کتاب همه چیز به نفع تو پیش می رود
معرفی کتاب همه چیز به نفع تو پیش می رود
کتاب همه چیز به نفع تو پیش می رود نوشتهٔ جوئل اوستین و ترجمهٔ افسانه اکبرزاده مقدم است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب همه چیز به نفع تو پیش می رود
زندگی پر از ناملایمات است؛ ناامید میشویم، یکی از دوستانمان ما را فریب میدهد، بهسختی تلاش میکنیم ارتقا بگیریم اما نمیشود. با منفینگری میگوییم: «چقدر بد بود. درست نشد. دعاهایم بیجواب ماندند». افسردهشدن و ازدستدادن اشتیاق، ساده است. اما خداوند فقط برای اینکه رشد کنیم، ما را در شرایط دشوار قرار میدهد. شاید متوجه نشوی که خداوند از چه راهی این کار را انجام میدهد، اما اگر به شیوه صحیح ادامه بدهی، تمام اتفاقات زندگی، تو را به سرنوشتت نزدیکتر خواهند کرد. درهای بسته، موانع، آدمهای بدخلق و وامی که نگرفتی همه به نفع تو هستند؛ خداوند میگوید: «همهچیز خوب است. من کنترل اوضاع را در دست دارم. شاید احساس خوبی نداشته باشی، اما به من اطمینان کن، من از این شرایط به نفع تو استفاده خواهم کرد».
وقتی این قانون را درک کنی، آزادانهتر زندگی میکنی. این دیدگاه باعث میشود به خداوند اعتماد کنی. ما حکمت تمام دادهها و ندادههای خداوند را درک نمیکنیم. اگر تلاش کنی از همهچیز سر در بیاوری، ناامید خواهی شد. خداوند نمای کلی زندگی ما را مشاهده میکند. او میداند بنبستها، میانبرها و دستاندازهایی که باعث درد و دلشکستگی تو میشوند، در کدام قسمت از مسیر قرار دارند. دعا کرده بودی که درهای بسته را باز کند، اما ازآنجاییکه میدانست اگر از آن در رد شوی، وقتت را تلف میکنی، آن را باز نکرد. اگر ازلحاظ روحی بالغ باشی، هنگامی که اوضاع خوب پیش نمیرود، بهجای اینکه اوقاتتلخی کنی، خواهی گفت: «خدایا من به تو اطمینان دارم. شاید این شرایط را دوست نداشته باشم، اما قبول دارم که تو میدانی چه چیزی برای من بهتر است».
کتاب همه چیز به نفع تو پیش می رود اعتقادات جوئل اوستین دربارهٔ نگاه او به مسائل و مشکلات است.
خواندن کتاب همه چیز به نفع تو پیش می رود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند با دیدی عارفانه به مشکلاتشان نگاه کنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همه چیز به نفع تو پیش می رود
«پدرم بهشدت ناامید شده بود. او سالهای سال واعظ کلیسا بود و از جانودل به مردم کمک میکرد. آنها بهتازگی محرابی زیبا ساخته بودند، جمعیت کلیسا افزایش مییافت و پدرم برای ارتقای رتبه آماده بود. زندگی روی خوش خودش را نشان میداد. به نظر میرسید پدرم آینده درخشانی دارد. اما خواهرم لیزا با مشکلی مادرزادی به دنیا آمد. پدرم با نگاهی جدید کتاب مقدس را میخواند. مشاهده میکرد که خداوند چگونه بیماران را شفا میدهد و میدانست فرض بر این است که انسانها از زندگی پیروزمندانه و توانگرانهای برخوردار باشند. او این باور را با اعضای کنگره خویش در میان گذاشت، اما در کمال شگفتی دید که آنها از این باور استقبال نکردند؛ با آموزههای سابق آنها سازگار نبود. پدرم مجبور شد کلیسا را ترک کند. دوستان صمیمی مادرم دیگر با او حرف نمیزدند. والدین من ناامید بودند و احساس میکردند که دوستانشان به آنها پشت کردهاند. به نظر نمیرسید ترک کردن موقعیتی که بازحمت به دست آورده بودند، خوشحالکننده باشد. گویا در این جمعه تاریک باید با حالتی سرافکنده و فریبخورده، عزیزان خود را ترک میکردند.
اما خداوند همانطور که درها را میگشاید، آنها را میبندد. خدا میدانست که اگر پدرم در آن محیط بسته باقی میماند، هیچوقت به غایت خود نمیرسید. ما عاشق درهای باز هستیم، زیرا آنها را نشانههایی ازطرف خداوند میدانیم. اما هنگامی که خداوند دری را میبندد، باید به بلوغ رسیده باشیم تا بتوانیم بگوییم: «این مسئله را درک نمیکنم، اما نمیخواهم اوقاتم را تلخ کنم، نمیخواهم بجنگم. خدایا، من به تو اطمینان دارم». والدین من بهجای اینکه زانوی غم بغل بگیرند و به تمام اتفاقاتی که نیفتادند و چیزهایی که از دست دادند فکر کنند، در یک سالن غذاخوری کوچک و مستعمل، همراه نود نفر دیگر، کلیسای لیکوود را تأسیس کردند. جمعیت آنها به هزار نفر رسید و ما امروز قویتر از قبل هستیم. اگر پدرم به آن روزها نگاه کند، قطعاً به شما خواهد گفت: «درواقع آن خیانتها و موانع، آدینهای نیک بودند». یکی از بهترین اتفاقات عمرش بود. او را به مرحلهای جدید سوق داد، اما در آن لحظه خوشایند نبود.»
حجم
۷۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۷۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بسیار عالی هست
این کتاب فوق العااااااااااااااده ست دید بسیار خوبی به آدم میده در برابر مشکلات زندگی. کمک میکنه که به خدا اعتماد کنیم توکل کنیم و امید به کمک های خدا داشته باشیم. حتما حتما این کتابو بخونید من یه بار
سلام ،این کتاب فوقلاده اس پیشنهاد میکنم حتماا مطالعه بشه