کتاب طلسم دویست ساله پرنده شب
معرفی کتاب طلسم دویست ساله پرنده شب
کتاب طلسم دویست ساله پرنده شب نوشتهٔ آلیس هافمن و ترجمهٔ فرمهر منجزی است. انتشارات ایران بان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی رمانی پر از سحر و جادو و نیز عشق و دوستی برای نوجوانها است.
درباره کتاب طلسم دویست ساله پرنده شب
کتاب طلسم دویست ساله پرنده شب رمانی برای نوجوانها است که در ۹ فصل نوشته شده است. این رمان که با زبانی خودمانی و گفتاری نوشته شده است، با توصیف شهر «سیدوِل» در ماساچوست در امریکا آغاز میشود. راوی میگوید که این شهر جایی است که میگویند همه در آن راستگو هستند و سیبهایش هم آنقدر شیرین است که در زمان «جشنوارهٔ سیب» مردم اینهمه راه را از نیویورک به این شهر میآیند. راوی از شایعاتی هم میگوید که درمورد یک موجود اسرارآمیز در این شهر است. او میگوید که بعضی از مردم اصرار دارند که این موجود، پرندهای است بزرگتر از عقاب. دیگران میگویند اژدهاست یا یک خفاش خیلیخیلی بزرگ که شبیه آدم است. این شهر کجاست؟ راوی کیست؟ چه اتفاقی قرار است در این رمان بیفتد؟ رمان آلیس هافمن را بخوانید.
خواندن کتاب طلسم دویست ساله پرنده شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ نوجوانها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طلسم دویست ساله پرنده شب
«جولیا خیلی تصادفی و زمانی که اصلا انتظارش را نداشت؛ دفترخاطرات را پیدا کرد. انگار جادوها اینطوری عمل میکردند، زمانی که اصلا انتظارش را نداری، ظاهر میشوند. همهٔ چیزهای خوب اینطوری اتفاق میافتند. در یک روز معمولی درست مثل بقیهٔ روزها، ناگهان یک دفعهای همه چیز تغییر میکند. جولیا در کتابخانه بود، قدیمیترین قسمت کلبهٔ فاختهٔ غمگین، جاییکه قفسههای کتاب پوشیده از خاک بود، نسخههای قدیمی کتابهایی دربارهٔ درست کردن پنیر و آداب غذاخوردن. در گوشهٔ کتابخانه میز چوب ماهوت کوچکی بود. البته زیباترین وسیلهٔ آن اتاق نبود. در واقع، زشت هم بود، با پایههای خمیده و لرزان که سفت چسبیده بودند و در هوای مرطوب از هم باز نمیشدند. بهنظر میرسید اگر بالای میز نفس بلندی بکشید، میز از هم باز میشود. خانم هال به این فکر کرده بود که آن میز را به مغازهٔ امانتفروشی “در آبی” در خیابان اصلی شهر ببرد و ببیند آیا آنها میتوانند میز را بفروشند.
جولیا میخواست برای یکی از اقوامش در لندن کارت پستالی با عکس سیدول بفرستد. کشوی میز را باز کرد تا قلمی پیدا کند. دستش که را در کشو برد، احساس کرد در انتهای کشو دستش به یک قفل خورد. آن را بالا کشید تا فضای مخفی پشتش را ببیند. درون آن فضا کتاب کوچکی با پوشش چرمی بود. “دفتر خاطرات اگنسارلی.”
به نظر میرسید اگر ما بخواهیم نفرین را باطل کنیم مناسبترین جا، خواندن دفترچهٔ خاطرات در باغ گیاهان دارویی باشد. جولیا به من تلفن زد، تمام راه را دویدم. جولیا منتظر شد تا زیر سایهٔ رزهای در هم پیچیده، که الان دیگر همهشان پر گل شده بودند، بنشینیم، بعد اولین صفحه را باز کرد.
زنبورها دور و برمان همهمه میکردند. آماده بودیم به زمان گذشته پا بگذاریم، آرزوی مادرم و الان هم آرزوی من.
هر چیزی همانطور که شروع میشود، همانطور هم تمام میشود.
اولین خط را بلند خواندم.
اینجا محلی است که میتوانم آنچه را در قلبم دارم، بنویسم.»
حجم
۱۴۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه
حجم
۱۴۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه