کتاب آبنبات نارگیلی
معرفی کتاب آبنبات نارگیلی
کتاب آبنبات نارگیلی نوشتهٔ مهرداد صدقی و ویراستهٔ اکرم دژهوست گنک است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب از سری رمانهای طنز آبنبات مهرداد صدقی است.
درباره کتاب آبنبات نارگیلی
رمان طنز آبنبات نارگیلی مانند دیگر آبنباتها قصهٔ مستقل خودش را دارد؛ اما به سبک قبلیها یعنی آبنبات پستهای، آبنبات هلدار و آبنبات دارچینی، راوی ماجراهای پسری به نام محسن است که در جریان زندگی در موقعیتهای ناخواستهای درگیر میشود. این اتفاقات اغلب طنز بانمکی را برای مخاطب میسازد.
در آبنبات نارگیلی که جلد پس از آبنبات دارچینی است، محسن دانشجو شده و اتفاقات در نیمهٔ دوم دههٔ ۷۰ روایت میشود. نارگیلی هم مثل آثار قبلی صدقی فضای نوستالژی دارد و یادآور تمام اتفاقاتی است که در این برههٔ زمانی رخ داده؛ همچنین شرایط اجتماعی حاکمی که تأثیرش روی زندگی راوی مشهود است هم در بخشهای مختلف این این رمان به چشم میخورد.
خواندن کتاب آبنبات نارگیلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر علاقهمند به شنیدن خاطرات شیرینی هستید که در دههٔ ۷۰ پیش میآمد خواندن کتاب آبنبات نارگیلی را به شما پیشنهاد میکنیم. هریک از داستانهای این کتاب دنیایی است پُر از خنده و نشاط.
درباره مهرداد صدقی
مهرداد صدقی طنزنویسی را در دوران تحصیلش شروع کرد و اولین اثر منتشرشدهٔ او به اولین جشنواره طنز دانشجویان در سال ۷۹ برمیگردد. اولین کتاب صدقی با عنوان «نقطه ته خط» منتشر شد؛ اما اغلب او را با کتاب «آبنبات هلدار» میشناسند. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به «آخرین نشان مردی»، «دومین نشان مردی» و... اشاره کرد. صدقی سال ۱۳۵۶ در بجنورد به دنیا آمد.
کتابهای او از این قرار هستند:
آبنبات هلدار
آبنبات پستهای
آبنبات دارچینی
آبنبات نارگیلی
تعلیمات غیراجتماعی
آخرین نشان مردی
دومین نشان مردی
میرزا روبات
سال سیل
دژاوو
میرزا روبات
مغزنوشتههای یک نوزاد
مغزنوشتههای یک جنین
بخشی از کتاب آبنبات نارگیلی
«وارد دانشگاه که شدم، هنوز در حال و هوای نامه بودم و با حسی خوب و مثبت به همه چیز نگاه میکردم. همان اول راه، نگهبان به شلوار لیام ایراد گرفت:
- شلوارت از نظر فرهنگی مشکل داره.
چون دیدم بقیه بچهها دارند نگاه میکنند، خواستم قضیه را طبیعی جلوه دهم. برای همین با همان حس خوب، لبخندی زدم و گفتم «از نظر فرهنگی که خوبه، مهم اینه از نظر غیر فرهنگی مشکلی نداره.»
فکر میکردم بخندد، اما گفت: «این حرفت نشون میده مشکل اخلاقی هم داری»
کمی قرمز شدم اما خودم را نباختم و برای ایجاد صمیمیت کاذب، باز هم با لبخند گفتم: «باز خدا رِ شکر مشکل اخلاقی دارم مشکل غیر اخلاقی ندارم»
- کارتِ دانشجوییت رو بده... اگه بخاطر همین شوخیای بیجا کاری نکردم اخراج بشی.
حس خوبم مثل ادکلنهایی که دم پاساژها میفروشند و عطرش دو دقیقه هم نمیماند، کلا پرید. کمی نگران شدم. بر خلاف او فکر میکردم شوخیهایم به جای بیجا، کمی با جا هستند و همه چیز میتواند با شوخی تمام شود اما اشتباه کردم. در حالی که دنبال کارتم میگشتم، الکی گفتم: همراهم نیست.
- پس ورود ممنوع. شاید اصلا دانشجو نباشی
- پیداش کردم... راستی بقیه هم شلوار لی پوشیدن که
- شلوار تو تنگه.
- کجاش تنگه؟ اگه تنگ باشه خودم اذیت مشم دیگه.
- شاید بقیه اذیت شن.
- خا، کی ممکنه با شلوار من اذیت بشه؟
- اصلا فرض کن خود من
- الان این شما رِ اذیت مکنه؟
- بله
خواستم بگویم «یعنی الان احساس تنگی نفس پیدا کردین؟» ولی اگر میگفتم شاید کاری میکرد سوای اخراج، اعدام هم شوم. بعضی از دانشجوها که شلوارشان یا ظاهرشان مثل من بود، از فرصت استفاده کردند و در حالی که نیششان باز بود، در پناهِ گیرِ من، با استتار از کنار نگهبانی رد شدند، اما نگهبان آنها را هم صدا زد.
- چی فکر کردین؟ من پشتم هم چشم داره.
خواستم راجع به جای دقیق چشمش هم شوخی کنم اما فهمیده بودم اهل شوخی نیست. وقتی میخواستم بروم، تیری در تاریکی انداختم: «اگه بدانین برادرم چکارهیه به شلوار من گیر نمدادین. اگه بدانین نماینده بجنورد چکارهٔ منه، بازم به من یکی گیر نمدادین. به هر حال، این کارت دانشجوییم، ببینم من زودتر اخراج مِشم یا شما»
خودم که خالی بسته بودم اما امیدوار بودم او هم خالی بسته باشد. کارتم را گرفت و از پشتِ عینک فوتوکرومش، نگاهی به من انداخت. با قاطعیتی که هیچ پشتوانهای جز خالیبندی نداشت به او نگاه کردم. داشت اسم مرا از روی کارت میخواند. من هم برای اینکه کم نیاورم، عمدا با اعتماد به نفس کاذب به اسمِ روی لباسش نگاه کردم و گفتم:
- آقای خلیلی دیگه درسته؟
نگهبان کارتِ مرا نگه داشت و از پشت عینک به طرف دخترها نگاه کرد و به یکی از نگهبانهای خانم اشاره کرد که انگار یک قاچاقچی دارد با صد کیلو تریاک از مرز رد میشود. موردِ مورد نظر خانم نوری از همکلاسیهای ما بود که از دید ما هیچ موردی نداشت. با بیحوصلگی به طرف کلاس رفتم و جوری رفتم که آقای خلیلی با چشمِ پشتش ببیند نداشتن کارت برایم مهم نیست، هرچند برایم مهم بود. اگر به خانوادهام میگفتم نگهبان به شلوار من گیر داده، خودِ آنها بدتر به من گیر میدادند. یکبار به خاطر همین بحث شلوار لی از آقاجان پشت گردنی خورده بودم. البته آقاجان همیشه برایم شلوار لی میخرید چون دیرتر پاره میشد. یکبار که تازه شلوار لی خریده بودم و آقاجان اصرار داشت این را میشود دو سه سال بپوشم، محمد گفت سوای بحث گیر دادنهای کمیته یا مدرسه، به صلاح نیست مردها شلوارهای فاق کوتاه بپوشند و چیزهایی از ضررداشتن برای مردها گفت. بیبی هم گفت اصلا همین شلوار کردی از همه بهتر است و بهتر است با شلوار کردی بروم مدرسه و بعد هم از پدربزرگم مرحوم رجبعلی حرف میزد که همه جا با شلوار کردی بوده.»
حجم
۲۹۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۵ صفحه
حجم
۲۹۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۵ صفحه
نظرات کاربران
قیمتش زیاده لطفا در طاقچه بینهایت یا ارزون تر اینکه قیمت چاپی اش است
وا خب نسخه چاپیش رومیخرم ارزونتره ک
با سلام ،قیمتی که برای کتاب مورد نظر در نظر گرفته اید به نظر منطقی نمیاید . البته اگر علاقمند هستید که دوستداران این کتاب را مطالعه کنند. متشکرم
واقعا این قیمت واقعیه!!!!🤔اخه وقتی کتاب فیزیکی کمتر از این تو بازار هست منظورتون چیه این قیمتها اون هم پی دی اف...کمی احترام به دنبال کننده هاتون بذارید .و از اعتمادشون سو استفاده نکنید. متاسفم.
به خاطر قیمت بالای کتاب هنوز نتونستم کتاب رو بگیرم. امیدوارم ی تجدید نظری در قیمت انجام بشه یا در آینده نزدیک بتونیم در بی نهایت این کتاب رو بخونیم.
من عاشق قلم آقای صدقی و مجموعهی آبنباتها هستم کتاب رو همون موقع چاپ پیش فروش کردم و چاپیشو خوندم😁 عالیه و به شدت پیشنهاد میکنم اما با این قیمت اگه چاپیشو بخرین به صرفه تره که!!!🤐 امیدوارم بخونید و
حتما بخونید... مجموعه آبنبات آقای صدقی از هزار تا قرص اعصابو مدیتیشین و ... بهتره امیدوارم ادامش هر چه سریعتر بیاد، نمیتونم صبر کنم...
قدیما طاقچه قیمتاش خیلی خوب بود ولی الان متاسفانه هروز قیمت کتاب ها و حتی اشتراک هارو بالا و بالاتر میبره... و قیمت این کتاب که دیگه واقعا سر به فلک کشیده.. چه خبر تونه؟ حالا گرونی کتاب چاپی رو میشه توجیح
محتوای کتاب واقعااااا قشنگه و عین آبنباتای قبلی پر از نمکه و طنز داستان با وجود اضافه شدن تعداد زیادی کاراکتر و کمرنگ شدن کاراکترهای اصلی قبلی، خیییییلی خوب حفظ شده:) زندگی من الان حدود سه ساله که با آبنبات
این کتاب مثل 3جلد دیگه بسیار شیرین و جذابه، اما داستان پردازیش ضعیفتر از بقیه هست. دربعضی جاهای کتاب تصورات محسن زیاد و خسته کننده میشه. ان شاء الله جلد بعدی این نقص ها رو جبران کنه