کتاب همه دلایل متحیر
معرفی کتاب همه دلایل متحیر
کتاب همه دلایل متحیر نوشتهٔ لیدا طرزی است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است. هر بخش از این کتاب شرح فرازی از زندگی یکی از ائمه علیهمالسلام است.
درباره کتاب همه دلایل متحیر
کتاب همه دلایل متحیر بر اساس یک روایت مستند و به شکلی تصویری نوشته است. لیدا طرزی در کتاب خود که هر بخش از آن را به شرح فرازی از زندگی یکی از ائمه اختصاص داده است، سعی کرده با دستمایهقراردادن یک روایت مستند از زندگی آنها، روایت مستندنگارانه از زندگی و خصائل آنها به نمایش بگذارد؛ با این تفاوت که در این روایت مستند، زبان مهمتر از استناد داستانی برای نویسنده به عنوان ابزار روایت به کار گرفته شده است. بر همین اعتبار همه دلایل متحیر را فراتر از یک روایت مستند داستانی، میتوان شعروارهای تصویری در ستایش قطرهای از دریای خصائل نکوی ائمهٔ اطهار و خاندان جلیل پیامیر ختمی مرتبت دانست که در آن راوی به جای بهرهبرداری از متن مقفی و مسجع سعی کرده کلمات را در جوی خصائل نکوی شخصیتی آنها جاری و از پی آن شربتی گوارا برای مخاطب تشنه برای شنیدن از آنان فراهم کند.
خواندن کتاب همه دلایل متحیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به عزیزانی که میخواهند با زندگی ائمه علیهمالسلام بیشتر آشنا شوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همه دلایل متحیر
«.... و رسول فرمود، خدا او را برای اهل فراست از مؤمنین آیتی قرار داده. اگر چون شخص صاحب دل یا آنکه گوش فرا میدهد به او نظر کنید خواهید دانست همانطور که من پیامبرتان هستم او هم وصی من است. حال به میان صفها بروید و چهرهها را از نظر بگذرانید، پس هر که دلهایتان به سویش مایل شد، بدانید هم اوست. چه پروردگارم در کتابش فرمود: «دلهای مردم را به جانب آنان متمایل بگردان».
یعنی او و فرزندانش
* * *
میخانه بهشت نبود، عرش و کرسی هم نبود، نمیدانم کجا بود، ولی میخانه بود دیگر.
مشتری زیاد داشت، از سیاه مستان ساکت بگیر که دیگر حتی هذیان هم نمیگویند تا میخواران مأخوذ به حیا تا تنگظرفیتهایی که یک جرعه ننوشیده عربده میکشند، ولی ساقی از وفا بیرونشان نمیکند.
خود خدا هم مشتری میخانه بود. ناشناس میآمد و میرفت. میآمد یک دم به معشوقش سر بزند. معشوق که دایم به یاد او بود. او هم باید جایی تلافی میکرد.
پیامبران هم گذرشان به میخانه میافتاد. آنجا راز و نیازها میکردند، ناز و نوازشها میشنیدند و دلشان قدر یک ذرّه میشد که ربّ جلیل با ما هم کلام شد، غافل از آنکه رب با کس دیگری راز میگفت و راز میشنید.
* * *
پس شش مرد یَمَنی برخاستند و به میان صفها رفتند و چهرهها را از نظر گذراندند و سرانجام دست مردی را گرفتند که دو طرف پیشانیاش بیمو بود و شکمی برآمده داشت. گفتند، ای رسول خدا، دلهای ما به جانب این شخص گرایید.
نبی فرمود، شما بندگان بزرگوار پروردگارید که جانشین رسولش را پیش از آنکه به شما معرفی شود شناختید.
* * *
احمد هم با میخانه سر و سّری داشت، ولی چون خیلی دوستش داشت میخانه در ظاهر همه با او بود. همه جا همراهش بود، یارش بود، اصلاً سپر بلایش بود.»
حجم
۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳ صفحه
حجم
۲۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳ صفحه