کتاب ایوان منحصر به فرد
معرفی کتاب ایوان منحصر به فرد
کتاب ایوان منحصر به فرد نوشتهٔ کاترین اپلگیت و ترجمهٔ کیوان عبیدی آشتیانی است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان نوجوان دربارهٔ زندگی یک میمون واقعی است.
درباره کتاب ایوان منحصر به فرد
کتاب ایوان منحصر به فرد حاوی یک داستان حیوانی و از زبان حیوانات است. این رمان بر اساس زندگی واقعی یک میمون نوشته شده است. کاترین اپلگیت در این کتاب، زندگی گوریلی به نام «ایوان» را روایت کرده است که در بچگی از کنگو (محل تولدش) به آمریکا فرستاده میشود. خواهر دوقلوی ایوان در مسیر سفر میمیرد و ایوان ۲۷ سال، تنها، در یک قفس زندگی میکند. او چنانکه در داستان میخوانید، کودکیاش را در یک خانه، میان آدمها میگذراند، اما زمانی که بزرگ میشود و کنترلنشدنی، به جایی شبیه به سیرک منتقل میشود.
پس از آنکه National Geographic او را گوریل شهری مینامد، اعتراضهای گستردهٔ مردم به حضور او در قفس (بهویژه نامههایی که بچهها مینویسند)، باعث ورشکستگی مرکز نگهداریاش میشود و در نتیجه ایوان به باغوحشی در آتلانتای آمریکا منتقل میشود. در زمان نگارش این کتاب، ایوان همراه بقیهٔ گوریلها در این باغوحش زندگی میکردهاند و از گوریلهای محبوب آنجا هم بودهاند؛ زیرا همانطور که در داستان، البته بهشکلی اغراقآمیز، گفته میشود، ایوان استعداد نقاشی دارد و پای هر نقاشیاش را با اثر انگشتش امضا میکند.
خواندن کتاب ایوان منحصر به فرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ نوجوان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ایوان منحصر به فرد
«من اینجا در قلمروام کار زیادی ندارم. فقط گاهی وقتها که خیلی حوصلهام سر میرود توپهای کوچولوم را بهطرف آدمها پرت میکنم.
توپهای کوچولوم درواقع فضلههای گردی هستند که بعد از خشکشدن میشوند به اندازهٔ یک سیب کوچولو. من همیشه چندتایی از آنها را تو دستهام نگه میدارم.
اما ملاقاتکنندهها به دلایلی که خودشان میدانند هیچوقت آنها را تو دستهاشان نگه نمیدارند.
در قلمروام یک لاستیک ماشین دارم بهجای تاب، یک توپ بیسبال، یک استخر کوچک پلاستیکی پر از آب کثیف و یک تلویزیون کهنه.
یک گوریل پارچهای هم دارم. جولیا، دختر همان مرد خستهای که هر شب مرکز خرید را تمیز میکند، آن را به من داده است.
جای چشمهای گوریل پارچهایام خالی است، دستوپاش هم شلاند، اما هر شب موقع خواب کنارم است. اسمش را گذاشتهام، نات تگ.
تگ اسم خواهر دوقلوم بود.
جولیا ده سالش است. موهای سیاه براق دارد و یک لبخند بزرگ همیشگی. ما خیلی چیزهای مشترک داریم. هر دو میمونیم و هر دو هنرمند.
این جولیا بود که اولین مدادرنگی را بهم داد؛ یک مداد آبی زبر. آن را با یک تکه کاغذ تاشده از سوراخ دیوار شیشهای تو قلمروام انداخت.
میدانستم باید با مداد چهکار کنم. جولیا را موقع نقاشیکشیدن دیده بودم. وقتی مداد را روی کاغذ کشیدم چیزی شبیه به یک مار آبی از کار درآمد.
نقاشیهای جولیا با مال من فرق دارند. او چیزهای غیرواقعی میکشد: ابرهایی که لبخند میزنند و ماشینهایی که توی آب شنا میکنند. آنقدر نقاشی میکشد تا مدادهاش میشکنند و کاغذش پاره میشود. نقاشیهاش مثل تکههایی از یک رؤیا هستند.
من نمیتوانم نقاشیهای رؤیایی بکشم. یادم نمیآید اصلاً رؤیایی داشتهام؟ بعضیوقتها با مشتهای گره کرده و ضربان تند قلبم از خواب بیدار میشوم.»
حجم
۵۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۵۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
نظرات کاربران
راستشو بخواین من واقعا نمی تونم با کتابایی که شخصیت اصلیشون حیواناته ارتباط برقرار کنم و خیلی جای تاسف داره.. ایوان، گوریلی آرام و بردبار است. او که در خروجی شماره ی هشت زندگی می کند، به آدم های بازدیدکننده از
کتاب متوسط بود اسپویل داستان چند تا حیواند که تو سیرک زندگی میکنن در نهایت به بلغ وحش بزرگ منتقل میشن قسمت خوبش قدر شناسی گوریل وقتی دوستش از تلویزیون نشون دادند بود و تمام بخش های تغییر از حیوون سیرک بودن