کتاب هرگز دوستت را به صندلی نچسبان
معرفی کتاب هرگز دوستت را به صندلی نچسبان
کتاب هرگز دوستت را به صندلی نچسبان نوشتهٔ کاترین اپلگیت با ترجمهٔ فریبا نباتی در نشر پیدایش منتشر شده است.
درباره کتاب هرگز دوستت را به صندلی نچسبان
کتاب هرگز دوستت را به صندلی نچسبان اولین جلد از مجموعه کتاب «آتیش پاره کلاس اولی» است.
راسکو پسر بازیگوشی است که قصد ندارد دردسر درست کند اما همیشه دردسرهای بزرگ میسازد. در این کتاب او برای کمک به معلمش، دوستش را با چسب دوقلو به صندلی میچسباند.
خواندن کتاب هرگز دوستت را به صندلی نچسبان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکانی که تازه به مدرسه رفتهاند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هرگز دوستت را به صندلی نچسبان
«شاید تعجب کردهاید که چرا دربارهٔ چسب دوقلوی خیلی چسبان این همه میدانم.
خب، همهچیز از امروز صبح شروع شد. داشتم به مادرم کمک میکردم که جعبهٔ ناهارم را آماده کند.
پرسیدم: «موز بدون لکه هم گذاشتی؟»
مامان به جعبهٔ ناهارم نگاه کرد و گفت: «گذاشتم.»
ـ بیسکویت ماهی کوچک؟
ـ گذاشتم.
ـ کیک فنجانی شکلاتی بزرگ با یک عالم رویهٔ شکلاتی و آن دانههای کوچک رنگی؟
مامان از آن لبخندهایش زد که یعنی داری خستهام میکنی.
گفت: «ببخشید، کیک فنجانی شکلاتی بزرگمان تمام شده.»
آه کشیدم و گفتم: «به پرسیدنش میارزید.»
مامان شانهای از روی پیشخان آشپزخانه برداشت و گفت: «وقت شانه کردن موهاست رفیق. باید برای مراسم دیدار عمومی خیلی خوشتیپ بشوی.»
عصر قرار بود همهٔ والدین برای دیدن کلاسمان بیایند.
اسم این مراسم "دیدار عمومی" است که همیشه در مدرسه برگزار میشود.
قرار بود دربارهٔ زنبورها هم آواز بخوانیم.
دسر و آبمیوه و شیر هم بخوریم.
قسمت دسرش برایم خیلی هیجانانگیز بود.
مامانم قرار بود کیک موز و آووکادو و کشمش بیاورد.
اما برای اینها خیلی هیجان نداشتم.
مامان من یک مامان فوقالعاده است؛ اما آشپز فوقالعادهای نیست!
گفتم: «باید با خانم "دیز" خیلی باادب باشی.»
خانم دیز معلم کلاس اول من است و تازه معلم شده.
با اینکه گاهی خیلی شلوغ میکنیم، کلاس ما را خیلی دوست دارد.
خانم دیز میگوید ما خیلی پر جنب و جوشیم.
مامان گفت: «البته که با ادب خواهیم بود.»
ـ چون این اولین بار است که ما را با هم میبیند و تازه مدیرمان هم آنجاست.
مامان گفت: «قول میدهم که من و بابا رفتار خوبی داشته باشیم.»
اضافه کردم: «و حتماً بعد از آواز زنبوریمان هم دست بزنید.»
مامان گفت: «قول میدهم.»
اضافه کردم: «خنده هم نداریم.»
ـ برای چی بخندیم عزیزم؟»
حجم
۷۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
حجم
۷۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
نظرات کاربران
هنوز این کتاب را نخوانده ام ونظری ندارم اگر رایگان بود نظر می دادم. خواهش میکنم
خیلی کتاب خوب و جالبی بود. وقتی میرم دنبال پسر ۶ سالم تو راه واسش میخوندم و لذت میبردیم. ممنون از طاقچه. پسرم کلی میخندید .
عالیه
برای اموزش به کودکان کتاب خوبی بود مفیده📖💜
سلام اسم من محیا یادگاری است من ۱۱ ساله هستم داداشم کلاس اوله براش این کتاب را خریدم عاشقش شده ممنونم لعیا جون دختر خاله ی سلاله جون!!!🌺🌺
عالی بود
کاش رایگان بود
به درد نمی خوره ولکن
خیلی مسخره بود به نظرم پولتون را هدر ندید
این کتاب خیلی خیلی عالیه از نویسندش متشکرم📚📚📖