کتاب آرزوهای بر باد رفته
معرفی کتاب آرزوهای بر باد رفته
کتاب آرزوهای بر باد رفته نوشتهٔ انوره دوبالزاک با ترجمهٔ محمدجعفر پوینده در نشر نی چاپ شده است. هنر بالزاک در رماننویسی، پرداختن به جزئیات است. او نویسندهای باریکبین و حساس است که وقایع عصر خود را موبهمو و با دقت شرح میدهد.
درباره کتاب آرزوهای بر باد رفته
لوسین شاردون آرزو دارد شاعر شود. هرچند او بسیار باانگیزه و مستعد است، شرایط زندگیاش به او اجازه نمیدهد که بلندپروازیاش به نتیجه برسد. لوسین که مردی فقیر و ساده است با حمایت زنی متأهل و کاریزماتیک به نام مادام بارژتون به دنیای زیبای پاریس وارد میشود. اما این دنیا به آن زیباییای نیست که مینماید. او هرگز نمیتواند وجههای برابر با اشراف پیدا کند. درواقع آنها چنین اجازهای را به لوسین نمیدهند. او متوجه میشود که در نبرد نابرابر استعداد مقابل ثروت و تبعیض طبقاتی هرگز نمیتواند پیروز شود. این داستان از ۳ بخش زیر تشکیل شده است:
بخش ۱: دو شاعر
بخش ۲: یک مرد بزرگ شهرستانی در پاریس
بخش ۳: اوا و داوید
گئورگ لوکاچ در مقدمهٔ این اثر میگوید:
«آرزوهای بر باد رفته حماسهٔ تراژیک - کمیک سلطهٔ سرمایه بر ذهن و آفریدههای معنوی بشر است. تبدیل ادبیات به کالا، درونمایهٔ این رمان است و تحقق بسیار گستردهٔ این روند، تراژدی عام نسل پس از ناپلئون را درون چارچوبی اجتماعی جای میدهد.
بالزاک این فرایند تبدیل ادبیات به کالا را با تمامی ابعاد و جوانبش ترسیم میکند: از تولید کاغذ گرفته تا باورها، اندیشهها و احساسات نویسندگان، همه و همه به کالا تبدیل میشوند و بالزاک نیز به ذکر کلی پیامدهای فکری و نظری این سلطهٔ سرمایهداری بسنده نمیکند بلکه در تمامی عرصهها فرایند واقعی سرمایهداریشدن را در تمام مراحل و با همهٔ خصوصیات و تعینهایش آشکار میسازد.»
کتاب آرزوهای بر باد رفته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات فرانسه پیشنهاد میشود.
درباره آنوره دو بالزاک
آنوره دو بالزاک (۱۸۵۰-۱۷۹۹)، نویسنده و نمایشنامهنویس فرانسوی است. بالزاک بهواسطهٔ شرح بیپرده و دقیق از جامعهٔ فرانسه، بهعنوان یکی از بنیانگذاران رئالیسم در ادبیات مدرن اروپایی شناخته میشود.
شخصیتهای داستانهای بالزاک پیچیده و چندبعدی هستند و اشیای بیجان، بهخوبی با شخصیتهای انسانی همراه و آمیخته میشوند. بهگونهای که پاریس، بهعنوان یک شهر، ویژگیهای انسانی مییابد. بالزاک روی بسیاری از نویسندگان همعصر خود مانند امیل زولا و چارلز دیکنز تأثیر گذاشته است.
آنوره بالزاک، در دوران کودکی اهل مطالعه و پرشور بود که در ساختار بستهٔ مدارس آن زمان فرانسه نمیگنجید. او دوران کودکی سختی را گذراند. زیرا روشهای تربیتی خاص و البته آزاردهندهای در آن زمان رایج بود که با سختگیری اجرا میشد.
ارادهٔ اخلاقی و نگرش خاص درونی او مشکلاتی را در موفقیت او در زندگی و کسبوکار ایجاد کرد. زمانی که او از مدرسه فارغالتحصیل شد در یک دفتر حقوقی مشغول به کار شد. اما اتفاقهای غیرانسانی و روند کسالتبار آن موجب شد بالزاک از این کار کنارهگیری کند. بالزاک دربارهٔ تجربه کار در دفتر حقوقیاش گفته بود که این شغل، یک آدم معمولی با روند زندگی عادی و یکنواخت سازد و او تحمل این زندگی را ندارد.
او همچنین مشاغلی همچون نشر، چاپ، نقد ادبی، تجارت و... امتحان کرد، اما در همه آنها شکست خورد. آنچه او در «کمدی انسانی» یعنی مجموعهٔ آثار او مینویسد انعکاسی از دشواریهای زندگی شخصی او در همین دوران است. کمدی انسانی مجموعه نزدیک به ۹۰ داستان کوتاه و رمانهای او است که در کنار هم میکوشد تصویری همه سویه از جامعه انسانی را به نمایش بگذارد.
پس از چند اثر نمایشی ناموفق و چند رمان اولیه، «چرم ساغری» در سال ۱۸۳۱ و «اوژنی گرانده» در سال ۱۸۳۳، رمانهای پرفروش او به شمار میروند. پس از این موفقیت بیشتری برای رمانهای بعدی بالزاک به دست میآید. «بابا گوریو» و «زنبقدره» از دیگر آثار مشهور و شناخته شده بالزاک برای فارسیزبانها هستند.
بالزاک در زندگی شخصی خود نیز نتوانست به ثبات برسد و این روابط ناپایدار را در زنان داستانهای گوناگونش منعکس کرده است. او عادت کاری عجیبی داشت و بیشتر، شبهای طولانی به نوشتن میپرداخت و این روش زندگی، روی تندرستی او اثر گذاشت. سرانجام او در سن ۵۱ سالگی، درحالیکه تنها ۵ ماه از تنها ازدواج دیرهنگامش میگذشت در پاریس درگذشت.
بخشی از کتاب آرزوهای بر باد رفته
«کنت و کشیش، بعدها در شورای عالی روی یک نیمکت کنار هم نشستند. هرچند ژرومنیکولا سشار در ۱۸۰۲، بهتر از ۱۷۹۳ خواندن و نوشتن بلد نبود، اما چنان دمودستگاهی بههم زده بود که از پس استخدام یک سرحروفچین برآید. وردستی که اصلا به فکر آیندهاش نبود، برای میمونها و خرسهای چاپخانهاش بسیار ترسناک شده بود. آنجا که فقر بهپایان میرسد، خساست آغاز میشود. روزی که این چاپچی بو برد که میتواند برای خودش ثروتی فراهم کند، منافعش موجب شد که ذکاوت مادی او نسبت به وضعیت کار و زندگیاش به طور روزافزونی گسترش یابد؛ ذکاوتی آزمند، شکاک و نافذ. عمل وی از نظرش پیشی جست. سرانجام به جایی رسید که با یک نگاه، بهای یک صفحه و یک ورق را با هر نوع حروفی برآورد میکرد. برای مشتریهای بیاطلاع خود، ثابت میکرد که بهکار بردن حروف درشت، گرانتر از حروف ریز تمام میشود؛ اگر مشتریهایش حروف ریز میخواستند، میگفت به کار بردن آنها دشوارتر است. حروفچینی، بخشی از کار چاپخانه بود که چیزی از آن سردرنمیآورد. همیشه به معاملههایی دست میزد که در آنها سهم بیشتری ببرد، مبادا که کلاه سرش بگذارند. اگر حروفچینهایش ساعتی کار میکردند، دمی از آنها چشم برنمیداشت. اگر میدانست که صاحب یک کارگاه کاغذسازی، دستوبالش بسته شده، کاغذهایش را به بهای ناچیزی میخرید و انبار میکرد. بهاینترتیب، مالک بنگاهی شد که چاپخانهاش از زمانی که کسی بهیاد ندارد در آنجا برپا شده بود. همهگونه سعادتی به او رو آورده بود: همسرش درگذشت و یک پسر بیشتر نداشت؛ او را به دبیرستان شهر فرستاد، نهفقط برای اینکه او را به تحصیل بگمارد، بلکه بیشتر به خاطر آنکه جانشینی برای خود دستوپا کند: برای هر چه طولانی ساختن اقتدار پدری، با او به خشونت رفتار میکرد؛ از همینرو در روزهای تعطیل او را وادار میکرد تا با گارسه کار کند و به وی میگفت باید راه گذران زندگی را بیابد تا بتواند روزی زحمات پدر بیچارهاش را که برای بزرگکردنش از جان خود مایه گذاشته جبران کند. پس از رفتن کشیش، سشار یکی از چهار حروفچینش را که اسقف آینده به او پیشنهاد کرده بود، به عنوان سرحروفچین برگزید. کشیش درباره او گفته بود، همانقدر که باهوش است، درستکار نیز هست. بدینترتیب، مردک توانست به موقعیتی برسد که پسرش مؤسسه را اداره کند، مؤسسهای که از آن پس با دستهای جوان و ماهرش گسترش خواهد یافت.»
حجم
۹۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶۰ صفحه
حجم
۹۴۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب پر است از توضیحات خسته کننده