کتاب قدرت متفاوت اندیشیدن

کتاب قدرت متفاوت اندیشیدن نوشتهٔ سیدمهدی طباطبایی‌فر و فرناز رهسپار منفرد است و نشر معارف آن را منتشر کرده است. ۱۲۸ داستان، تمثیل و استعاره در مشاوره در این کتاب آمده است. كتاب قدرت متفاوت اندیشیدن معرف داستان‌ها و تمثیل‌های گوناگون در بستر روش‌های علمیِ شناخت‌درمانگریِ جدید است و ادعا دارد كه تمثیل، نوعی خیال‌پردازی شاعرانه یا لفاظی ادبی نیست؛ بلكه ابزاری قدرتمند است تا مُراجع با درکی تازه به تغییر و یا درمان برسد. نمونه‌های بی‌شماری در این كتاب وجود دارند كه چگونگی اثربخشی داستان و تمثیل را در حل مسائل زندگی نشان می‌دهند. 

درباره کتاب قدرت متفاوت اندیشیدن

استعارات‌، داستان‌ها و تمثیل‌ها، همیشه میان‌بُرهای خوبی برای درک بهتر مفاهیم و افزایش تأثیر آن‌ها در عمق فکر و اندیشه هستند. از دیرباز بزرگان اندیشه و خرد، از این داستان‌ها برای انتقال نظراتشان استفاده می‌کرده‌اند. آثار سترگی مثل مثنوی معنوی مولوی نیز مصداق بارز تفهیم مطلب از این روش است. کتاب قدرت متفاوت اندیشیدن که به قلمی روان و شیوا تنظیم شده‌است یکی از همین کتاب‌هاست که می‌تواند برای همکاران درمانگر و مشاور در اتاق درمان و مخاطب عام در زندگی روزمره، بسیار راهگشا و یاری‌بخش باشد. داستان‌ها و تمثیل‌هایی به ظاهر ساده اما با مفاهیمی عمیق که درک مطلب را برای خواننده‌ٔ متخصص و غیرمتخصص جذاب و دلنشین می‌کند.

قصه و بازی دو یادگار ارزشمند کودکی است. کودکی‌کردن هیچ‌گاه تمام نمی‌شود اما ممکن است گاهی فراموش شود. در هر سنی و در هر جایگاهی می‌توان قصه‌های ارزشمندی را شنید، لذت برد و زیستن را تمرین کرد. شاید در دل این قصه‌ها، هر یک از ما روایت زندگی خود را منسجم‌تر ساختیم. 

استفاده از متافورها، فرایند درمان را بسیار هموار‌تر می‌کند. متافورها، چکیدهٔ تجربه جمعی بشر است و با ناخودآگاه و حافظه ضمنی ما راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کند. متافور، همانند بازسازی شناختی عمل کرده و با چالش کمتری، قادر است مقاومت‌ها را دور زده و باورهای عمیق افراد را تغییر دهد. درمان‌های جدیدی همچون ACT و طرحواره درمانی بافتاری به استفاده از متافورها تأکید دارند. در این کتاب متافورهای فراوانی با موضوعات مختلف گردآوری شده است.

این کتاب به زیبایی سعی کرده اثری کاربردی، غنی و آموزنده را خلق کند؛ به‌طوری‌که الگوبرداری از آن به عنوان راهنمایی کاربردی، برای توسعه شخصی محسوب می‌گردد. این یک اثر ارزشمند و خلاقانه است و افرادی که علاقه‌مند به حل تعارضات و چالش‌های روان‌شناختی هستند، یا سودای رشد و بالندگی خود را دارند، این کتاب را یکی از مهم‌ترین انتخاب‌های خود قرار می‌دهند.

خواندن کتاب قدرت متفاوت اندیشیدن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب علاوه بر مفیدبودن برای عموم، توان تخصصی روان‌شناسان، مشاوران و سخنرانان را افزایش می‌دهد. اگر نیاز دارید از چهارچوب‌های فکری ناکارآمد، رهاشده و طعم آرامش را بچشید، این مژده را می‌دهیم که خواندن تمام بخش‌های این کتاب با بهره‌گیری از مثال‌ها و داستان‌های کوتاه و زیبا، باعث تغییر در نگرش، رشد اندیشه و درنهایت شادکامی شما خواهد شد.

این کتاب فقط یک مجموعه داستان پندآموز نیست، بلکه همان‌گونه که اشاره شد داستان‌های جمع‌آوری‌شده، در فرایند مشاوره تجربه‌شده‌اند و کارکرد درمانی دارند. در این کتاب خواهید دید که چطور داستان‌ها و تمثیل‌ها و استعاره‌ها برای درمان احساس بی‌ارزشی، ترس، کمال‌طلبی، بایدانگاری و دیگر مشکل‌های فردی و میان‌فردی مؤثر هستند و می‌توانند به تغییر نگرش افراد کمک کنند. نحوۀ بازنویسی مطالب به‌گونه‌ای است که رخدادهای اتاق درمان ثبت شده و با توجه به هر مثال و داستان، به نکته‌های درمانی مربوط به آن اشاره شده است.

بخشی از کتاب قدرت متفاوت اندیشیدن

«وسیله‌ای به نام «تختۀ تعادل» وجود دارد که در برخی ورزش‌ها و فیزیوتراپی از آن استفاده می‌شود. این وسیله به‌شکل تخته است و زیر آن نیم‌دایره‌ای کروی قرار دارد که ایستادن روی آن را دشوار می‌کند. برای بهبود کسانی که نیاز به تمرکز دارند و یا افرادی که عضلات پایشان آسیب دیده است؛ کاربرد دارد. به این صورت که از آن‌ها خواسته می‌شود تا تلاش کنند روی این تخته بایستند و این تلاش برای حفظ تعادل باعث قوی‌ترشدن عضلات پا، تمرکز بیشتر و هماهنگی بین ذهن و عضله می‌شود.

منظور این است که اگر چالشی در زندگی وجود نداشته باشد، انگیزه‌ای برای حفظ تعادل و رشد نیز وجود نخواهد داشت. باید ناهمواری‌ها و بی‌ثباتی‌ها در زندگی ما وجود داشته باشند تا ما با آن‌ها دست‌وپنجه نرم کنیم و یاد بگیریم که روی پای خودمان بایستیم. همان‌طور که ویکتور فرانکل می‌گوید: «بهداشت روح و روان ما نیاز به مقداری تنش هم دارد.»

همۀ ما به‌دنبال آرامش هستیم اما چیزی به نام آرامش مطلق وجود ندارد؛ آرامش مطلق را تنها پس از مرگ می‌توان یافت. شاید این جملۀ آخر به‌نظر ناراحت‌کننده بیاید ولی یک حقیقت است. می‌گویند که بهلول روزی در قبرستانی نشسته بود، از او می‌پرسند آنجا چه می‌کند؟ در پاسخ می‌گوید: «با مردمانی نشسته‌ام که به من آزاری نمی‌رسانند، با من کاری ندارند و هنگامی که جمعشان را ترک می‌کنم، پشت سر من حرفی نمی‌زنند. اینجا سکوت حاکم است و من از کسی نمی‌ترسم که مرا اذیت کند.» می‌خواهیم بگوییم که آن آرامش مطلقی که در فکر توست و به دنبالش می‌گردی، یک باور غلط است و در زندگی این‌جهانی آن را به‌دست نخواهی ‌آورد؛ چون زندگی ناملایماتی دارد که هر انسانی را درگیر می‌کند و باید همیشه برای حفظ تعادل تلاش کرد.

برای اینکه بتوانی درست روی تختۀ تعادل بایستی، تحمل کمی زحمت و تنش‌ نیز لازم است. هنگامی که عضلات پاهایت قوی شود و بین تمرکز و اعصاب ماهیچه‌ات هماهنگی‌ برقرار شود؛ آنگاه در هر شرایطی می‌توانی روی پای خودت بایستی. در آن لحظه است که بودن روی این تختۀ تعادل با وجود همۀ چالش‌هایش برایت لذت‌بخش است و به قدرتی دست یافته‌ای که بسیاری از درک آن هم ناتوان‌اند.

خلاصه می‌خواهیم بگوییم که آرامشِ مطلق باعث سلامت روان نیست، بلکه تجربه نشان داده است؛ آن دسته از افرادی که همه چیز برایشان فراهم بوده و خواسته‌های دست‌نیافتنی در زندگی نداشته‌اند، بیشتر در معرض افسردگی قرار گرفته‌اند. مسلماً آن چیزی که باعث ارتقای سطح سلامت روان می‌شود آرامش صددرصدی نیست، بلکه توانایی ما در حفظ تعادل روانی، برابر چالش‌ها و تنش‌های زندگی است. به همین دلیل است که مقداری تنش و تلاش برای رسیدن به تعادل روانی، می‌تواند به سلامت روان ما کمک کند.

مسلماً آن چیزی که باعث ارتقای سطح سلامت روان می‌شود آرامش صددرصدی نیست، بلکه توانایی ما در حفظ تعادل روانی، برابر چالش‌ها و تنش‌های زندگی است.»