دانلود و خرید کتاب درخت نخل و همسایه ها غائب طعمه فرمان ترجمه موسی اسوار
تصویر جلد کتاب درخت نخل و همسایه ها

کتاب درخت نخل و همسایه ها

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب درخت نخل و همسایه ها

کتاب درخت نخل و همسایه ها رمانی درخشان از کشور عراق نوشتهٔ غائب طعمه فرمان و ترجمهٔ موسی اسوار است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب درخت نخل و همسایه ها

درخت نخل و همسایه‌ها نخستین و مهم‌ترین رمان غائب طعمه فرمان، نویسندهٔ برجستهٔ عراقی (۱۹۲۷-۱۹۹۰)، و از نمونه‌های ممتاز رمان‌نویسی در ادب معاصر عربی است. از این نویسنده، پیش‌تر، دو رمان به همین قلم به فارسی ترجمه و منتشر شده است: سایه‌هایی بر پنجره و پنج صدا. اما دربارهٔ درخت نخل و همسایه‌ها به جرئت توان گفت که نقطهٔ عطفی در رمان امروز عراق و، به تصریح همگان، واجد همهٔ خصلت‌ها و خصایص هنر رمان‌نویسی و سرآغاز دورهٔ تازه‌ای از حیات داستان‌نویسی در عراق است. ستایش ناقدان از این رمان چنان بود که آن را نخستین رمان عراقی، به معنی دقیق هنری و تامّ و تمامِ عبارت، شمرده‌اند.

پس از نخستین نسل از داستان‌نویسان عراقی، که در صدر آنان کسانی چون محمود احمد السیّد و ذوالنّون ایوب بودند، دههٔ پنجاه میلادی از قرن گذشته شاهد تحولی شگرف در هنر داستان‌نویسی در عراق بود. پیشگامان این جنبش نویسندگانی چون عبدالملک نوری، فؤاد التَّکَرْلِی، غائب طعمه فرمان، مهدی عیسی الصقر و شاکر خَصْباک بودند. اما در میان آثاری که این نویسندگان از آن دهه به بعد آفریدند، درخت نخل و همسایه‌ها از حیث واقع‌گرایی و موضوع و ساختار و زبان، جایگاهی یگانه و ممتاز دارد. امروزه آن را یکی از صد رمان برتر در جهان عرب می‌شمارند.

 در درخت نخل و همسایه‌ها پدیده‌های جنگ جهانی دوم و اشغالگری انگلیسی‌ها، در پنج صدا حیات و دغدغه‌های روشنفکری در دوران اختناق پیش از انقلاب ۱۹۵۸ و برآمدن نظام جمهوری و در سایه‌هایی بر پنجره وضعیت ناکام جامعه پس از انقلاب و رخ دادن کودتای ۱۹۶۳ مد نظر است. غائب طعمه فرمان در بازگویی وقایع و توصیف و تحلیل روحیه‌ها و دغدغه‌ها و انتظارات مردم، با همهٔ تفاوت‌ها و وجوه اجتماعی غالب آنها، و نیز در به دست دادن نشانه‌های زمانی - مکانیِ عراق، به‌خصوص شهر بغداد، بسیار موفق بود. بغداد با مناطق فقیرنشینش و با کوچه پس‌کوچه‌ها و زنان و میخانه‌ها و مساجد و کش‌وواکش‌های سیاسی و فکری‌اش در رمان‌های او حضوری نظرگیر و همراه با ابعادی اجتماعی و فرهنگی دارد. مسئلهٔ عمده و چالش اساسی در همهٔ رمان‌های او آگاهی است؛ آگاهی انسان از موقعیت خود در جامعه و جهان. و در این راه، آثار او در تعمیق آگاهی اجتماعی - انسانی در ستیز با جلوه‌های ظلم و قساوت و سقوط و واپس‌ماندگی، مهم ارزیابی شده است.

غائب طعمه فرمان سال‌ها پیش از خلق رمان حاضر، دربارهٔ آن اندیشیده بود و همین که شرایط فراهم شد، آن را به قلم آورد. در این باره، خود گفته است: «آنگاه از همهٔ دوروبر گسستم و گذشته را با همهٔ تصاویر و تصوراتی که از آن در حافظه داشتم، به ذهن فراخواندم و شروع کردم به نوشتن از محله‌ای که در آن زندگی کرده بودم، از مردمی که در ایام شکفتگی ذهنم با من حشر و نشر داشتند، از زمانهٔ سختی که به‌سربردیم، مایی که به دنیای جنگ جهانی دوم چشم باز کردیم، دنیای شوربختی و عسرت و محرومیت.»

این رمان سرنوشت مجموعه‌ای از انسان‌های شوربخت را ترسیم می‌کند که در حاشیهٔ تاریخ سر می‌کنند. حوادث آن در اماکنی روی می‌دهد که نخستین ویژگی آنها فقر همه‌جانبه است. زمان آن نیز، چنان که اشاره شد، واپسین سال‌های جنگ جهانی دوم و روزگار استعمار انگلیس است. رمانی است دربارهٔ تاریخ و مکان. هیچ رمانی بی‌تاریخ نیست و هیچ تاریخی بی‌مکان نیست و هیچ مکانی بی‌انسان و عادت‌ها و سنت‌ها و امیال و آرزوها نیست. بنابراین، درخت نخل و همسایه‌ها از واقعیتِ بغداد در شرایط جنگ و استعمار پرده برمی‌گیرد و در این راه، بازآفرینی حیات مجموعه‌ای از تهیدستانِ ساکن در محله‌ای پرقدمت و فقیر، که زادگاه و زیستگاه خودِ نویسنده بوده، وسیلهٔ این کشف و روشنگری است. نویسنده در این رمان کوشیده است ماجراهایش واقعی باشند و بتوان آنها را در کوی و برزن‌های عادی و پرجمعیت بغداد لمس کرد. بیشتر شخصیت‌هایی که او در این رمان به تصویر کشیده است از همان سنخی هستند که در کوی دوران کودکی و صباوت او زندگی می‌کردند. و چون رمان از دنیای طفولیت نویسنده حکایت دارد، بایست صبغه‌ای طبیعی می‌داشت. غائب طعمه فرمان در این باره می‌گوید: «این همان طبیعی بودن است که بر تو چیره می‌شود وقتی که چیزی صادقانه قلبت را سرشار می‌کند و بر قلم یا زبان تو با صداقتی خودبه‌خودی و مهارناپذیر جاری می‌شود. این امکان هست که همهٔ شخصیت‌ها واقعی باشند. این روایت داستان کوچه‌ای است که کودکی خود را در آن سپری کردم و برخی از اهالی آن را شناختم... در آنجا شوربختی و جهل و خوش‌طینتی و مبارزه برای تحصیل قوت لایموت بود؛ هر کس به روش خودش. نیز آنجا رؤیای تغییر و دگرگونی بود.» و در جایی دیگر، به صورتی کلی‌تر گفته است: «همهٔ شخصیت‌های رمان من در محلاتی زندگی می‌کنند شبیه محله‌ای که من در آن به‌سربردم، در خانه‌هایی که با خانه‌ای که من سال‌های عمر را در آن سپری کردم چندان تفاوت ندارد.» و این ارتباط با محل و مکان به نویسنده شناختی از موضوع اجتماعی مورد نظر و فضای درونی شخصیت‌ها و محیط بیرونیِ حرکت آنها و حس دقیق ظرایف زبانی، چه فصیح چه شکسته، بخشیده است.

شخصیت‌های این رمان هر چند حالت نقاب یا تصویری نمونه از واقعیت اجتماعی و زمانهٔ سترون و فقر آگاهی دارند، کمتر جنبهٔ ذهنی دارند و در صحنهٔ رمان جلوهٔ انتزاعی پیدا نمی‌کنند بلکه همچون شخصیت‌هایی حقیقی و واقعی پویایی و طبیعیّت و تمایلات انسانی خود را حفظ می‌کنند.

درخت نخل و همسایه‌ها یگانه اثر نویسنده است که او در آن از زبان شکستهٔ محاوره استفاده کرده است.

خواندن کتاب درخت نخل و همسایه ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌هایی از ادبیات پیشرو و مدرن عرب پیشنهاد می‌کنیم.

درباره غائب طعمه فرمان

غائب طعمه فرمان در ۱۹۲۷ در یکی از محله‌های قدیمی بغداد به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در آن شهر گذراند و در ۱۹۴۷ برای تحصیل دانشگاهی به مصر رفت. در ۱۹۵۱ به بغداد بازگشت و این بار تحصیل دانشگاهی خود را در دانشگاه بغداد پی گرفت و در ۱۹۵۴ فارغ‌التحصیل شد. همزمان، از ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ در روزنامهٔ الاهالی، ارگان حزب ملی دموکراتیک عراق، اشتغال یافت و، پس از تعطیلی این روزنامه در ۱۹۵۴، ناگزیر برای جست‌وجوی کار به لبنان و سوریه رفت. در ۱۹۵۷ در چین مستقر شد و در خبرگزاری چین نو شغل مترجمی یافت. با انقلاب ۱۴ ژوئیهٔ ۱۹۵۸ و برافتادن رژیم سلطنتی در عراق، به بغداد بازگشت. در ۱۹۶۰ به مسکو رفت و این سرآغاز اقامت طولانی او در روسیه بود. سی سال در آنجا زندگی کرد و نامش با شغل ترجمه گره خورد. در بنگاه انتشاراتی پروگرس به همکاری پرداخت و ترجمهٔ آثار ادبای روس از انگلیسی به عربی و، سپس با تسلط بر زبان روسی، از روسی به عربی، به او سپرده شد. ترجمه‌های او بسیار است از جمله: آثار تورگنیف در پنج مجلد؛ مجموعهٔ آثار پوشکین؛ مجموعهٔ داستان از داستایفسکی؛ مجموعهٔ داستان از گورکی؛ قزاق‌ها از تالستوی؛ نخستین معلم از آیتماتوف. اقامت او در روسیه آخرین مرحلهٔ حیات او و مهم‌ترین مرحله از حیث فرهیختگی او و بروز خلاقیت ادبی او بود. نیز به پاس کوشش‌های او در شناساندن ادبیات روسیه، از طرف مقامات فرهنگی شوروی به او «نشان افتخار» اعطا شد. غائب طعمه فرمان، پس از سال‌ها غربت، بر اثر بیماری سلّ ریه که از نوجوانی گریبانگیرش بود و در سی‌سالگی موجب شده بود تحت عمل جراحی قرار گیرد و یک ریهٔ او برداشته شود، در ۱۷ اوت ۱۹۹۰ در مسکو درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد.

غائب طعمه فرمان علاوه بر تتبع عمیق در ادبیات زبان مادری اعم از کلاسیک و معاصر، در ادبیات جهان مطالعات و شناختی گسترده و ژرف داشت و مطالعات او در آثار جهانی عمدتاً ناظر به آثار ماکسیم گورکی و تالستوی و چخوف و داستایفسکی و دیکنز و همینگوی و فاکنر و اشتاین‌بک و کالدول و گراهام گرین بود. از نویسندگان نامی جهان بیش از همه به تالستوی و گورکی دلبستگی داشت و از اینیاتسیو سیلونه، خاصه رمان فونتامارای او، به طور مشخص در رمان حاضر، متأثر بود. نخستین مجموعهٔ داستان او، حاصل آسیاب، در ۱۹۵۴ منتشر شد. در ۱۹۵۹، دومین مجموعهٔ داستان او به نام مولودی دیگر انتشار یافت. در ۱۹۶۴، نخستین رمان خود، درخت نخل و همسایه‌ها، را نوشت و آن را در ۱۹۶۶ در بیروت منتشر کرد. سپس تألیف دیگر رمان‌ها در مسکو ادامه یافت: پنج صدا (بیروت، ۱۹۶۷)؛ وقت زادن حادثه (بیروت، ۱۹۷۴)؛ قربان (بغداد، ۱۹۷۵)؛ سایه‌هایی بر پنجره (بیروت، ۱۹۷۹)؛ دردهای آقا معروف (بیروت، ۱۹۸۲)؛ مطلوب و موکول به آینده (بیروت، ۱۹۸۶)؛ قایق تفریحی (بیروت، ۱۹۸۹).

وجه شاخص آثار این نویسنده اختیار موضوعات و شخصیت‌ها از متن واقعیت و حیات اجتماعی مردم در ادوار مختلف تاریخی است. رمان‌های غائب طعمه فرمان عمدتاً ناظر به دوره‌های متعدد تاریخ معاصر عراق است. او به کشف عمق جامعهٔ عراق در شرایط جنگ جهانی دوم و برهه‌های پس از آن اهتمام داشت و چشم‌انداز ادبی - فکری پرباری از واقعیت عراق و مردم آن، خاصه در دوران اشغال انگلیسی‌ها، ارائه کرد و تحولات و پدیده‌های اجتماعی - اقتصادی نشئت‌گرفته از آن دوران از جمله فقر و گرسنگی و بیماری و بی‌سوادی و جرم و جنایت و بازار سیاه و روسپی‌گری و انواع نابسامانی‌های دیگر را هنرمندانه نشان داد. این رصدِ تحولات اجتماعی و سیاسی با واکاوی لایه‌های درونیِ شخصیت‌های رمان‌ها و وصف و تحلیل تناقضات خاص آنها همراه است و در هر یک از آثار او به ساحت و بُعدی خاص و مقطع و دهه‌ای متفاوت معطوف است.

بخشی از کتاب درخت نخل و همسایه ها

«آن شب سلیمه وقتی که بر تختخواب چوبی خود در پشت‌بام دراز کشید، تا دیروقت به موضوع فکر کرد. بالای او ستاره‌ها مثل نقاطی از جیوه بر روی فوته‌ای کبود چشمک می‌زدند. هوا ساکن بود و او جز نفس‌های خود را حس نمی‌کرد. از سمت راست شیههٔ اسبانی خسته و همهمه‌ای می‌شنید. در پشت سر، راه ساکت بود؛ نه صدای پایی بود، نه دمدمه‌ای، نه میومیوِ گربهٔ بدجنسی، نه سوت شب‌پای خواب‌آلودی. در میان عالمی غرقهٔ خواب، او تنها بیدار بود. برای بار دهم فکر کرد «راستی راستی از شر تنور راحت می‌شم؟! مث مردم تا صبح می‌خوابم؟!» دلشوره پیدا کرد چون به نظرش غیرمنطقی می‌آمد. این پهلو آن پهلو شد و احساس کرد بالش زیر سرش به سفتی یخ است. بلند شد و در تاریکیِ پشت‌بام چشم انداخت. ولی نتوانست چیزی ببیند. بوی سرگین خشکی به مشامش خورد که با نسیمی که از دل شب برخاسته بود، به هوا بلند شده بود. از صدای پای او پشت‌بام لرزید. نزدیک تختخواب حسین رفت و چشم دراند و دستی کشید. سپس به صدایی خفه گفت: «گردن‌شکسته زودتر از نصف شب نمی‌آد.» و بر تختخواب نشست و گفت: «مث اینکه سپیدهٔ صبح می‌خواد سر بزنه.» و از خودش بیزار شد. با نور فانوس تا حیاط پایین رفت و پس از عبور از ایوانچه با نخل قزمیت روبه‌رو شد. نخل هم مثل او بیدار و حیران بود. سلیمه فانوس را بر پشت گندم‌کوب گذاشت و کنار بسته‌های هیزمی نشست که پس از صحبت‌های مصطفی با او رغبت نداشت آنها را بشکند. شروع کرد به شکستن هیزم‌ها و دوباره وسوسه به سراغش آمد. صدایش در طبل گوشش پیچید: «حَقّته! بگیری راحت بخوابی، تا لنگ ظهر بخوابی و پولای خوشکل دستت برسه.» شکستن ترکه‌ها سختش شده بود. نه بوی غبار خشک دشت‌ها را استشمام کرد و نه از گذشتهٔ خود چیزی به یاد آورد... ولی!... کسایی هستن که دارن از جنگ گونی‌گونی طلا می‌برن. این فکر دغدغهٔ ذهنش شده و هر چیزی را در یادش مسخ کرده بود. طلا. و بی‌زحمت و دردسر به دست بیاد؟ حاضر و آماده؟ مگه همچین چیزی هم تو دنیا ممکنه؟ ممکنه... چرا نباشه... می‌گن یه حمال تو شورجه تاجر چای و شکر شده. ممکنه منم تاجر بشم. شاید خدا دیده چه‌قد مظلومم و گفته آخرعمریش خوشبختش کنم...

هیزم‌ها را به صورتی غیرارادی می‌شکست. یکباره متوجه شد همهٔ هیزم‌ها را شکسته است. فانوس را برداشت و دوباره به پشت‌بام رفت. بر تختخواب دراز کشید و چشمانش را بست. نفهمید خوابش برده است یا نه... شنید کسی او را صدا می‌کند، رمید و همان احساسی به او دست داد که دیروز و پریروز و پس‌پریروز و در طول شش سالی که در کار پای تنور سپری کرده بود، دست داده بود؛ اینکه خوابش برده و دیرش شده است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۴ صفحه

حجم

۲۳۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۴ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان