کتاب آیین دوست یابی
معرفی کتاب آیین دوست یابی
کتاب آیین دوست یابی نوشتهٔ دیل کارنگی و ترجمهٔ فرشته پرنیان خوی است و هورمزد آن را منتشر کرده است. در این کتاب راهکارهایی برای تعامل صحیح با دیگران (هنر ارتباط) ارائه شده است.
درباره کتاب آیین دوست یابی
کتاب آیین دوستیابی و تأثیرگذاری بر افراد نخستین بار در سال ۱۹۳۷ و در شمارگان ۵۰۰۰ نسخه منتشر شد. نه دیل کارنگی و نه ناشران این کتاب، سیمون و شوستر، پیشبینی آن را هم نمیکردند که فروش کتاب بیشتر از میزانی باشد که برای آن در نظر گرفته بودند؛ اما در کمال حیرت، یکشبه غلغلهای به راه انداخت و بارها تجدید چاپ شد. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابها در تاریخ نشر بینالمللی است. دیل کارنگی میگوید: «یکمیلیون دلار پول درآوردن، آسانتر از افزودن یک عبارت درستوحسابی به ادبیات انگلیسی است. آیین دوستیابی و تأثیرگذاری بر افراد همان عبارتی است که روی فنون مختلف سیاسی و ادبی تأثیر گذاشت. عبارتی که تا الان به تمام زبانهای نوشتاری معروف دنیا ترجمه شده است و هر نسلی پاسخ مناسب مربوط به نیازهای خود را از آن دریافت کرده است.» با استفاده از فنون آیین دوستیابی میتوانیم به شیوههایی بهتر در زندگی دست یابیم.
دیل کارنگی از اساتید مهم آموزش اصول روابط انسانی بوده است. هیچکس بهاندازهٔ او نسبت به تغییر مسائل جاری و زندگی روزمره حساسیت نداشت. او مدام روشهای خود را بهروز میکرد و آنها را ارتقا میداد.
سبک او زیبا و صریح بود و اصولاً از زبان عامیانه، مَثَلها و اصطلاحات استفاده میکرد. او همانگونه مینوشت که صحبت میکرد؛ شادمان، سرزنده و غیررسمی و صدایش برای همیشه در آثارش جاودان مانده است.
امروزه میلیونها نفر در جهان با مطالعهٔ آثار او و با بهرهگیری از اصولی که او مطرح کرد، راه بهتر زندگیکردن را آموختهاند.
اگر این کتاب را برای افزایش مهارت در روابطتان میخوانید، ابتدا هر فصل را بهسرعت مطالعه کنید تا پیشزمینهٔ مختصری از آن بهدست آورید. سپس، به اول فصل برگردید و آن را کامل و با دقت بخوانید. بهاینترتیب، اول در شما انگیزه ایجاد میشود و سپس به فصل بعد میروید؛ البته اگر فقط بهصورت تفننی این کتاب را میخوانید نیازی به این کارها نیست. در طولانیمدت شما در وقت صرفهجویی خواهید کرد و به نتیجهٔ مطلوب خواهید رسید.
خواندن کتاب آیین دوست یابی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ خوانندگان آثار جاودان دیل کارنگی پیشنهاد میکنیم. کتاب «آیین دوستیابی و تأثیرگذاری بر افراد» کتابی است که خواندن آن برای همه ضروری است؛ برای همهٔ کسانی که خواهان استفادهٔ کارآمد از دانش و تخصص خود در سطح جامعه هستند.
درباره دیل کارنگی
دیل هاریسون کارنگی، ۲۴ نوامبر ۱۸۸۸ در میسوری به دنیا آمد. وی نویسنده و سخنران آمریکایی و گسترشدهندهٔ درسهایی در زمینههای پیشرفت شخصی، فروشندگی و سخنرانی در جمع بود.
کتابهای «آیین دوستیابی»، «آیین سخنرانی» و «آیین زندگی (چگونه تشویش و نگرانی را از خود دور کنیم)» از مشهورترین آثار او هستند.
دیل کارنگی در تاریخ ۱ نوامبر ۱۹۵۵ درگذشت.
بخشی از کتاب آیین دوست یابی
«در تاریخ ۷می۱۹۳۱، شورانگیزترین تعقیب و گریز تاریخ شهر نیویورک به نقطهٔ اوج خود رسید. بعد از هفتهها جستوجو، کرولی، مرد دو هفتتیره، قاتلی مسلح که نه سیگار میکشید و نه مشروب میخورد، در آپارتمان نامزد خود در خیابان وستاند گیر افتاده بود. صدوپنجاه پلیس و کارآگاه، مخفیگاه او را در طبقهٔ بالای عمارتش محاصره کردند. آنها تمام حفرههای روی بام را وارسی و سعی کردند کرولی (کسی که یک پلیس را به قتل رسانده بود) را با گاز اشکآور بیرون بیاورند. سپس اسلحههای خود را روی ساختمانهای اطراف مستقر کردند و بیشتر از یک ساعت یکی از مناطق مسکونی کوچک نیویورک از پژواک صدای شلیک اسلحهها پر شد. کرولی پشت یک صندلی پر از خردهریز پناه گرفته بود و بیوقفه بهسمت پلیسها شلیک میکرد. دههزار نفر با هیجان شاهد درگیری بودند. تا حالا چنین چیزی در پیادهروهای نیویورک مشاهده نشده بود.
وقتی کرولی دستگیر شد، ای.پی.مولرونی، کمیسر پلیس، گفت که تبهکار دو هفتتیره یکی از خطرناکترین جانیان تاریخ شهر نیویورک است. او گفت: «او در یک چشمبههمزدن آدم میکشد.»
اما نظر کرولی در مورد خودش چه بود؟ ما میدانیم، چون وقتی پلیس آپارتمان او را هدف گلوله قرار داده بود، او نامهای نوشت و در حال نوشتن، خون حاصل از جراحات، ردپایی قرمز بهروی نامه باقی گذاشت. او در نامهاش نوشته بود: «در زیر لباس من یک قلب خسته و فرسوده، اما مهربان میتپد. قلبی که کسی را نرنجانده است.»
مدتی کوتاه قبل از این اتفاق، او با نامزدش در یک جادهٔ فرعی بوده است که پلیس به ماشین آنها نزدیک میشود و میخواهد گواهینامهٔ او را کنترل کند. کرولی بدون یک کلمه حرف، اسلحه میکشد و پلیس را میکشد. همینکه افسر پلیس بیجان بهروی زمین میافتد، کرولی از ماشین پیاده میشود و اسلحهٔ افسر پلیس را برمیدارد و تیری دیگر در جسم بیجان و ناتوان او شلیک میکند. این همان قاتلی است که گفت: «در زیر لباس من یک قلب خسته و فرسوده، اما مهربان میتپد. قلبی که کسی را نرنجانده است.»
کرولی به اعدام محکوم شد. آیا هنگامیکه در جایگاه اعدام در سینگسینگ بود گفت: «من به علت کشتن یک انسان دارم قصاص میشوم؟» نه! او گفت: «من دارم تقاص دفاع از خودم را پس میدهم.»
نکته این است که این قاتل هرگز خودش را سرزنش نمیکرد. آیا این یک دیدگاه غیرمعمول در بین جنایتکاران است؟ اگر اینطور فکر میکنید این را بخوانید:
«من بهترین سالهای عمرم را صرف خدمت به مردم کردم. به آنها کمک کردم که اوقاتی خوب داشته باشند، اما در عوض از من سوءاستفاده کردند. به من ظلم شد.»
اینها سخنان ال کاپن است. بله، مشهورترین دشمن جامعهٔ آمریکایی. شرورترین رهبر مسلح که شیکاگو آماج گلولههایش بود. او خود را محکوم نکرد. او خود را بانی خیر میدانست. خیری که به خاطرش هیچوقت از او تقدیر نشد و همه در موردش اشتباه فکر میکردند.
داچ شولتز هم قبل از اینکه هدف گلولههای تبهکاران قرار گیرد همین حرفها را میزد. او یکی از معروفترین بزهکاران نیویورک بود که در مصاحبه با روزنامهای گفت که او یک خَیر است و به گفتهٔ خود اعتقاد داشت. من در این زمینه با لوییس لاوس که سالها رئیس زندان بدنام شهر نیویورک یعنی زندان سینگسینگ بوده است، مکاتبههای جالبی داشتم. او گفت: «تعداد کمی از جنایتکاران سینگسینگ خود را تبهکار میدانند. آنها آدمهایی مثل من و شما هستند. آنها خودشان را توجیه میکنند. میتوانند به شما بگویند چرا مجبور شدهاند قفل صندوق را بشکنند و سریع ماشه را بچکانند. بیشتر آنها تلاش میکنند که با دلیل و برهان یا منطق بر حرکات غیراجتماعی خود مُهر تأیید بزنند و مدام میگویند که اصلاً نباید هیچوقت بهخاطر این کارها زندانی میشدند.»
اگر ال کاپن، کرولی، داچ شولتز و همهٔ کسانی که پشت میلههای زندان هستند خودشان را برای کارهایی که انجام دادهاند سرزنش نمیکنند، پس افرادی که من و شما با آنها رابطه داریم چطور چنین کاری را انجام دهند؟ جان وانا میکر، مؤسس فروشگاههایی به همین نام، گفت: «سی سال پیش، فهمیدم که سرزنشکردن کاری احمقانه است. من ذهنم را درگیر این نمیکنم که خدا هوش و ذکاوت را بهطور یکسان بین بندههایش تقسیم نکرده است، چون در غلبه بر محدودیتهای خود بهاندازهٔ کافی مشکل دارم.»
وانا میکر خیلی زود این را یاد گرفت؛ اما من خودم مجبور بودم که یکسوم قرن اشتباه کنم تا اینکه بالاخره به این موضوع پی بردم که ۹۹درصد مردم خودشان را سرزنش نمیکنند. مهم نیست که این مسئله چقدر اشتباه باشد.
انتقاد یک کار بیهوده است چون باعث میشود که فرد از خود دفاع کند و معمولاً برای تأیید خود به تقلا بیفتد. انتقاد، خطرناک است چون غرور فرد را جریحهدار میکند و به حس مهمبودن فرد آسیب میزند و او را میرنجاند.
بی.اف.اسکینر، روانشناس معروف، در آزمایشهایش ثابت کرده است حیوانی که برای انجام کار خوب پاداش میگیرد سریعتر از حیوانی یاد میگیرد که برای رفتار بد تنبیه میشود و بسیار بیشتر از آن حیوان آنچه را یاد گرفته است بهخاطر میسپارد. مطالعههای بیشتر نشان داد که این امر در مورد انسان نیز صدق میکند. ما با انتقادکردن، یک تغییر دائمی و پایدار ایجاد نمیکنیم، بلکه اغلب باعث رنجش میشویم.
هانس سلای، یک روانشناس مشهور دیگر، نیز میگوید: «به همان اندازهای که عطش و شور و اشتیاق تأییدشدن داریم، از محکومشدن و تأییدنشدن میهراسیم.»
رنجش حاصل از انتقاد میتواند روحیهٔ کارمندان، اعضای خانواده و دوستان را خراب کند و در ضمن، شرایطی را که مردود شمرده شده است نیز اصلاح نمیکند.»
حجم
۴۳۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۴۳۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
نظرات کاربران
بسیار کتاب خوبیه از بهترین کتاب های خودیاری با نثر روان نکته اینجاست که باید تمام چیز هایی که میگه رو انجام بدید نتایج واقعا دیوانه کننده اند یکی از بهترین کتاب هایی هست که خوندم با اینکه قدیمی هست.
چه گرهها که با خواندن این کتاب باز نمیشود خواه مشکل در خانواده باشد خواه در محل کار، با همکار باشد یا با مشتری. چه بخواهی محصولی عرضه کنی چه بخواهی با ارباب رجوع درست برخورد کنی چه بخواهی درخواستی
آیین دو دست یابی به شما کمک میکنه دوتا دست خوب فابریک پیدا کنید