کتاب ناخودآگاه در نمایشنامه های شکسپیر
معرفی کتاب ناخودآگاه در نمایشنامه های شکسپیر
کتاب ناخودآگاه در نمایشنامه های شکسپیر نوشتهٔ مارتین برگمن و ترجمهٔ زهرا شکوهی فر است و موسسه انتشارات فلسفه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ناخودآگاه در نمایشنامه های شکسپیر
نظریهٔ عقدهٔ ادیپ فروید به بهترین وجه در تحلیل او از هملت شکسپیر نشان داده شده است. عقدهٔ ادیپ میل شدیدی است که کودک برای تصاحب مادرش دارد، میل و آرزویی برای کنارزدن و یا کشتن پدر را در خود دارد. شاهزاده هملت، در طول نمایشنامه، برای انتقام قتل پدرش، کار کشتن کلودیوس را به تعویق میاندازد. فروید پیشنهاد میکند که هملت نمیتواند تصمیم خود را برای کشتن کلودیوس بگیرد، زیرا به دلیل وجود سرکوبشده در ناخودآگاه بزرگسالیاش و اینکه تمایل نوزاد پسر برای تصاحب مادرش و از بین بردن رقیبش، پدر در او وجود داشته، کشمکشی مستمر که آن را عقده ادیپ مینامند، در هملت شکل گرفته است. فروید این اصطلاح را از داستان سرگذشت ادیپ سوفوکل (که پدرش را ناآگاهانه کشت و با مادرش ازدواج کرد) وام گرفته است. علاوه بر این، فروید موقعیت هملت را به خود شکسپیر مرتبط میکند، زیرا نمایشنامه بلافاصله پس از مرگ پدر شکسپیر در سال ۱۶۰۱ نوشته شد.
کتاب ناخودآگاه در نمایشنامه های شکسپیر تحلیلی جامع از پانزده نمایشنامهٔ شکسپیر است که با تکیه بر روانکاوی و تعریف ناخودآگاه از زبان فروید، به قلم مارتین برگمن به رشتهٔ تحریر درآمده است. این اثر باظرافت تمام نیت ناخوداگاه پشت اعمال و افکار شخصیتهای آثار شکسپیر را شرح داده و با ایجاد پلی میان شخصیتهای نمایشی و زندگی حقیقی خود شکسپیر، درکی نوین از ناخودآگاه او به عنوان نمایشنامهنویس و نویسندهای خلاق ارائه میدهد، برگمن توضیح میدهد که روانکاوی، یک تئوری است که به آدمهای واقعی میپردازد: اینکه آنها چهطور عمل میکنند و چطور میتوان به آنها در داشتن زندگی بهتر کمک کرد. آیا روانکاوی برای زنان و مردانی که شکسپیر خلقشان کرده کارساز است؟ حتی اگر در زندگی واقعی وجود نداشته باشند؟
شخصیتهای شکسپیر آدمهای واقعی نیستند اما ساختار روانی آنها بر اساس افرادی واقعی که شکسپیر در ناخودآگاه خود داشته، ساخته شده است. او میگذارد ما تکگویی آنها را هنگامی که با نیمهخودآگاه و گاهی حتی ناخودآگاهشان روبهرو میشوند، بشنویم.
خواندن کتاب ناخودآگاه در نمایشنامه های شکسپیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب نهتنها روانکاوان و پژوهشگران این حوزه را مجذوب خود میکند بلکه برای دوستداران قلم شکسپیر و خوانندگان تشنهٔ دانستن ناخودآگاه و تعارضهای روانی آدمی، بسیار دلچسب است و به آنان نگاهی ژرف خواهد بخشید، چراکه همگام با نویسنده، شاهد روانکاوی شخصیتهای پیچیده و عمیقی خواهیم بود.
بخشی از کتاب ناخودآگاه در نمایشنامه های شکسپیر
«ارنست جونز در سومین و آخرین جلد زندگینامهٔ فروید که در سال ۱۹۵۶ منتشر شد، گفت: «سه مرد بزرگی که فروید به شخصیت آنها بیشترین علاقه را داشت و شاید تا حدودی خودش را با آنها یکی میدانست لئوناردو داوینچی، موسی و شکسپیر بودند» (جونز، ۱۹۵۷: ص.۴۲۸) سپس جونز با اشاره به اینکه هر یک از این افراد یک مشکل هویتی داشتند ادامه میدهد؛ همگی آنها با چیزی که فروید آن را «رومانس خانوادگی» مینامد جور درمیآیند. به نقل از فروید، لئوناردو دو مادر داشت، یکی مادر تنی و دیگری مادرخوانده؛ موسی مصری بود؛ و نمایشنامههای شکسپیر در حقیقت توسط ادوارد دو ور، هفدهمین کنت آکسفورد، نوشته شده بود. این حقایق در مورد فروید به یک وسواس بدل شد. جونز هیچ توضیحی در مورد نیاز فروید برای سؤال پرسیدن از قهرمانهایش ارائه نمیدهد اما بیدرنگ این فکر به ذهن خطور میکند که احتمالاً فروید برایش سؤال پیش آمده که آیا فرزند تنی پدرش بوده یا نه. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد او آرزو داشته که برادر ناتنی بزرگتر و نیرومندترش، پدرش باشد.
فروید در مقالهٔ «موسایِ میکل آنژ» از خودش چیزی فاش کرد که شاید اندکی از ارتباطش با شکسپیر را روشن کند.
... آثار هنری مرا خیلی تحتتأثیر قرار میدهند، مخصوصاً ادبیات و مجسمهها، و نقاشی به میزان کمتر. وقتی در این آثار تأمل میکنم، دلم میخواهد زمانی طولانی برای آنها سپری کنم تا به شیوهٔ خود آنها را دریابم و به بیانی دیگر دریابم که تأثیر آنها به چه سبب است. هرزمان که در این امر ناتوان میشوم مثلاً در ارتباط با موسیقی، آنوقت تقریباً در کسب لذت از آن کاملاً بازمیمانم. نیمهٔ منطقی یا تحلیلی مغزم در من علیه تحت تأثیر چیزی قرار گرفتن طغیان میکند بدون اینکه بدانم چرا و چه چیزی است که مرا تحت تأثیر قرار داده است. (فروید، ۱۹۱۴، ص.۲۱۱)
در اینجا فروید به ما میگوید که وقتی آثار هنری او را به شدت تحت تأثیر قرارداده، او این تأثیر را در اختیار تداعی آزاد قرار میدهد. همچنین حیرتی که اثر هنری در او برمیانگیزد، اضطرابی در او ایجاد میکند که او در تلاش برای کنترل آن است. برخلاف فروید، به اعتقاد من اکثر افراد بشر فانی این حیرت را به عنوان امتیازی که به ما اعطا شده در نظر میگیرند. شاید برای فروید تحمل چنین حیرتی سخت بوده چرا که از نظرش زنانه میآمد و ترس همگون خواه را در او بیدار میکرد، اما در این صورت باید به یاد داشته باشیم که خود فروید بود که به ما آموخت همگی تمایلات دوگونگرایانهای داریم که آشکار نیستند و نباید سرکوب شوند بلکه باید به تعالی برسند. شاید حیرتی که در مقابل یک اثر هنری بزرگ پدید میآید مثالی از این تعالی باشد و شاید نیاز به فهم راز این تأثیر، حسی رقابتی و متعلق به عقدهٔ ادیپ باشد.»
حجم
۳۰۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۰۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه