دانلود و خرید کتاب باغ وحش انسانی کامران محمدی
تصویر جلد کتاب باغ وحش انسانی

کتاب باغ وحش انسانی

انتشارات:نشر سنگ
امتیاز:
۳.۸از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باغ وحش انسانی

کتاب باغ وحش انسانی نوشتهٔ کامران محمدی است. نشر سنگ این ۵ داستان به‌هم‌پیوسته را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب باغ وحش انسانی

کتاب باغ وحش انسانی ۵ داستان را که به‌لحاظ محتوایی به هم پیوسته هستند، در بر گرفته است. عنوان این داستان‌ها به‌ترتیب عبارت است از «شاهین»، «گوسفند»، «گربه»، «ماهی» و «مار». این کتاب، هشتمین کتاب داستانی کامران محمدی است که فضای تازه‌ای نسبت به آثار گذشته‌اش دارد. او این‌بار سراغ موضوعاتی رفته است که در آن‌ها تخیل نقش پررنگ‌تری بازی می‌کند؛ حتی می‌توان کتاب «باغ‌وحش انسانی» را اثری در گونه‌ٔ فانتزی سیاه دانست.

۵ داستان به‌هم‌پیوستهٔ این کتاب، جهان داستانی ویژه‌ای را به وجود آورده‌اند و درعین‌حال، استقلال خود را نیز حفظ می‌کنند. داستان‌ها از یک‌سو عمیقاً دردناک هستند و از سوی دیگر در بسیاری لحظات، خواننده را به لبخند وامی‌دارند؛ ‌‌به این ترتیب می‌توان گفت از جهاتی با یک گروتسک مدرن و البته روان‌شناختی هم مواجه هستیم. در هر یک از این ۵ داستان، زن یا مرد قهرمان داستانْ به یکی از حیوانات یادشده تبدیل می‌شود، اما نه به‌شکلی که مثلاً در داستان «مسخ» نوشتهٔ فرانتس کافکا دیده‌ایم. کامران محمدی توجه پررنگ‌تری به مسائل اجتماعی دارد؛ به‌عنوان نمونه در داستان «ماهی»، ارجاع روشنی به ماجرای مشهور و ناراحت‌کنندهٔ «رومینا اشرفی» دیده می‌شود. در این داستان نسبتاً طولانی، نویسنده با برداشتی آزاد و خیال‌انگیز از این اتفاق، داستانی ساخته است.

خواندن کتاب باغ وحش انسانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره کامران محمدی

کامران محمدی در سال ۱۳۵۰ به دنیا آمد. او نویسنده‌ای ایرانی است که با نوشتن داستان‌های مینی‌مالیستی برای مطبوعات دههٔ ۱۳۷۰، خودش را به دنیای ادبیات معرفی کرد. کتاب اول او هم مجموعه‌ای از داستان‌های مینی‌مال بود که سال ۱۳۸۱ منتشر شد، اما نام او اواخر دههٔ ۱۳۸۰ با رمان کوتاه «آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند»، بیشتر شنیده شد؛ رمانی که در واقع رمان اول سه‌گانه‌ای بود به نام «سه‌گانهٔ فراموشی». کامران محمدی کارشناس‌ارشد رشتهٔ روان‌شناسی است و در آثارش عموماً رگه‌های پررنگی از رشته‌ٔ دانشگاهی‌اش دیده می‌شود. او سال‌ها به‌عنوان روزنامه‌نگار و منتقد در رسانه‌های مختلفی فعالیت کرده است. در حوزهٔ نوشتن فیلم‌نامه نیز فعالیت داشته و در فیلم اقتباسی «بگذارید میترا بخوابد» که مدتی پس از انتشار کتاب، به‌کارگردانی آرش سنجابی ساخته شد، به‌عنوان مشاور کارگردان حضور داشته است. او افتخارات زیر را نصیب خویش کرده است:

. برگزیدهٔ جایزهٔ والس با رمان «آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند»

. برگزیدهٔ جایزهٔ کتاب سال دانشجویی با مجموعهٔ «خدا اشتباه نمی‌کند»

. برگزیدهٔ جشنوارهٔ داستان‌های مینی‌مالیستی با تک‌داستان «شمع‌ها خاموش نمی‌شوند»

. نامزد نهایی جایزهٔ دوسالانهٔ گلشیری با رمان «آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند»

. نامزد نهایی جایزهٔ هفت‌اقلیم با مجموعهٔ «رولت روسی»

آثار داستانی کامران محمدی عبارتند از:

. خدا اشتباه نمی‌کند/ مجموعه داستان/ ۱۳۸۱/ نشر نیستان

. قصه‌های پری‌وار و داستان‌های واقعی/ مجموعه داستان/ ۱۳۸۸/ نشر ققنوس

. آنجا که برف‌ها آب نمی‌شوند/ رمان/ ۱۳۸۸/ نشر چشمه

. بگذارید میترا بخوابد/ رمان/ ۱۳۹۰/ نشر چشمه

. اینجا باران صدا ندارد/ رمان/ ۱۳۹۱/ نشر چشمه

. رولت روسی و هشت داستان دیگر/ مجموعه داستان/ ۱۳۹۴/ نشر چشمه

. مه/ رمان/ ۱۳۹۵/ نشر چشمه

باغ‌وحش انسانی/ مجموعه داستان/ نشر سنگ

بخشی از کتاب باغ وحش انسانی

«راحله ایستاده بود بر ایوان خانه‌شان و به سرشاخه‌های درخت‌های پرتقال و نارنگی و نارنج نگاه می‌کرد. باران پنج روزی بود که ریز و یکنواخت یکسره می‌بارید. برگ‌ها آرام تکان می‌خوردند و زیر باران برق می‌زدند. راحله به چیز مشخصی فکر نمی‌کرد، اما تنفس هوای تمیز بارانی و استشمام بوی درخت‌ها و چمن و باران، احساس خوشایندی به او می‌داد. تصمیمش را گرفته بود. می‌خواست این باغ، این هوای تمیز و این روستای کوچک را رها کند. می‌خواست به جایی برود که کسی او را نشناسد و بتواند با خیال راحت خودش باشد. جایی که بتواند گم شود. در کپشنی خوانده بود آدم با گم شدن خودش را پیدا می‌کند. این‌جا در این روستای کوچک با آدم‌هایی که همه همدیگر را می‌شناختند، به کجا می‌رسید؟ آن هم بدون عشق. زندگی بدون عشق، چه نتیجه‌ای داشت؟ مگر نتیجه‌اش را ندیده بود؟ زندگی مادرش و زندگی مادرِ مادرش را که هشتاد سال نان پخته بود و همیشه بوی دود می‌داد.

بچه که بود، عاشق همین بوی دود ننه جان بود. اما یک بار ننه جان وقتی که کنار آتش منتظر بودند کِشتا آماده شود، بی‌مقدمه به گیلکی گفته بود اگر این «مهتاب» زودتر اختراع می‌شد، شاید من هم کمی رنگ خوشی را می‌دیدم. به لپ‌تاپ می‌گفت مهتاب. و فکر می‌کرد گوشی موبایل شکل کوچک‌تر مهتاب است. اصغر آقا تازه برای راحله لپ‌تاپ خریده بود.

ننه جان زیاد حرف نمی‌زد. آن روز هم در سکوت به زغال‌هایی که در سینی گذاشته بود نگاه می‌کرد. برای این‌که کشتا مغزپخت و طلایی شود، به جای درِ ظرف، سینی می‌گذاشت و سینی را با زغال پر می‌کرد. فقط چند روز بعد از آن بود که دیگر راحله را به خاطر نیاورد و چند ماه بعد از دنیا رفت.

چرا یاد ننه جان افتاده بود؟

نفس عمیقی کشید و موبایلش را از جیب سویی‌شرتش بیرون آورد. از منظرهٔ بارانی روبه‌رویش عکس گرفت و استوری کرد: «از دل ما چه کسی خواهد شست؟...»»

mahi
۱۴۰۲/۰۷/۱۵

باغ‌وحش انسانی. کتاب از پنج داستان به هم پیوسته تشکیل شده. داستان آدمایی که به حیوون تبدیل میشن. و این روند به صورت زمانی دایره‌وار، درنهایت به شخصیت اول برمیگرده. کتاب سورئاله. نثر ساده‌ و روونی داره. با اینکه سورئاله

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۹۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان