کتاب بندرهای شرق
معرفی کتاب بندرهای شرق
کتاب بندرهای شرق نوشتۀ امین مألوف و ترجمۀ داوود دهقان است. این کتاب را انتشارات روزنه منتشر کرده است.
درباره کتاب بندرهای شرق
بندرهای شرق ششمین اثر امین مألوف است که در آن رنجهای لبنان را در قالب زندگی شخصیتی به نام «عصیان» بیان میکند؛ دکتر، کتابدار و پزشک خاندان امپراتور عثمانی. دختر خانواده پس از مرگ سلطان دچار جنون میشود و پزشک سالخورده از سر دلسوزی با او ازدواج میکند و صاحب پسری میشوند. خاندان سلطنتی دکتر را طرد میکنند؛ چراکه معتقدند او نمیبایست از دخترشان صاحب فرزند میشد و میبایست تنها از او مراقبت میکرد. دکتر از جامعه میرود و چون «جذامیان» در انزوا زندگی میکند. پس از مرگ دکتر، فرزندش «عصیان» با یکی از معلمان سرخانهٔ خود دوستی عمیقی برقرار میکند و وقتی بهدنبال کشتار ارامنه در ۱۹۱۲ «نوبر» دوستش مجبور میشود به لبنان بگریزد، او نیز همراهش میرود و آنجا با دختر او ازدواج میکند. در قالب توصیف زندگی «عصیان» و داستان فرزندی که در بیروت متولد میشود و بعدها برای ادامهٔ تحصیل به فرانسه میرود و آنجا با دختری یهودی از اعضای نهضت مقاومت ازدواج میکند بر خواننده روشن میشود که چگونه لبنان آباد و زیبا دستخوش تعصبهای قومی و قربانی جنگ میشود.
خواندن کتاب بندرهای شرق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای خارجی میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
درباره امین مألوف
امین مألوف نویسندۀ کتاب «بندرهای شرق» در خلق تمام آثارش از تاریخ الهام گرفته است. او در لبنان متولد شده و فرزند «رشدی مألوف»، سیاستمدار و شاعر برجستهٔ دهه شصت است. پدرش در مجلات الجزیره و صفا کار میکرد. امین مألوف در لبنان و در دانشگاه سن ژوزه یا همان مدرسۀ الاباء الیسوعین تحصیل کرد. زبانآموزشی این دانشگاه فرانسوی است و مدیران آن روحانیان مسیحی هستند. مألوف کار مطبوعاتیاش را در ۱۹۷۱ با روزنامه النهار آغاز کرد و تا ۱۹۷۶ همکاریاش را با این روزنامه ادامه داد. مألوف پس از مدتی، کار روزنامهنگاری را رها کرد و به حومهٔ پاریس پناه برد تا خود را وقف رماننویسی کند. نخستین اثر مألوف یعنی «جنگهای صلیبی از دیدگاه اعراب»، دیدگاههای تازهای دارد.
بخشی از کتاب بندرهای شرق
«صبر کردم تا از حالت تأمل درآمد و برگشت طرف من، بعد، با صدایی فروخورده چنان که در مراسم خاکسپاری زمزمه میکنند. پرسیدم:
- او را میشناختید؟
وی نیز به همان لحن پاسخ داد:
- نه نامش چیزی را یادم نمیاندازد.
بیاعتنا به شگفتزدگی من دفترچهای از جیبش در آورد و چند خطی یادداشت کرد، بعد گفت:
شنیدهام در پاریس سی و نه میدان و خیابان را با اسامی رزمندگان نهضت مقاومت نامگذاری کردهاند. بیست و یکی از آنها را قبلاً رفته بودم هفدهتای دیگر باقی مانده. البته اگر میدان مارشال دوگل را حساب نکنم میشود شانزده خیابان موقعی که آنجا رفتم نامش میدان اتوال بود.
- میخواهید تکتک آنها را ببینید؟
- بله چهار روز تمام وقت دارم.
چرا چهار روز؟ فقط یک پاسخ به ذهنم میرسید.
- بعد، بر میگردید به کشورتان؟
- گمان نمیکنم.
ناگهان به فکر فرورفت دیگر حواسش نه به من بود، نه به خیابان هوبرهوگ. یعنی اشتباه کردم که حرف بازگشت و کشور را پیش کشیدم؟ شاید هم تکرار مجدد چهار روز اینچنین او را غرق در تفکر کرده بود. جایز نبود بیش از این به کندوکاو در روحش ادامه دهم. پس بهتر دیدم حرف را عوض کنم.
- پس گفتید هوبرهوگ را نمیشناختید؟ بههرحال علاقه شما به نهضت مقاومت حتماً دلیلی دارد؟
طول کشید تا جواب بدهد. دیر از فکر درآمد.
- متوجه نشدم چه میگفتید.
حرفم را تکرار کردم.
- درست است. آمده بودم فرانسه درس بخوانم که جنگ شروع شد. در طول جنگ با چند تن از فعالان نهضت مقاومت آشنا شدم.
نزدیک بود حرف عکس و کتاب تاریخ و... را بزنم. اما خیلی زود از این کار منصرف شدم؛ چون ممکن بود بفهمد عمداً دنبالش راه افتادهام؛ شاید هم گمان میکرد از چند روز قبل در کمینش هستم و خیالاتی در سر دارم ... نه همان بهتر که وانمود کنم چیزی نمیدانم.
- حتماً در آن سالها دوستانی را هم از دست دادید؟
- بله، چندتایی را.
- خودتان چه نجنگیدید؟»
حجم
۹۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه
حجم
۹۰۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۲۳۹ صفحه