دانلود و خرید کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه) ابواسحاق حلاج شیرازی
تصویر جلد کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه)

کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه)

معرفی کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه)

کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه) گزیده‌ای از آثار طنز ابواسحاق حلاج شیرازی است که ابوالفضل زرویی نصرآباد و نسیم عرب امیری آن‌ها را گردآوری کرده‌اند. انتشارات کتاب نیستان این کتاب را که از مجموعهٔ طنزآوران ایران (صفاریه تا قاجاریه) است، منتشر کرده است.

درباره کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه)

ادبیات شوخ‌طبعانه را می‌توان همزاد ادبیات جهان دانست. شوخ‌طبعی و شیرین‌زبانی از خصلت‌های انسانی است و ناگفته پیداست که هنر و ادبیات به عنوان حاصل یا برآیند تفکر، خلاقیت، احساس و عاطفهٔ انسان، از خلق‌وخوی او تاثیر می‌پذیرد.

شاعران و نویسندگان پارسی‌گوی هم به گواهی قدیمی‌ترین آثار ادبی این قلمرو زبانی، شوخ‌طبعی را، هم در خلق آثار کاملاً شوخ‌طبعانه و هم به صورت ضمنی و چاشنی در آثار دیگر به کار گرفته‌اند.

جمال‌الدین ابواسحاق حلّاج شیرازی بین سال‌های ۸۱۴ تا ۸۳۰ هجری قمری از دنیا رفت. دیوان اطعمه، شامل سفره کنز الاشتهاء، غزلیات، رباعیات، اسرار چنگال، مثنوی مزعفر و بغرا، مقطعات، خواب‌نامه و... از آثار اوست.

در داستان‌های امثال آمده است که روزی پسری با پدرش از غم عشق می‌گفت و این‌که:‌ ای پدر، تو غم عشق نکشیده‌ای که بدانی غم نان و معیشت، پیش آن هیچ است. پدر با تجربه سختی کشیده و گرسنگی چشیده، سری جنباند و گفت: نه جان پدر؛ تو هنوز گرسنگی نکشیده‌ای که عشق و عاشقی از یادت برود!

شاید ابواسحاق شیرازی، با درکی درست از همین موضوع و اینکه یکی از صادقانه‌ترین و پابرجاترین عشق‌های آدمی، میل به غذا و شهوت و اشتهای سیری‌ناپذیرش به انواع خوراکی است، تصمیم گرفته تا ذوق و توان ادبی‌اش را صرف ستایش غذا و شرح دل‌انگیزی‌ها و جذابیت‌های انواع خوردنی و نوشیدنی کند. او در این سیر و سلوک عاشقانه، بر سینه هیچ غذایی دست ردّ نگذاشته و اشکنه و آش را همان اندازه عاشقانه ستوده و توصیف کرده است که انواع کباب و بریانی و شیرینی‌جات و ترشی‌جات را.

در زمانه‌ای که حتی وارسته‌ترین و آزاده‌ترین سخنوران، چه با تمایل قلبی و به طمع مال‌اندوزی و چه از سر ناچاری و درد معیشت،‌ ستایش و مدح ارباب قدرت پیشه می‌کردند و حتی کتاب‌های علمی و فقهی، به نام امیران و وزیران و خواجگان نوشته و به آنان پیشکش می‌شد، می‌توان میزان آزادگی بسحاق را در انتخاب این شیوه، به درستی اندازه گرفت.

بسحاق اطعمه با دیدی که داشت، دایرهٔ انتقاد خود را گسترش داده و در مقدمهٔ منظومه «سفره کنزالاشتها» با نقل خاطره‌ای، دلیل سرودن این منظومه را شرح کرده است. حاصل کلام او آن است که ارباب قدرت و دنیاداران چنان در انواع لذت غرقه‌اند که با وجود دسترسی به انواع خوراکی، تمایل و اشتهای‌شان را به غذا از دست داده‌اند.

خواندن سروده‌ها و نوشته‌های بسحاق اطعمه، بی در نظر گرفتن این ظرایف، جفا به این طنزآفرین نکته‌یاب است و سطح آثارش را تا حد هزلیاتی معمولی فرو می‌آورد. از دیگر خدمات بسحاق، تدوین فرهنگی درخور اعتنا از انواع خوردنی و نوشیدنی در میانه قرن‌های هشتم و نهم است. اگر همت او نبود، چه بسا که حتی نامی از این اغذیه و اشربه در فرهنگ‌های فارسی برجا نمی‌ماند و ذائقه و تمایلات غذایی مردم در آن روزگار، بر ما پوشیده بود.

خواندن کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات طنز پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب گزیده طنز ابواسحاق حلاج شیرازی (بسحاق اطعمه)

«شرح‌حال خرما

اولّا خرما سخن سر باز کرد

سرگذشتِ خویشتن آغاز کرد

گفت بر نخلم چو برگ و ساز بود

چشم‌ها بر منظرِ من باز بود

پرورش می‌یافتم از ماه و خور

ابر و بادم بود فرّاشانِ در

سبز و سرخ و زرد می‌بودم لباس

از سیه‌کاری بپوشیدم پلاس

ارّه قهرم قضا بر سر بخواست

آن‌چنان کاندر تنِ من جان بکاست

از سرِ نخلم به شیب انداختند

زان فرازم بر نشیب انداختند

هر زمانم هم‌نشینی دیگر است

آب خوردم از زمینی دیگر است

در سفر با گِردکانم هم جوال

می‌کشم از کَل کَلِ او قیل و قال

خِرّه در انبانه دارم هم‌نفس

زاغ و بلبل چون بُوَد در یک قفس؟

گَه گلیمِ ارده می‌گیرم به دوش

گاه دارم فُوطه نان سرَپوش

یک زمانم چربه آمد هم‌نشین

ساعتی با شیر و انجیرم قرین

گَه پنیرِ کیسه‌ام گیرد به بر

گاه از آنِ گیره‌ام لرزد به سر

در میانِ شیره‌ام می‌پرورند

با برنج و شیر نیزم می‌خورند

ناگهان در دیگ حلوایی شدم

بعد از آن دوشابِ خرمایی شدم

این زمان در دستِ چنگالم اسیر

می‌خورم مالِش ز هر بُرنا و پیر

چنگِ چنگالی مرا دارد به دست

گوش‌مالَم می‌دهد هر جا که هست»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
صباحی در دکانی، شیردانی رسید از دستِ کیپایی به دستم بدو گفتم: که بریان یا کبابی که از بوی دلاویزِ تو مستم بگفتا پاره‌ای اِشکنبه بودم ولیکن با برنج و نان نشستم کمال هم‌نشین در من اثر کرد وگرنه آن کمینم من که هستم
ح. دوست حافظ
چنان فرو بَرَم انگشت‌ها به قعرِ برنج که دیده خیره بماند در آن، چو بحرِ عمیق
ح. دوست حافظ

حجم

۵۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

حجم

۵۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۹۹ صفحه

قیمت:
۲۲,۲۷۵
۶,۶۸۲
۷۰%
تومان