دانلود و خرید کتاب صوتی آبنبات نارگیلی
معرفی کتاب صوتی آبنبات نارگیلی
کتاب صوتی آبنبات نارگیلی نوشتهٔ مهرداد صدقی است. گویندگی این کتاب صوتی را میرطاهر مظلومی انجام داده و نشر سماوا آن را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک رمان طنز.
درباره کتاب صوتی آبنبات نارگیلی
کتاب صوتی آبنبات نارگیلی حاوی یک رمان طنز است. این کتاب از مجموعهٔ رمانهای طنز «آبنبات» به قلم مهرداد صدقی است و مانند دیگر «آبنبات»ها قصهٔ مستقل خودش را دارد. راوی این اثر، بهسبک قبلیها (یعنی آبنبات پستهای، آبنبات هلدار و آبنبات دارچینی)، پسری به نام «محسن» است که در جریان زندگی در موقعیتهای ناخواستهای درگیر میشود. این اتفاقات، اغلب طنز بانمکی را برای مخاطب میسازد. در کتاب صوتی «آبنبات نارگیلی» که جلد پس از «آبنبات دارچینی» است، محسن دانشجو شده و اتفاقات در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۳۷۰ روایت میشود. نارگیلی هم مثل آثار قبلی مهرداد صدقی فضای نوستالژی دارد و یادآور تمام اتفاقاتی است که در این برههٔ زمانی رخ داده؛ همچنین شرایط اجتماعی حاکمی که تأثیرش روی زندگی راوی مشهود است در بخشهای مختلف این رمان صوتی به گوش میخورد.
شنیدن کتاب صوتی آبنبات نارگیلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان طنز پیشنهاد میکنیم.
درباره مهرداد صدقی
مهرداد صدقی طنزنویسی را در دوران تحصیلش شروع کرد و اولین اثر منتشرشدهٔ او به اولین جشنوارهٔ طنز دانشجویان در سال ۱۳۷۹ برمیگردد. اولین کتاب صدقی با عنوان «نقطه ته خط» منتشر شد، اما اغلب او را با کتاب «آبنبات هلدار» میشناسند. صدقی سال ۱۳۵۶ در بجنورد به دنیا آمد. کتابهای او از این قرار است: آبنبات هلدار، آبنبات پستهای، آبنبات دارچینی، آبنبات نارگیلی، تعلیمات غیراجتماعی، آخرین نشان مردی، دومین نشان مردی، میرزا روبات، سال سیل، دژاوو، میرزا روبات، مغزنوشتههای یک نوزاد، مغزنوشتههای یک جنین.
بخشی از کتاب صوتی آبنبات نارگیلی
«وارد دانشگاه که شدم، هنوز در حال و هوای نامه بودم و با حسی خوب و مثبت به همه چیز نگاه میکردم. همان اول راه، نگهبان به شلوار لیام ایراد گرفت:
- شلوارت از نظر فرهنگی مشکل داره.
چون دیدم بقیه بچهها دارند نگاه میکنند، خواستم قضیه را طبیعی جلوه دهم. برای همین با همان حس خوب، لبخندی زدم و گفتم «از نظر فرهنگی که خوبه، مهم اینه از نظر غیر فرهنگی مشکلی نداره.»
فکر میکردم بخندد، اما گفت: «این حرفت نشون میده مشکل اخلاقی هم داری»
کمی قرمز شدم اما خودم را نباختم و برای ایجاد صمیمیت کاذب، باز هم با لبخند گفتم: «باز خدا رِ شکر مشکل اخلاقی دارم مشکل غیر اخلاقی ندارم»
- کارتِ دانشجوییت رو بده... اگه بخاطر همین شوخیای بیجا کاری نکردم اخراج بشی.
حس خوبم مثل ادکلنهایی که دم پاساژها میفروشند و عطرش دو دقیقه هم نمیماند، کلا پرید. کمی نگران شدم. بر خلاف او فکر میکردم شوخیهایم به جای بیجا، کمی با جا هستند و همه چیز میتواند با شوخی تمام شود اما اشتباه کردم. در حالی که دنبال کارتم میگشتم، الکی گفتم: همراهم نیست.
- پس ورود ممنوع. شاید اصلا دانشجو نباشی
- پیداش کردم... راستی بقیه هم شلوار لی پوشیدن که
- شلوار تو تنگه.
- کجاش تنگه؟ اگه تنگ باشه خودم اذیت مشم دیگه.
- شاید بقیه اذیت شن.
- خا، کی ممکنه با شلوار من اذیت بشه؟
- اصلا فرض کن خود من
- الان این شما رِ اذیت مکنه؟
- بله
خواستم بگویم «یعنی الان احساس تنگی نفس پیدا کردین؟» ولی اگر میگفتم شاید کاری میکرد سوای اخراج، اعدام هم شوم. بعضی از دانشجوها که شلوارشان یا ظاهرشان مثل من بود، از فرصت استفاده کردند و در حالی که نیششان باز بود، در پناهِ گیرِ من، با استتار از کنار نگهبانی رد شدند، اما نگهبان آنها را هم صدا زد.
- چی فکر کردین؟ من پشتم هم چشم داره.
خواستم راجع به جای دقیق چشمش هم شوخی کنم اما فهمیده بودم اهل شوخی نیست. وقتی میخواستم بروم، تیری در تاریکی انداختم: «اگه بدانین برادرم چکارهیه به شلوار من گیر نمدادین. اگه بدانین نماینده بجنورد چکارهٔ منه، بازم به من یکی گیر نمدادین. به هر حال، این کارت دانشجوییم، ببینم من زودتر اخراج مِشم یا شما»
خودم که خالی بسته بودم اما امیدوار بودم او هم خالی بسته باشد. کارتم را گرفت و از پشتِ عینک فوتوکرومش، نگاهی به من انداخت. با قاطعیتی که هیچ پشتوانهای جز خالیبندی نداشت به او نگاه کردم. داشت اسم مرا از روی کارت میخواند. من هم برای اینکه کم نیاورم، عمدا با اعتماد به نفس کاذب به اسمِ روی لباسش نگاه کردم و گفتم:
- آقای خلیلی دیگه درسته؟
نگهبان کارتِ مرا نگه داشت و از پشت عینک به طرف دخترها نگاه کرد و به یکی از نگهبانهای خانم اشاره کرد که انگار یک قاچاقچی دارد با صد کیلو تریاک از مرز رد میشود. موردِ مورد نظر خانم نوری از همکلاسیهای ما بود که از دید ما هیچ موردی نداشت. با بیحوصلگی به طرف کلاس رفتم و جوری رفتم که آقای خلیلی با چشمِ پشتش ببیند نداشتن کارت برایم مهم نیست، هرچند برایم مهم بود. اگر به خانوادهام میگفتم نگهبان به شلوار من گیر داده، خودِ آنها بدتر به من گیر میدادند. یکبار به خاطر همین بحث شلوار لی از آقاجان پشت گردنی خورده بودم. البته آقاجان همیشه برایم شلوار لی میخرید چون دیرتر پاره میشد. یکبار که تازه شلوار لی خریده بودم و آقاجان اصرار داشت این را میشود دو سه سال بپوشم، محمد گفت سوای بحث گیر دادنهای کمیته یا مدرسه، به صلاح نیست مردها شلوارهای فاق کوتاه بپوشند و چیزهایی از ضررداشتن برای مردها گفت. بیبی هم گفت اصلا همین شلوار کردی از همه بهتر است و بهتر است با شلوار کردی بروم مدرسه و بعد هم از پدربزرگم مرحوم رجبعلی حرف میزد که همه جا با شلوار کردی بوده.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
خیلی منتظر نسخه صوتی این کتاب بودم🤩ترکیب صدای آقای مظلومی و نوشته های مهردادصدقی ترکیب بَرَندس
این کتاب فوق العاده عالی و زیباست طنز بسیار زیبایی هم داره فقط من نمیدونم چرا کتاب آبنبات پستهای که قبل از اینکه کتاب چاپ شده به صورت صوتی ارائه نشده لطفا کتاب آبنبات پستهای رو هم صوتی کنید
خیلی منتظر نسخه صوتی این کتاب بودم. آبنبات هل دار و دارچینی که عالی بودند. کاش پسته ای رو هم صوتی میکردند 🥲
منتظر نسخه بعدیشم کاش زودتر بیاد
این مجموعه کتاب عالیه فقط قیمت بالاست
یادش بخیر من اولین بار که با طاقچه آشنا شدم آبنبات هل دارو خوندم و با این مجموعه آشنا شدم خیلی جالب و خواندنی و شیرین و ملموس هست صدای آقای مظلومی هم مجموعه رو بسیار دلچسب کرده واقعا لذت بردم دستتون درد نکنه
بسیار بسیار خوشحالم که یکی دیگر از سری نوشته های بسیار زیبا و طنز آقای مهرداد صدقی با نریشن آقای میرطاهر مظلومی انتشار یافت و این عیدی بسیار بسیار خوبی از طاقچه بود 👋👋👋🌻
یعنی من آبنبات های متنی طاقچه رو خوردم بعد رفتم نسخه چاپی آبنبات هارو خریدم اونارم خوردم الانم دارم نسخه صوتی آبنبات هارو میخورم بااینکه خیلی اهل کتاب صوتی نیستم ولی خیلی منتظر آبنیات نارگیلی بودم 😁
وای خدا بزرگ بهترین عیدی۴۰۳ همین کتاب صوتی نارگیلی عیدمون ساختید تشکر تشکر
عالی، بسیار ارتباط گرفتم🥰🥰