کتاب برکت
معرفی کتاب برکت
کتاب برکت نوشتهٔ ابراهیم اکبری دیزگاه است. نشر صاد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر روایتها یا جستارهایی از یک روحانی است.
درباره کتاب برکت
جستارهای کتاب برکت با روایتی از ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۴ بعدازظهر آغاز شده و به روایتی در یکم شوال، عید فطر، ۷/۳۰ صبح ختم شده است. راوی در ابتدای کتاب از این میگوید که دلش برای خودش میسوزد. او میبیند که فردی ناگهان سیبی را از جیبش درآورد و در یک چشمبههمزدن بهسوی او پرت کرد؛ دوباره سیبی دیگر. تازه بند زبان راوی باز شده بود. بعد از ۴ سال رفته بود بالای منبر. تازه خطبه را خوانده بود و حرفهایش را شروع کرده بود. راوی میخواسته دربارهٔ رابطهٔ انسان و خدا در قرآن سخن بگوید؛ اولین ارتباط عبد و معبود. او میخواست آیهای بخواند که بر زبانش خشکید. سیب پرت میشود! مجلس بههم میریزد. تعدادی میآیند طرف راوی و چند نفری بلندبلند میخندند. تکههای لهیدهٔ سیب میپاشد روی عمامهاش؛ روی صورتش. بوی گندش همهجا را میگیرد. راوی در آن لحظات با آستین صورتش را پاک کرد. تا خود را جمعوجور کند و بیاید پایین، دومی را هم پرت کردند که از بیخ گوش این راویِ روحانی رد شد. بهآرامی از منبر پایین آمد. دوروبرش را نگاه کرد و خیز برداشت سمت در.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به ۲ گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرند، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص، یا ارائهٔ اطلاعات و به دلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامهٔ مردم است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب، یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ «مبتنی بر واقعیت» از هدفهای دیگر ناداستاننویسی هستند. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتوانند شامل موارد فهرست زیر باشند:
جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها، نقدهای ادبی.
خواندن کتاب برکت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ناداستان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب برکت
«دوباره خانوادهٔ غلام و همسرش نتوانستند سحر بیدار شوند. من ده دقیقه به اذان بیدار شدم و چراغ اتاقک را روشن کردم. مردد بودم که بیدارشان کنم یا نه. خروس جوری قوقولیقوقو میکرد انگار ازطرف خدا مأمور شده تکتک اهالی میانرود را بیدار کند.
«صغری! بیدار شو... بیدار شو... دوباره خواب موندیم... دوباره بیچاره شدیم.»
بعد از چند دقیقه، غلام آمد و درِ اتاق مرا زد:
«آقایحاجی شما که بیداری، چرا ما رو بیدار نمیکنی؟»
بعد سریع سفره انداخت و هرچه دم دستش بود، آورد و ریخت توی سفره. من قدری نان و ماست خوردم. تندتند یک لیوان چای از فلاسک برای خودم ریختم و سر کشیدم که هنوز هم لب و دهانم میسوزد. سریع بلند شدم تا به دو رکعت نماز قبل از اذان برسم. غلام به ساعتش نگاه کرد:
«آقایحاجی هنوز وقت هست. حدّاقل هندونه بخور؛ تشنه نشی.»
نخوردم. بدوبدو وضویی گرفتم و مشغول نماز شدم. غلام گفت:
«آقایحاجی هنوز که اذان نشده. این نماز که درست نیست، درسته؟ هنوز صدای خروس قطع نشده.»
نماز را تمام کردم؛ قبایم را پوشیدم و عمامه را گذاشتم سرم:
«بریم مسجد.»
غلام خمیازهای کشید و پشت دستش را گرفت جلوِ دهانش:
«اینجا کسی برای نماز صبح مسجد نمیآد. دور هم هست. همین جا بخونید. شما باید هندونه بخورید وگرنه تشنه میشید.»
بشقاب هندوانه را گرفت سمت من.
_ چند نفر هم باشن کافیه!
دوباره خمیازه کشید:
«شیخای قبلی هیچکدوم... .»
خمیازه اجازه نداد ادامه دهد. نشستم و گفتم:
«باشه؛ فردا میریم.»
_ آقایحاجی هندونه بخور. برای روزه خوبه.
نماز صبح را هم خواندم و نشستم پای قرآن. چند صفحهای بیشتر نخوانده بودم که غلام گفت:
«آقایحاجی یه خوابی دیدم.»»
حجم
۲۶۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۲۶۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
نظرات کاربران
من نسخه چاپی شو خریدم ۲۵ تومن !!
یکی از جذابترین رمان های ایرانی که خوندم