کتاب دیکتاتورهای فریبکار
معرفی کتاب دیکتاتورهای فریبکار
کتاب دیکتاتورهای فریبکار نوشتهٔ سرگئی گوریف و دانیل تریسمان و ترجمهٔ سوده کریمی است. نشر سنگ این کتاب دربارهٔ ستمگری را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب دیکتاتورهای فریبکار
کتاب دیکتاتورهای فریبکار (Spin Dictators) در باب چهرهٔ متغیر ستمگری در قرن بیستویکم میلادی سخن گفته است. این کتاب که آن را یکی از مطرحترین آثار سیاسی سالهای اخیر دانستهاند، در سال ۲۰۲۲ میلادی و از سوی انتشارات دانشگاه پرینستون منتشر شد. نویسندهها با تکیه بر دادههای علمی و دقیق در این کتاب نشان دادهاند که معنای دیکتاتوری و شیوههای بروز آنْ در حال تغییر است و روشهای قدیم و خشن، جایشان را به روشهای تازهای دادهاند که بسیار خطرناکتر از شیوههای مستقیم و قدیمیاند. سرگئی گوریف و دانیل تریسمان بین دو شیوهٔ دیکتاتورها در اعمال قدرت در جوامع تحت سلطهشان، یعنی «دیکتاتورهای رعب و وحشت» و «دیکتاتورهای فریب» تفکیک قائل شده و نشان دادهاند که اکنون جهان دیکتاتورها بیشتر بهسمت «فریب» در حال تغییر است؛ شیوهای که در بسیاری فاکتورها و آمارها، ظاهر دموکراسی میپوشد، اما بسیار خطرناکتر از شیوهٔ مستقیم ایجاد رعب و وحشت در جامعه در نظر گرفته شده است.
خواندن کتاب دیکتاتورهای فریبکار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب ستمگری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دیکتاتورهای فریبکار
«اگر دیکتاتوری تغییر کرده است، این سؤال پیش میآید که چرا؟ چه چیز باعث شده است که قلدرها در تمام جهان کت و شلوار بپوشند و مثل دموکراتها رفتار کنند؟ چرا دیگر رقبایشان را در زمینهای فوتبال اعدام نمیکنند، هزاران نفر از مخالفانشان را به اردوگاههای زندان نمیفرستند و مردم را با آیینهای سنتی و مکتبهای شخصیشان ترور نمیکنند؟
تغییر از ترس به فریب در یک مرز تاریخی رخ داد. «استیون پینکر» نشان داده است که قرنها، خشونت پسرفت کرده است. آمارها در همه چیز از جنگ، قتل عام و شکنجه تا سوءاستفاده از حیوانات کاهش شدیدی را نشان میدهند. بیشتر تفاسیر و توضیحات بر سرعت کمِ زور و اجبار متمرکزند. «نوربرت الیاس»، جامعهشناس، آنچه «روند مدنیت» میخواند را اعتباربخشی کرده است. از قرون وسطی که با افزایش تراکم جمعیت و گسترش تجارت، هنجارهایی پدید آمدند تا درگیریهای شخصی را کاهش دهند. پینکر به نقل از «لین هانت» مورخ، تأکید کرده است که با رشد صنعت چاپ، ادبیات و خواندن داستانها، ایدههای روشنگرانه و همدلی وسیع گسترش یافته است.
همهٔ اینها یک معنی دارند. اما تغییر شکل دیکتاتوری از دههٔ ۱۹۸۰ مستلزم تفسیر دقیقتری است. در دهههای پییش از آن، حکومتهای خودکامهای بر سر کار آمدند که هر روز بر خشونت خود میافزودند. همان طور که در بخش دو مشاهده کردیم، نسبت دیکتاتورها با بیش از ده کشتهٔ سیاسی در سال در بین خودکامههایی که پیش از دههٔ ۱۹۸۰ قدرت گرفتند، به اوج رسیده بود. پس از آن بود که چیزی تغییر کرد و همه چیز برعکس شد.
یکی از احتمالات ممکن است کم شدن جنگها باشد. هم درگیریهای بین دولتها و هم درگیریهای مدنی در دهههای اخیر کمتر شدهاند. درگیریهای نظامی تأثیری کشنده داشتند، بنابراین در تئوری میتوانند بخشی از داستان باشند. اما واقعیت این است که افول چشمگیری حتی در کشتههای سیاسی دیکتاتورهایی یافتیم که در هیچ جنگ داخلی یا خارجیای حضور نداشتند.
در هر حال چه چیزی سبب این تغییر ماهوی در خودکامگی شده است؟ ما فکر میکنیم پاسخ، ترکیبی از نیروهای به هم پیوستهٔ مرتبط با مدرنسازی اقتصاد و سیاست و جهانیسازی است. به طور خلاصه ما همهٔ اینها را ترکیب مدرنسازی مینامیم. این ترکیب حیات دیکتاتوریهای خشونتبار را دشوار و آنها را به سوی دموکراسی هدایت میکند. اما حکومتها راههایی را پیدا کردند تا با جایگزینی نیرنگ و دستکاری، با شرایط انطباق پیدا کنند و دوام بیاورند.
ترکیب مدرنسازی سه جزء دارد: تغییر از جامعه صنعتی به فراصنعتی، جهانیسازی اقتصاد و اطلاعات و ظهور یک نظم لیبرال جهانی. پایان جنگ سرد، که خودش نتیجهٔ این نیروها بود، این روند را تسریع کرد. ما در بخش حاضر به تشریح جزییات این موضوع خواهیم پرداخت. اما نخست یادداشتی بر چگونگی کارکرد این ترکیب خواهیم داشت.
این ترکیب هم در داخل کشورها و هم در صحنهٔ بینالملل کار میکند. رسیدن به جامعهٔ فراصنعتی در داخل کشورها اتفاق میافتد. کار، تحصیل، فناوری اطلاعات و ارزشهای اجتماعی همه تغییر میکنند. گاهی اوقات، این پویایی داخلی شخص دیکتاتور را به این نتیجه میرساند که دستکاری را جایگزین ترور کند. اما در حین اینکه کشورها بیشتر و بیشتر مدرن میشوند، تأثیر این ترکیب در سطح بینالمللی هم دیده میشود. این یکی از داراییهای خوب این سیستم است. جریانهای تجارت و سرمایهگذاری، اقتصادها را به هم گره میزند و در همین حال رسانههای جهانی دایرهٔ اخبار و اطلاعات آنها را به هم مرتبط میکند.
جنبشهای بینالمللی و ائتلاف دولتها سبب ارتقای این ارزشهای جدید ـ و از همه مهمتر، احترام به حقوق بشر ـ میشود. گاهی اوقات این تأثیرات جهانی باعث میشود حتی دیکتاتورهایی با اقتصاد کمتر پیشرفته، فریب را جایگزین ترس کنند. در جدول ۷-۱ خلاصهٔ عناصر این ترکیب آمده است.
استدلال ما با «تئوری مدرنسازی» که از دههٔ ۱۹۶۰ در علوم اجتماعی غربی برجسته شد، هم جور در میآید، هم آن را بازبینی میکند. ما فکر میکنیم که توسعهٔ اقتصادی سبب تغییرات سیاسی میشود. اما دو نکتهٔ کلیدی را هم اضافه میکنیم. نخست. پویایی جهانی باعث میشود برخی دیکتاتوریها که کمتر مدرن هستند، به دلیل فشارهای مدرنیت در جاهای دیگر، خود را زودتر دموکراتیزه کنند. سطح توسعه نه فقط در داخل کشورها، بلکه در تمام جهان افزایش مییابد.
دو. همان نیروهایی که برخی را به دموکراتیک شدن میرانند، باعث میشوند برخی دیگر دیکتاتوریهای خود را با روشهای جدیدی منطبق و حفظ کنند. اگرچه توسعهٔ اقتصادی فشارهایی را بر دموکراسی هوشمند ایجاد میکند، اما برخی خودکامهها این انتقال را با نیرنگبازی عقب میاندازند. درواقع مدرنسازی بیشتر هم این ایراد را دارد. به هر حال دیکتاتورهای فریب با مهارت این روند را مدتی عقب میاندازند. در نتیجه اگرچه ارتباط از توسعه به دموکراسی هنوز معلق است، از نسخههایی که تئوری مدرنسازی پیشنهاد میکنند، کندتر و مبهمتر است.»
حجم
۳۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۲۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه