دانلود و خرید کتاب کتاب مفتقر: روایت زندگی آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی حسین سلیمانی
تصویر جلد کتاب کتاب مفتقر: روایت زندگی آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی

کتاب کتاب مفتقر: روایت زندگی آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی

انتشارات:انتشارات خیمه
امتیاز:
۴.۰از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کتاب مفتقر: روایت زندگی آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی

«کتاب مفتقر» روایت زندگی آیت‌الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی(۱۳۲۱-۱۲۵۷)، به قلم حسین سلیمانی(-۱۳۶۷)، است. در بریده‌ای از مقدمه کتاب می‌خوانیم: «وارد حرم حضرت امیر (ع) که می‌شوم، شلوغی گوشه‌ای از ایوان طلا چشمم را می‌گیرد. جلوتر که می‌روم حجره‌ای را می‌بینم. حجره به دو نیم تقسیم شده است؛ قسمتی برای ورود و قسمتی برای خروج. کنجکاو می‌شوم راز حجره را بفهمم. در صفی که منتهی می‌شود به حجره، پشت سر مرد میان‌سال عربی قرار می‌گیرم. دختربچه‌ی کوچکی که به پاکستانی‌ها شبیه است همراه پدرش در صف پشت سرم قرار می‌گیرند. مدتی بعد وارد حجره می‌شوم. قبری است و عکسی از یک روحانی بالایش؛ چهره‌ای که برایم آشناست. در ذهنم جست‌وجو می‌کنم و چیزی در میان ذهنم روشن می‌شود. مرور می‌کنم قبل از سفر که نام مفتقر را در اینترنت جستجو کردم و همین عکس آمد. ‌ باورم نمی‌شود. این‌جا مزار شیخ‌محمد حسین است؛ آیت‌الله شیخ‌محمدحسین غروی اصفهانی؛ مفتقر. با خود فکر می‌کنم، چه می‌شود اگر در این چند روز که این‌جایم جز کتابِ دعا و مهرِ نماز و قرآن برای قرائت و تفکر، قلم هم در دست‌هایم باشد و بنویسم از شیخ؟ آرام وارد حجره می‌شوم و پایین پای شیخ می‌نشینم و فکر می‌کنم. نوشتنم از شیخ، در جوار او تمام شده است. مردم دسته‌دسته وارد حجره می‌شوند، فاتحه‌ای می‌خوانند و می‌روند. به عکس کوچک شیخ نگاه می‌کنم. ابهامی در چهره‌ی اوست. عمامه‌اش کوچک است و گویی نگاهت می‌کند. همه‌ی آنچه را برایش نوشته‌ام، مرور می‌کنم. می‌دانم که حق مطلب ادا نشده است.»
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۶/۰۶

کتاب صد و چهاردهم برنامه مطالعه از طرح کتابخانه همگانی ، کتاب خوبی بود .

منمشتعلعشقعلیمچکنم
۱۳۹۸/۰۲/۲۹

مختصر.قشنگ.ساده

ali
۱۳۹۸/۱۲/۲۹

شیرین رحمة الله علیه

محمد صادق
۱۳۹۶/۰۱/۱۹

خیلی خیلی مختصر بود .

یا.میم.صدر
۱۴۰۱/۰۶/۰۷

بسیار خلاصه و کوتاه اما روان و گویا... مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو زانکه مس وجود را فضه او طلا کند شعر از آیت الله غروی اصفهانی با تخلص مفتقر

مرا به نام مادرم بخوان
۱۳۹۹/۰۶/۱۲

درسته کتاب کوتاهه.و چیز جالبی ندیدم واقعیتش

موسی‌بن‌جعفر می‌شود واسطه. می‌شود کسی از این خاندان کَرم برای حاجت بندگان خدا واسطه شوند و خدا آن بنده را حاجت‌روا نکند؟
سیّد جواد
عبد شو! عبد! شاید روزی کسی دیگر از تو بنویسد.
F313
طاعون همه‌ی سامرا را فرا گرفته است. مصیبتی افتاده است به جان مردم. مردم به استادت فقیه ‌فشارکی پناه می‌برند و استاد فتوایی عجیب می‌دهد: «تا ده روز واجب است همه‌ی شیعیان سامرا، زیارت عاشورا بخوانند و ثوابش را به روح پاک مادر امام‌زمان اهدا کنند.» تو تأثیر آن توسل و استغاثه را به چشم می‌بینی. و می‌بینی که همین زیارت عاشورا سبب می‌شود که بعدازآن، کسی از شیعیان سامرا طاعون نگیرد. از همان زمان این زیارت برایت رنگ دیگری می‌گیرد.
سیّد جواد
معروف‌شدن را دوست نداری. از خدا می‌خواهی هرچه خیر است برایت پیش آید. احساس می‌کنی شهرت آدم را به‌جای آن‌که بزرگ کند، کوچک می‌کند، حقیر می‌کند. خوب می‌دانی حقارت وقتی می‌آید که شهرت سبب شود فکر کنی کسی هستی و وقتی فکر کنی کسی هستی، بیش از قبل حقیر شده‌ای.
سیّد جواد
سفیر انگلستان می‌آید به ملاقاتت و مقداری پول به تو می‌دهد تا خرج درس و بحث و طلبه‌ها کنی. فقر و بی‌پولی طلبه‌ها در زندگی آدم‌های زیادی تأثیر گذاشته است؛ زنان و کودکان‌شان زندگی خوبی ندارند. این بهترین فرصت است تا با این پول، زندگی‌شان کمی رونق بگیرد. تو اما آن‌ پول را نمی‌پذیری. نه فقط این، بلکه حواله‌ای به همان میزان می‌دهی دست سفیر و می‌گویی: ـ این پول رو خرج فقرای انگلستان کنید! بعد سرت را پایین می‌اندازی و آرام لبخند می‌زنی. سفیر که از خانه‌ات بیرون می‌آید، می‌گوید: ـ می‌خواستیم شیخ رو بخریم، اما ظاهراً او ما رو خرید.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
مراقب افکار علمی‌ات هستی. عادت کرده‌ای حتی اگر در بستر خواب باشی و مطلبی به ذهنت برسد، فوراً برمی‌خیزی و آن را یادداشت می‌کنی و بعد می‌خوابی. همیشه کاغذ و قلمی در نزدیکی‌ات هست تا اگر مطلبی به ذهنت رسید، آن را بنویسی.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
طاعون همه‌ی سامرا را فرا گرفته است. مصیبتی افتاده است به جان مردم. مردم به استادت فقیه ‌فشارکی پناه می‌برند و استاد فتوایی عجیب می‌دهد: «تا ده روز واجب است همه‌ی شیعیان سامرا، زیارت عاشورا بخوانند و ثوابش را به روح پاک مادر امام‌زمان اهدا کنند.» تو تأثیر آن توسل و استغاثه را به چشم می‌بینی. و می‌بینی که همین زیارت عاشورا سبب می‌شود که بعدازآن، کسی از شیعیان سامرا طاعون نگیرد. از همان زمان این زیارت برایت رنگ دیگری می‌گیرد.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
سفیر انگلستان می‌آید به ملاقاتت و مقداری پول به تو می‌دهد تا خرج درس و بحث و طلبه‌ها کنی. فقر و بی‌پولی طلبه‌ها در زندگی آدم‌های زیادی تأثیر گذاشته است؛ زنان و کودکان‌شان زندگی خوبی ندارند. این بهترین فرصت است تا با این پول، زندگی‌شان کمی رونق بگیرد. تو اما آن‌ پول را نمی‌پذیری. نه فقط این، بلکه حواله‌ای به همان میزان می‌دهی دست سفیر و می‌گویی: ـ این پول رو خرج فقرای انگلستان کنید! بعد سرت را پایین می‌اندازی و آرام لبخند می‌زنی. سفیر که از خانه‌ات بیرون می‌آید، می‌گوید: ـ می‌خواستیم شیخ رو بخریم، اما ظاهراً او ما رو خرید.
رضا

حجم

۱۸۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۱۸۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان