کتاب زندگی به سبک هنرمند
معرفی کتاب زندگی به سبک هنرمند
کتاب زندگی به سبک هنرمند نوشتهٔ جولیا کامرون و ترجمهٔ بهناز ولی پور است. موسسه انتشارات فلسفه این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر مسیری شهودی برای خلاقیت بیشتر پیشنهاد کرده است.
درباره کتاب زندگی به سبک هنرمند
کتاب زندگی به سبک هنرمند دربارهٔ رهنمود است. از این رو جولیا کامرون ابتدا دربارهٔ «رهنمود» توضیح داده و به بیشترین سؤالات مطرح شده در این باب پرداخته است. رهنمود چیست؟ و آیا هرکسی امکان دسترسی به آن را دارد؟ رهنمود دستورالعملی است که از منبعی برتر از خردی که ما با آن سروکار داریم، نشأت میگیرد. پاسخی است از سوی کائنات به پرسش «چطور؟». رهنمود در دسترس همهٔ ما هست و مختص به معدود برگزیدگان نیست و هر کسی میتواند آن را بخواهد و دریافت کند و تنها چیزی که برای منظور نیاز داریم ذهنی روشن است.
به عقیدهٔ نویسنده رهنمود چهارمین ابزار ضروری یک زندگی هنرمندانه است. زندگی به سبک هنرمندان دریچهای است به زندگی نویسنده و اعتماد او به رهنمودها بر سر دوراهیها. نویسنده در کتابهای پیشین خود دربارهٔ هنر خلاقانه، گوش دادن و دعا کردن و اینکه چگونه میتوان از طریق اینها و همچنین از طریق صفحات صبحگاهی به پیشرفت نائل شد، نوشته است. نویسنده در کتاب حاضر یک جنبهٔ شخصی و آسیبپذیر خود را نیز فاش کرده است؛ چگونه برای غلبه بر شک و تردیدهای خود در زندگی از رهنمود استفاده میکند. او در نهایت از ایمان سخن گفته است. به عقیدهٔ او نوشتن رهنمود زندگی شادتر و سبکتری را به همراه دارد، اطمینانبخش است، فرد را ثابت قدمتر میکند، میتواند تردیدها، اضطرابها و ترسها را فرو نشاند و به خرد درونی و خود واقعی هر فرد منتهی شود.
خواندن کتاب زندگی به سبک هنرمند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار موفقیت و خودیاری و علاقهمندان به حوزهٔ روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی به سبک هنرمند
«یک روز خاکستری و خفقانآور دیگر. حماسه آتش ادامه دارد: کوهها هنوز سایههای خودشان هستند. بادهای حامل دود قلههای آنها را از نظر پوشاندهاند. احتمال باران میرود اما هنوز نمیبارد. آتش هنوز مهار نشده است. درخت کاج من با رنگ سبز تیره در برابر آسمان خاکستری خودنمایی میکند. پرندگان کوچک در آغوش سرسبز آن پناه گرفتهاند. هنگام پیادهروی با لیلی و رد شدن از زیر درختان سرو کوهی آواز پرندگان به گوش نمیرسد. هوای دودآلود صدای پرندگان آوازخوان را بریده است. شاید گلوی ظریفشان خراشیده شده باشد.
هوای گرگ و میش نیز مانند سایه خاکستری دیگری بر کوهستان چادر میافکند. غروبی دلگیر است. ابرهای بارانی به آرامی رد میشوند و محموله آب خود را از آتش دور میکنند. برای اواخر هفته باران بیشتر پیشبینی میشود اما اکنون به آن نیاز داریم. در حالی که ابرهای بارانزا از دید دور میشوند آتش به پیشرویاش ادامه میدهد.
خانه من از آتش در امان است. پشتهای از کوههای بلند در این میان وجود دارد که به نگهبانی صف کشیدهاند. تا زمانی که بادها به سمت شمال و غرب در حال وزیدن باشند، دلیلی برای نگرانی ندارم. اما هوای دودآلود من را هم مانند پرندههای آوازخوان خفه میکند. سعی میکنم بنویسم اما کلمات از من فرار میکنند. میخواهم فقط یک کلمه بنویسم: آتش!
***
هوای آغشته به خاکستر کوهها را از نظر محو کرده است. هنگام پیادهروی با لیلی چشمها و ریههایم میسوزد. شاید بیرون رفتن کاری احمقانه بود. لیلی به سرفه میافتد - سرفهای خفیف - و من به حیواناتی فکر میکنم که در حال گریز از آتش هستند. خانههای بسیاری از آنها ویران شده است. جانشان در خطر است و از شعلههای آتش فرار میکنند. آتشنشانان انواع جانور از آهو گرفته تا خرس را پیدا کردهاند. اول تندپاها و سپس کندروها را. پیادهروی را کوتاه میکنم و او را به سمت خانه که در آن یک کاسه آب سرد گلوی خراشیدهاش را تسکین بدهد هدایت میکنم.
از پنجره بزرگم به کوههای محو نگاه میکنم. آتش شعلهور است و اندوه سوار بر باد. اگر بالاخره باران ببارد، گویی آسمان گریه میکند. با نابودی این جنگل حجم زیادی از زباله بر جای خواهدماند. سبز به سیاه تبدیل، و کفنی روی زمین کشیده شد. اندوه در هوا معلق است.
در این ساعت باور ندارم که تاریکی دوام بیاورد!»
حجم
۱۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۳ صفحه
حجم
۱۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۲۳ صفحه