کتاب تابستان ۸۰
معرفی کتاب تابستان ۸۰
کتاب الکترونیکی «تابستان ۸۰» نوشتهٔ مارگریت دوراس با ترجمهٔ قاسم روبین در انتشارات اختران چاپ شده است. این کتاب گردآوری نوعی روزنامهنگاری خاص در یک زمان کوتاه (یک تابستان) است که نویسنده در آن به نوشتن مقالاتی در موضوعات مورد علاقهاش پرداخته است.
درباره کتاب تابستان ۸۰
نویسنده در یک تابستان با سردبیر مجلهای قرار میگذارد که هفتهای یک مقاله در موضوعات مورد علاقهاش برایشان بفرستد. از ابتدا هدف نویسنده انتشار آن مقالات در یک کتاب بود. موضوعات مقالهها از سیاسی و غیرسیاسی متفاوت بود. هرچند سردبیر تعداد مقالهٔ بیشتر و مدت زمان همکاری طولانیتری را ترجیح میداد، نویسنده تنها با نوشتن در ۳ ماه تابستان و هفتهای یک مقاله موافقت کرد. درنهایت به توافق رسیدند و کار آغاز شد. پس از پایان مدت همکاری، در چهارشنبه ۱۷ سپتامبر، متن کامل تابستان ۸۰ در اختیار انتشارات مینوئی قرار گرفت.
کتاب تابستان ۸۰ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به روزنامهنگاری، روزنگاری و خاطرهنگاری پیشنهاد میشود.
درباره مارگریت دوراس
مارگریت ژرمن ماری دونادیو که با نام مارگریت دوراس شناخته میشود، متولد ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین مستعمرهٔ سابق فرانسه است؛ کشوری که امروزه با نام ویتنام شناخته میشود. در سال ۱۹۱۸ خانوادهٔ دوراس در شهر فنومپن پایتخت کامبوج ساکن میشوند. پدرش که معلم ریاضیات بود، پس از مدت کوتاهی بیماری در زمان بازگشت به فرانسه از دنیا میرود. مادر مارگریت پس از مرگ همسرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه میدهد و در روستاهایی در مجاورت رودخانهٔ مکونگ و با فقر و سختی فرزندانش را بزرگ میکند. زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومیها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به درونمایهٔ اصلی داستانهای دوراس شد. در سال ۱۹۲۹ مارگریت برای تحصیل به سایگون رفت و عاشق پسر چینی جوانی شد؛ عشقی ناکام که بعدها محتوای داستان عاشق را ساخت و جایزهٔ گنکور را برای نویسنده به همراه داشت. او در ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت و در نهایت با لیسانس حقوق از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. او مدتی عضو حزب سوسیالیسم فرانسه بود و تا پایان عمر اعتقادات چپگرایانهاش را حفظ کرد. مارگریت دوراس در آثارش شیوههای جدیدی را در عرصهٔ رماننویسی امتحان کرد و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید؛ به همین دلیل به او لقب بانوی رماننویسی مدرن دادهاند. در اکتبر ۱۹۸۸ مارگریت به کما میرود و بعد از ۵ ماه به شکل معجزهآسایی سالم بههوش میآید. مارگریت دوراس که مشکل سوءمصرف الکل داشت، درنهایت به سرطان مری مبتلا شد. دوراس در روز یکشنبه ۳ مارس سال ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در ۸۲سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب تابستان ۸۰
«نگاهش به آواز خواندن دیگران است. باز ازش میپرسم: تو آواز نمیخوانی؟ میگوید نه. بعد ساکت میماند، میزند زیر گریه. میپرسم: حالا چرا گریه میکنی؟ میگوید که اگر بگوید چرا گریه میکند ممکن است کسی نفهمد، چه فایده که بگوید. بر فراز هتل درُشنوآر باران میبارد. خاکپشتههای درُشنوآر رُسیاند، خاک رُسی از چشمههای زلال به همه جا راه یافته، وجب به وجب پیش میرود، سرازیر میشود به دریا. بله، ده کیلومتر تپههای رُسی فراهم آمده دستهای آسمانی، تا با آن شهری ساخته شود با صد هزار سکنه؛ ولی نه، برای اولین بار حالا میبینم که نه، غیرممکن است. بر سنگهای گرانیت سیاه هم باران میبارد، بر دریا هم میبارد؛ کسی ناظر باریدن باران نیست جز این پسربچه، من هم هستم البته. تابستان دیر کرده است، و این هوای متغیر جایش را گرفته است، نمیشود گفت چه فصلی است. پردهای حاجب قد برافراشته است بین آدمها و طبیعت، پردهای از باران و مه. این دیگر چه تابستانی است؟ چیست و کجاست این تابستانِ در تأخیر؟ چه بر سرش آمده؟ مگر همینجا نبود؟ ساخته از چه رنگی و چه گرمایی است؟ حاصل چه خیال و چه ظاهر فریبندهای است؟ دریا در مِهبارِش پنهان است، مدفون است. بندر لوهاور دیده نمیشود، رشته دراز کشتیهای نفتکشِ لنگر انداخته در اسکله آنتیفر هم همینطور. امروز هم دریا ناآرام است، ولی نه بیشتر از پیش. دیروز توفانی بود. دریای دوردست، گسترهای است پوشیده از ذرات سفید، و دریای نزدیک یکدست سفید است، سفید یکپارچه. در دامنه بیانتهای دریا بغل بغل سفیدی کف دیده میشود، و خرمن خرمن امواج گسترده همچون آذوقهای عجیب از ماسه و نور که دریا فراهم آورده باشد برای قلمرو فرمانروایی خویش. در پس این دیواره شهری پر از سکنه و حصاربسته در مسکونیها و مهمانخانههای خاکستری در کوچههایی با معماری انگلیسی. تنها جنبوجوشِ اینجا ساحلنوردیهای خیرهکننده بچههایی است که، در همهمه بیپایان دریا، سرازیر میشوند از تپهها. از همان اولین روزِ ژوئیه سکنه این شهرِ هشتهزار نفری به صدهزار رسیده است، البته در انظار نیستند، کوچهها خلوت است. گفته میشود که خیلیهاشان اینجا را ترک میکنند، بیحوصله میشوند. آشفتهبازاری است اینجا، از اول ژوئیه قیمتها در بازار دوبرابر شده است، در ماه اوت سهبرابر میشود. مسافرها که بروند معلوم نیست ما چه خواهیم کرد.»
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه