی تصحیح جناب کدکنی، می تواند نسخه مرجع بسیاری از پژوهشگران بعد از این باشد. دفتر روشنایی مهم ترین و دست اول ترین منبع موجود از بایزید بسطامی است و از این رو بی همتا و بسیار ارزشمند، چه

- بیشتر
دریا
۱۳۹۹/۰۱/۱۶

شاهکاری بی نظیر از استادی بی نظیر

بایزید گفت: «اگر سیصد سال روزه بگیری و سیصد سال به نماز ایستی و بر آنچه من تو را بران می‌بینم، باقی باشی، از این علم ذرّه‌ای نصیب نخواهی بُرد.» گفت چرا ای استاد؟ بایزید گفت: «زیرا تو در حجابِ نَفْس خویشی.»
noir
و هم ازو شنیدم که می‌گفت: «نخستین حج که گزاردم خانه را دیدم. دیگر بار حج گزاردم، صاحبْ خانه را دیدم و خانه را ندیدم. سه دیگر بار حج گزاردم نه خانه را دیدم و نه صاحب خانه را.»
pockethead
«اولیای او را دوست می‌دار، تا تو را دوست بدارند، زیرا که خدای در هر شبانه‌روز هفتاد بار به دل اولیای خویش می‌نگرد، شاید در قلبِ یکی از اولیای خویش نظری به نام تو کند و بر تو ببخشاید.»
Ali shamlou
علامت آنک حق تعالی او را دوست دارد آن بودکه سه خصلت بدو دهد: سخاوتی چون سخاوت دریا و شفقتی چون شفقت آفتاب و تواضعی چون تواضع زمین. (۶b)
Ali Yeganeh
اگر مرا گویند فردا در قیامت که: چرا نکردی؟ دوست‌تر از آن دارم که گویند: چرا کردی؟ یعنی طاعت زیادتی نیاوردن بهتر از آنک معصیت کردن.
شهاب
از بایزید شنیدم که می‌گفت: «سی سال خدای را جُستم. پس دانستم که من اویم. پنداشتم که من او را می‌جویم و او بود که مرا می‌جُست.»
شهاب
و هم ازو شنیدم که می‌گفت هر روز که در آن بایزید وَجْدی نداشت و بلایی بدو نمی‌رسید و دشواریی نمی‌دید پروردگار خویش را ندا می‌داد که اِلاهی امروز نانِ مرا فرستادی و بلای مرا نفرستادی که با آن نان خورش کنم. گفت که پیوسته از خدای بلا می‌خواست و کیا داعی، رحمه‌الله، آنگاه که حدیث بلای مردان و ابدال می‌کرد این بیت پارسی را می‌خواند: مرا دلی‌ست که هروقت کان غمین نشود به غمگنان شود و غم فراز گیرد وام.
zare
چنان که ملاحظه می‌شود، «آدم»، که در روایتِ مؤلف ما فرزند بایزید از همسری به نام حِرّه دهستانیه است، کسی نیست جز برادرِ بایزید، که بر طبق روایات قدیم سه برادر بودند: بایزید، آدم و علی. و آنها که در دوره‌های بعد خواسته‌اند خود را از فرزندان بایزید، عارف نامدار و سلطان العارفین، به شمار آورند این نسبت را اختراع کرده‌اند و «آدم» برادرِ بایزید را تبدیل به پسرِ او، از همسری به نام حُرّه دهستانیه، کرده‌اند.
مروارید ابراهیمیان
ردّ و قبولِ «شطح» ردّ و قبول «علمی و منطقی» نیست. ردّ و قبولِ «هنری» و «اقناعی» است.
مروارید ابراهیمیان
شطح کلمه‌ای است که تعریف علمی آن محال است. «گزاره‌ای» است «هنری و عاطفی.» این گونه گزاره‌های هنری و عاطفی ظاهری غامض و پیچیده دارند و معنای آن برای بعضی قابل قبول است و برای بعضی دیگر غیرِ قابل قبول. همه کسانی که در طولِ تاریخ ستایشگرانِ «اَنا الحقِّ» حلّاج و «سبحانی» بایزید بوده‌اند، کسانی بوده‌اند که این گزاره‌ها ایشان را اقناع کرده است و تمامی کسانی که به کشتنِ حلّاج و آواره کردن بایزید کوشیده‌اند، و در طولِ تاریخ منکرانِ ایشان بوده‌اند، کسانی بوده‌اند که این گزاره‌ها آنان را اقناع نکرده است.
مروارید ابراهیمیان
مرا دلی‌ست که هروقت کان غمین نشود به غمگنان شود و غم فراز گیرد وام.
Ali Yeganeh
گفت: «در آغاز کار در غلط افتادم. پنداشتم که این منم که یادِ او می‌کنم، حال آنکه او بود، که قبل از یاد کردِ من، یادِ من می‌کرد. و می‌پنداشتم که من در طلبِ اویم حال آنکه او در طلب من بود پیش از طلبِ من و می‌پنداشتم که من او را می‌شناسم، حال آنکه او بود که مرا می‌شناخت از آن پیشتر که من او را بشناسم و می‌پنداشتم که من او را دوست می‌دارم حال آنکه او بود که مرا دوست می‌داشت، پیش از آنکه من او را دوست بدارم. می‌پنداشتم که این منم که پرستش او می‌کنم، حال آنکه او بود که همه خلایق زمین را در خدمتِ من درآورده بود.»
فرح
بایزید را گفتند با که صحبت اختیار کنیم؟ گفت: «با آنکه چون بیمار شوی به بیمارپُرسی تو آید و چون گناه کنی توبه تو را درپذیرد.»
فرح
بایزید یک چند محضر امام جعفر بن محمد صادق (ع) را دریافته و مفتخر به سقّایی سرای او شده است
مروارید ابراهیمیان
چنان که جنید گفته است: «بایزید در میانِ ما چون جبرئیل است در میان ملائکه» و هم او گفت: «نهایتِ میدانِ جمله روندگان ــ که به توحید روانندــ بدایتِ میدانِ این خراسانی است.»
مروارید ابراهیمیان
بایزید بسطامی در یک خانواده زردشتی بسطام که تازه به اسلام گراییده بودند متولّد شد و جز در موارد اندک، همه عمر در بسطام زیست و در همین شهر درگذشت و خاکجای او، از همان روزگارِ وفاتش، همواره زیارتگاهِ اهل حال بوده و هم‌اکنون نیز هست.
مروارید ابراهیمیان
چیزی نزدیک به هزار سال از عمرِ این کتاب می‌گذرد و از وفات بایزید نیز چیزی در حدود هزار و دویست سال. همین که مردی زردشتی تبار در گوشه شهر بسیار کوچک بسطام، در هزار و دویست سال پیش ازین، در عرصه تجربه‌های اِلاهیاتی به چنین سخنانی پرداخته و در طولِ دوازده قرن مایه اعجاب و حیرت بعضی شده است و گروهی را به تکفیر و دشنامِ او واداشته، دلیل اهمیت این حرف‌ها و دلیل برجستگی جایگاه بایزید در حوزه اندیشه‌های عرفانی است.
مروارید ابراهیمیان
و بایزید گفت: «خدای را بندگانی ویژه‌اند که اگر یک ساعت بهشت را از دیدارِ خویش حجاب آنها کند آن‌گونه فریادخواهی کنند که دوزخیان از بهر رهایی از دوزخ.»
کاربر ۱۲۷۰۵۵۱
«شبی به جستجوی دل خویش پرداختم و آن را نیافتم. سحرگاه می‌شنیدم که یکی مرا می‌گفت: اینک آنجاست! جز ما را می‌طلبی؟»
سعید کریمی
(بایزید گفت: «زنان را حال نیکوتر از ما است. زن به هر ماه پاک می‌شود و گاه باشد که در یک ماه دو بار پاک شود و از حیض غسل کند و ما در همه عمر، یک بار هم، پاک نمی‌شویم.»
امین بهاگیر

حجم

۲۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰۲ صفحه

حجم

۲۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۴۰۲ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۳۹,۰۰۰
۷۰%
تومان