دانلود کتاب رمان سنگ کاغذ قیچی اثر آلیس فینی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب سنگ، کاغذ، قیچی

کتاب سنگ، کاغذ، قیچی

نویسنده:آلیس فینی
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۳.۷از ۵۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سنگ، کاغذ، قیچی

کتاب سنگ کاغذ قیچی چهارمین رمان آلیس فینی روزنامه‌نگار و نویسنده‌ی بریتانیایی است. این رمان که در ژانر معمایی نوشته شده، داستانی پررمزوراز، دلهره‌آور و پرتعلیق دارد. داستان زوج آملیا و آدام است که برای فاصله گرفتن از مشکلاتی که زندگی مشترکشان را فراگرفته و گرما بخشیدن به رابطه‌ی سردشان، راهی سفری می‌شوند که به عجیب‌ترین سفر زندگی‌شان تبدیل می‌شود. سفری که اسرار زیادی از زندگی مشترکشان را فاش می‌کند و پایانی غافل‌گیرکننده دارد.

رمان سنگ کاغذ قیچی را نشر نون با ترجمه‌ی سحر قدیمی منتشر کرده و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است.

درباره رمان سنگ کاغذ قیچی

کتاب سنگ کاغذ قیچی رمانی از آلیس فینی، رمان‌نویس بریتانیایی است. فینی نویسنده‌ی پرطرفدار ژانر تریلر و معمایی است و این چهارمین رمان اوست که در این ژانر به نگارش درآمده است. از تاریخ هفتم سپتامبر سال ۲۰۲۱ که اولین بار کتاب «سنگ، کاغذ، قیچی» منتشر شد تاکنون بارها تجدید چاپ و به زبان‌های متعددی برگردانده شده است. این رمان در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته و چندبار برای دریافت جوایز ادبی نامزد شده است.

رمان سنگ کاغذ قیچی داستان زوجی است که در دهمین سال ازدواج خود، حس می‌کنند به پایان آن نزدیک شده‌اند. آملیا و همسرش آدام زندگی عاطفی سردی دارند. آدام نویسنده‌ای است که از روند کاری خود و اقبال نسبت به رمانش چندان راضی نیست. او دچار اختلالات ذهنی هم است. آملیا که می‌خواهد از آخرین شانس‌هایش برای حفظ زندگی مشترکشان بهره ببرد، سفری را که با بلیط بخت‌آزمایی برده، دستاویزی برای نجات رابطه‌اش می‌کند. آدام نیز در این تلاش همراه آملیا می‌شود، اما این سفر برایشان اتفاق‌های عجیب‌وغریبی در چنته دارد. آن‌چه در سفر می‌گذرد و پایان داستان غافل‌گیرکننده است و آدام و آملیا را همراه با مخاطبان رمان شگفت‌زده می‌کند. این رمان را «سحر قدیمی» به فارسی برگردانده و «نشر نون» آن را به چاپ رسانده است.

خلاصه کتاب سنگ کاغذ قیچی

زندگی مشترک «آملیا» و «آدام رایت» با چالش‌هایی جدی مواجه شده است. آدام نویسنده و فیلم‌نامه‌نویسی است که معمولا کتاب‌های دیگر نویسندگان را به فرم فیلم‌نامه درمی‌آورد، اما کتاب خودش «سنگ، کاغذ، قیچی» اقبالی برای تبدیل شدن به فیلم‌نامه برنمی‌انگیزد. آدام کودکی سختی را نیز پشت‌سر گذاشته و دچار اختلال مغزی است؛ او قادر به تشخیص هیچ‌کس از جمله همسرش از روی چهره نیست. مشکلات زیادی باعث شده زندگی مشترک این زوج تقریبا به بن‌بست برسد.

در این میانه، آملیا بعد از خرید بلیط بخت‌آزمایی، برنده‌ی یک مسافرت آخر هفته به هتلی در نزدیکی بلک‌واتر اسکاتلند می‌شود. او می‌کوشد از این فرصت برای ترمیم رابطه و نجات زندگی مشترکش با آدام استفاده کند. این زوج به سفر می‌روند تا از این بخت نیز استفاده کنند. هتلی که برای آن‌ها در نظر گرفته شده، کلیسایی قدیمی است که تغییر کاربری داده است و این زوج تنها ساکنانش هستند. پس از مدتی ماندن در هتل متوجه می‌شوند هیچ چیز عادی نیست. این‌جاست که داستان ضرب‌آهنگ دیگری پیدا می‌کند و هیجان و ترس به اوج خود می‌رسد؛ شخصیت عجیبی به داستان اضافه می‌شود و اتفاقاتی می‌افتد که برای مخاطب به‌هیچ‌وجه باورکردنی نیست. در این اثنا، رازها و اسرار زندگی مشترک آملیا و آدام برملا می‌شود.

رمان سنگ کاغذ قیچی پایانی غافل‌گیرکننده دارد که بی تردید پس از خواندنش شگفت‌زده خواهید شد.

خواندن و دانلود کتاب سنگ کاغذ قیچی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این رمان را به دوست‌داران ژانر تریلر، معمایی، جنایی و داستان‌های پرتعلیق و مهیج پیشنهاد می‌کنیم.

چرا باید این رمان را بخوانیم؟

رمان سنگ کاغذ قیچی پس از انتشار در سال ۲۰۲۱، با استقبال وسیعی از سوی مخاطبان روبه‌رو شده است. در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته و نامزد دریافت چند جایزه شده است. رمانی که بسیار هیجان‌انگیز است و کمتر خواننده‌ای می‌تواند پیش از پایان آن را زمین بگذارد.

درباره آلیس فینی

آلیس فینی، نویسنده و روزنامه‌نگار بریتانیایی است. او کار خود را به‌عنوان تهیه‌کننده و خبرنگار از ۲۱سالگی در شبکه‌ی «بی‌بی‌سی» آغاز کرد. فینی پس از گذراندن بک دوره‌ی نویسندگی، از سی‌سالگی شروع به نوشتن رمان کرد.

اولین رمان او با ‌نام «گاهی دروغ می‌گویم» در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. رمانی که آن را در اوقات فراغت و زمان‌های آزادی که بین کار و رفت‌وآمد پیدا می‌کرد، نوشت. رمان دومش «من می‌دانم تو کی هستی» در سال ۲۰۱۹ چاپ شد. «او و او»، «سنگ، کاغذ، قیچی» و «دیزی دارکر» عناوین دیگر رمان‌های منتشرشده و محبوب آلیس فینی است.

آثار داستانی او در ژانر تریلر و هیجان‌آور است و داستان‌هایش عموما پرطرفدارند. از این روست که بسیاری از کمپانی‌های فیلم و تهیه‌کنندگان مشهور برای اقتباس از آثار فینی اقدام کرده‌اند.

نقد کوتاه کتاب سنگ کاغذ قیچی

«آلیس فینی» در نوشتن رمان‌های دلهره‌آور و پرتعلیق قلمی پرتوان دارد. تا آن‌جا که القابی نیز در این راستا به او داده‌اند. نویسنده‌ای با پیچ‌های داستانی غریب که هر خواننده‌ای را در جایش میخکوب می‌کند. «سنگ، کاغذ، قیچی» نیز از ماجرا مستثنا نیست. رمانی که در ابتدا آرام پیش می‌رود تا خواننده را با زیروبم زندگی کسل‌کننده و بی‌معنای آدام و آملیا آشنا ‌کند و چه‌بسا خوانندگان کم‌حوصله را کمی خسته کند، اما از یک نقطه، داستان به مرحله‌ای جدید وارد می‌شود.

زوج افسرده و درمانده که برای گذراندن آخر هفته، به مسافرتی تفریحی رفته‌اند با وضعیتی عجیب و شوک‌آور روبه‌رو می‌شوند. این‌جاست که فینی داشته‌های خود را رو می‌کند و خواننده را کلمه به کلمه تا پایان می‌کشاند. آدام و آملیا با حوادثی عجیب در آن هتل غریب مواجه می‌شوند و متحیرند این‌ اتفاق‌ها از چه و از کجا نشأت می‌گیرد. مخاطب نیز همراه آن‌دو، این شگفتی را تجربه می‌کند.

شخصیت‌پردازی دقیق فینی به‌جز در ساختن دو شخصیت اصلی داستان، زمانی خود را نشان می‌دهد که شخصیت دیگری به‌نام «رابین» وارد داستان می‌شود. این طراحی آن‌قدر ماهرانه است که برای مخاطبان باورپذیر باشد و داستان آن‌قدر پرکشش است که جذابیت‌هایش را تا انتها حفظ کند و کتاب آن‌قدر زیبا و هیجان‌انگیز است که بی‌لکنت و بااطمینان خواندنش را به شما پیشنهاد دهیم.

این کتاب چه جوایزی دریافت کرده است؟

با‌وجود این‌که از انتشار کتاب سنگ، کاغذ، قیچی مدت زیادی نگذشته، چندبار نامزد دریافت جایزه شده است. از آن‌جمله نامزدی برای دریافت جایزه‌ی «ITW» است. جایزه‌ای که مربوط به رمان‌های برتر ژانر تریلر و هیجان‌آور است. این کتاب همچنین نامزد دریافت جایزه‌ی «گودریدز» برای داستان‌های جنایی و معمایی شده است. رمان همچنین برگزیده‌شدن به‌عنوان کتاب ماه «Club Section» را در کارنامه دارد.

از این رمان چه اقتباس‌هایی صورت گرفته است؟

قرار است از رمان سنگ کاغذ قیچی یک سریال شش‌قسمتی توسط «سوزان مکی» اقتباس شود. این خبر را کمپانی نتفلیکس در آوریل ۲۰۱۱ اعلام کرد و آلیس فینی نیز هیجان و خوشحالی خود را از شنیدن آن پنهان نکرده است.

نظرات افراد و مجله‌های معروف درباره‌ی کتاب

کتاب سنگ کاغذ قیچی در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز و ساندی‌تایمز قرار گرفته و از سوی ماهنامه‌ی «Real Simple» به‌عنوان یکی از ۵۹ کتاب برتر سال ۲۰۱۲ برگزیده شده است. علاوه‌بر نقد‌ها و مرورهای مثبتی که از نشریات و وبسایت‌هایی همچون «Concord Insider»، «Kirkus Reviews» و «Goodreads» دریافت کرده، نویسندگان و منتقدان مشهوری نیز به تحسین آن پرداخته‌اند. «مگان میراندا»، «فیلیپیا ایست» و «کاترین ریان هاید» این رمان را از جنبه‌های مختلفی ستوده و بعضا به‌عنوان کتاب محبوب خود از آن یاد کرده‌اند.

ورود به بازار کتاب ایران و بهترین ترجمه سنگ کاغذ قیچی

رمان سنگ کاغذ قیچی در سال ۱۴۰۱ وارد بازار کتاب ایران شد. این کتاب تاکنون توسط چند مترجم به فارسی برگردانده شده است. اما بهترین ترجمه سنگ کاغذ قیچی کدام است؟ سحر قدیمی این کتاب را به فارسی برگرداند و «نشر نون» آن را چاپ کرد. ترجمه‌ی قدیمی، روان و خوش‌خوان است و ریتم رمان را حفظ کرده است.

دیگر مترجم این کتاب «علی قانع» است که نسخه‌ی ترجمه‌ی او را «نشر البرز» به چاپ رسانده است. این ترجمه نیز دقیق و خواندنی است.

بخش‌هایی از کتاب سنگ، کاغذ، قیچی

«رابین وارد کلبه می‌شود و در را قفل می‌کند. حولهٔ قرمز کوچکی از قلاب روی دیوار برمی‌دارد و قبل از رسیدگی به خودش، برف را از روی پنجه‌ها، پاها و شکم سگ پاک می‌کند. وقتی سگ را تمیز می‌کند، او دم می‌جنباند، بعد صورت رابین را می‌لیسد. رابین لبخند می‌زند، حیوانات را دوست دارد، مخصوصاً سگ‌هایی مثل این را. حتی اسکار خرگوشه هم از مهمان تازهٔ خانه خوشش آمده.

مهمانان تا حالا دیگر می‌دانند کلیسا مال هنری است و او مُرده. رابین آرزو می‌کند وقتی سنگ قبر را پیدا کردند، می‌توانست قیافه‌هایشان را ببیند، اما آن موقع او و باب خیلی دور شده بودند. سگ خوش‌اخلاق و مهربانی است ـ حتی با اینکه گاهی بابت وزش باد هم پارس می‌کند ـ از آن‌جور سگ‌ها که به همه اعتماد می‌کنند.

هوا حتی داخل کلبه هم سرد است. رابین آتش را روشن می‌کند و روی قالیچه کنار آن می‌نشیند تا استخوان‌هایش گرم شوند. دلش برای پیپش تنگ شده، اما دیگر آن را برای همیشه از دست داده است، برای همین یک بسته بیسکویت باز می‌کند. سگ کنارش دراز می‌کشد، چانه‌اش را روی پاهای او می‌گذارد و به رابین نگاه می‌کند که بیسکویت می‌خورد، به‌امید اینکه شاید چیزی برایش بیندازد. رابین دوست دارد ریزریز بیسکویت را گاز بزند، لبه‌های بیرونی را بخورد تا جایی که فقط مرکز مربایی‌اش باقی بماند ـ کاری کند که لذت خوردنش تا حد ممکن طولانی‌تر شود.

با اینکه خیلی نزدیک به شعله‌ها نشسته، باز هم دست‌هایش را حس نمی‌کند. انگشتانش از سرما سرخ و بعد از پاک کردن آن‌همه برف از روی سنگ قبر هنری کبود شده‌اند. اما اگر این کار را نمی‌کرد، مهمانان آن را پیدا نمی‌کردند و او باید اوضاع را طبق نقشه پیش می‌برد. دلیلی دارد که این هفته آن‌ها را به اینجا دعوت کرده، نه هفته‌های دیگر.

وقتی هنری مُرد، یادش می‌آید.

«نیاز دارم که بیای اینجا.»

وقتی تلفن کرد، این را به رابین گفت. سلام و احوالپرسی نکرد، فقط همان پنج کلمهٔ کوتاه. نیاز دارم که بیای اینجا. لازم نبود بگوید کجا، حتی با اینکه آن‌همه مدت با هم حرف نزده بودند. لازم نبود دلیلش را هم بگوید، اما گفت.

وقتی رابین جواب نداد، دو کلمهٔ کوتاه دیگر اضافه کرد: «من مریضم.» مشخص شد در بیان واقعیت کوتاهی کرده و کارش از مریضی گذشته است.

از قبل می‌دانست هنری آپارتمانش را در لندن فروخته و تمام مدت در مخفیگاه اسکاتلندی‌اش زندگی می‌کند. همیشه منزوی بود و تنهایی را ترجیح می‌داد. چیزی که رابین انتظار نداشت این بود که هنگام نیاز به او تلفن کند، اما خب نداشتنِ کسی دیگرْ یکی از معدود نقاط مشترکشان بود. نویسندگان قادرند پیچیده‌ترین و محبوب‌ترین دنیاها را خلق کنند و گاهی جهان خیلی کوچکی برای خودشان باقی می‌گذارند. بعضی از اسب‌ها به چشم‌بند نیاز دارند که کارشان را به بهترین شکل انجام دهند و مسابقه را ببرند. باید حس کنند تنها هستند و چیزی حواسشان را پرت نکند. بعضی از نویسنده‌ها هم همین‌طورند؛ این حرفه در تنهایی معنا پیدا می‌کند.

نمی‌توان سکوت را غلط تعبیر کرد. این یکی از شعارهای رابین بود. اما وقتی جواب نداد، هنری به حرفش ادامه داد و قبل از آنکه قطع کند، گفت: «من دارم می‌میرم. اگه نمی‌آی، فقط به کسی نگو.»

اگر چشمانش را ببندد، هنوز هم صدای بوق ممتد تلفن را می‌شنود.

بعدها هنری توضیح داد که هنگام استفاده از خط تلفن بیمارستان، سکه‌هایش تمام شده بودند. گفت عمداً نخواسته جلب ترحم کند یا بی‌ادبی. رابین حرفش را باور نکرد. هیچ وقت حرف‌هایش را باور نمی‌کرد. با این حال، سوار اتومبیل شد، چون زندگی هم می‌تواند مثل مرگ غیر قابل پیش‌بینی باشد.

مردی را که لبهٔ تخت بیمارستان نشسته بود نشناخت. آخرین عکس رسمی‌اش را دست‌کم ده سال قبل گرفته و بدجور پیر شده بود. کت فاستونی همیشگی‌اش زیادی بزرگ به نظر می‌رسید، انگار مال شخص دیگری بود، پاپیون ابریشمی در کار نبود و از آن دسته‌موی سفید فقط چند تار نازکِ شانه‌شده روی سر طاس صورتی‌اش باقی مانده بودند. ناآشنا بودن صورتش برای رابین عجیب بود، اما خب خیلی از آدم‌ها ارتباط با دیگران را از دست می‌دهند. در این موارد، فاصله عامل تعیین‌کننده‌ای نیست. حتی همسایگانی که خانه‌به‌خانهٔ هم زندگی می‌کنند گاهی اسم همدیگر را نمی‌دانند.

احوالپرسی، در آغوش کشیدن و تشکری در کار نبود.

هنری فقط گفت: «می‌خوام برم خونه.»»

Beatrice369
۱۴۰۱/۰۵/۰۵

خیلی خوب می‌شه اگه به کتابخانه بی نهایت اضافه بشه.

کاربر 4870653
۱۴۰۱/۰۵/۱۷

خیلی زیادی از این کتاب تعریف شده اما من به خاطر نکات ابهامی که تا اخر هم شفاف نشدند خوشم نیومد و کلا حسم اینه نویسنده همه رو سرکار گذاشته. متاسفانه یک نفر از کتاب تعریف می کنه و همه

- بیشتر
فاطمه زهرا
۱۴۰۱/۰۵/۰۶

داستان به شدت جذاب بود، ترجمه روان و عالی بود.... داستان یه زن و شوهر که زندگی شون در حال خرابیه و برای دادن یه شانس دوباره به زندگی شون به یک کلیسای دور افتاده می رن و اونجا خیلی چیز

- بیشتر
ayda
۱۴۰۱/۰۵/۱۷

خب من جزو اون دسته ام که داستانو دوست نداشتم اما قبول دارم نویسنده ماهرانه عمل کرده که البته روش جدیدی نبود و مشابهش رو قبلاً در دو کتاب دیگه دیده بودم. این ایده که چند نفر تو خونه یا

- بیشتر
zahra
۱۴۰۱/۰۵/۰۴

اول اینکه باید بگم ترجمه ی کتاب عالیه و نقطه قوت مهمیه. داستان جدا از اینکه معمایی و راز آلوده و آخر کتاب رازهایی برملا میشه که واقعا متعجب میشی وحتی یک درصد نمیتونستی حدس بزنی ، پر از جملات

- بیشتر
فاطمه زهرا
۱۴۰۱/۰۶/۳۰

این کتاب واقعا منو شوکه کرد. واقعا! اوایل کتاب نظرم این بود 👈🏻 حال‌بهم‌زن ترین زن و شوهری که تا الان دربارشون خوندم، از دشمن برای هم بدترن! پر از رمز و راز و دروغ و پنهان کاری!!👉🏻 اما به اون نقطه

- بیشتر
SARA
۱۴۰۱/۰۵/۰۷

ارزش یکبار خواندن رو داره؛ اواخر داستان عالی بود. ترجمه هم خیلی خوب بود. به نظرم انقدر که همه جا دارن میگن ترسناکه و خیلی هیجان انگیزه اصلا اینجوری نبود‌‌.

سـارا
۱۴۰۱/۱۰/۱۰

نمیدونم چرا یهو انقد سر زبون ها افتاد! اور ریتد شده خیلی. برای کسایی که اولین کتاب معمایی‌شونو میخونن شاید پیشنهاد خوبی باشه ولی برای کسایی که عاشق ژانر معمایی-جنایی هستند اصلا پیشنهاد نمیکنم چون داستان و پایان از اون چه که باید

- بیشتر
کاربر ۳۶۲۷۵۰۷
۱۴۰۱/۰۵/۰۱

فقط میتونم بگم پششماااااامممم

Allabout_shin
۱۴۰۱/۰۵/۱۶

فکرش رو هم نمی‌کردم این کتاب اینقدر هیجان انگیز باشه وقتی یه کتاب زیادی مشهور میشه با خودم فکر میکنم قراره اون کتاب منو ناامید کنه ولی این کتاب نه ، عالی بود ، یه تیکه هایی از کتاب فقط دلهره آور

- بیشتر
چیزی را که برایش زحمت می‌کشی به دست می‌آوری، نه چیزی را که آرزویش را داری.
🌱ehsan
همهٔ آدم‌ها اعتیاد دارند و تمام معتادها در آرزوی یک چیزند: گریز از واقعیت.
فاطمه زهرا
از طرز کتاب برداشتن و آهسته ورق زدنت طوری که انگار کاغذ از طلا ساخته شده خوشم می‌آید، بعد کتاب را بو می‌کنی، انگار که بخواهی به‌جای هوا با داستان نفس بکشی.
|ݐ.الف
چیزی را که برایش زحمت می‌کشی به دست می‌آوری، نه چیزی را که آرزویش را داری.
Rusty lake
چیزی را که برایش زحمت می‌کشی به دست می‌آوری، نه چیزی را که آرزویش را داری.
Hajar
آن‌قدر با سر پایین با گرفتاری‌ها روبه‌رو می‌شویم که یادمان می‌رود برای نگاه کردن به ستاره‌ها سرمان را بلند کنیم
SARA
این روزها ترجیح می‌دهم بیشتر خودم را دوست داشته باشم تا دیگران را و وقتم را برای دوستان قلابی تلف نمی‌کنم.
mhds
دلیل دروغ‌گویی آدم‌ها تقریباً همیشه جالب‌تر از خودِ دروغ است.
حسین احمدی
از داستان زندگی آدم‌های دیگر لذت ببر، اما یادت باشد از زندگی خودت هم لذت ببری.
Hajar
چرا آدم‌ها فقط پس از پایان همه چیز می‌فهمند باید لحظه را زندگی کرد.
soodi
گاهی فکر می‌کنم ترس از سقوط است که باعث می‌شود آدم‌ها اشتباه کنند. ما هراسان متولد نمی‌شویم. وقتی جوانیم، هنگام دویدن یا بالا رفتن یا پریدن تردید نمی‌کنیم و نگران صدمه دیدن یا تحمل شکست نیستیم. طرد شدن و زندگی واقعی ترسیدن را یادمان می‌دهد، اما اگر حقیقتاً چیزی را بخواهی، باید خطر کنی.
Zohreh
اگر تسلیم نشوی، همیشه چیزی را که می‌خواهی به دست می‌آوری.
SARA
: چیزی را که برایش زحمت می‌کشی به دست می‌آوری، نه چیزی را که آرزویش را داری.
baran
اگر نگذاری کسی زیادی نزدیک شود، آسیب نمی‌بینی.
_.4mahbubeh._
آن‌قدر برای راضی کردن آدم‌های دیگر خودم را تغییر داده‌ام که دیگر نمی‌دانم کیستم.
S.KH
وقتی اطرافت پر از ستاره است، درخشیدن سخت است.
بلاتریکس لسترنج
آن‌قدر با سر پایین با گرفتاری‌ها روبه‌رو می‌شویم که یادمان می‌رود برای نگاه کردن به ستاره‌ها سرمان را بلند کنیم.
nasim
آن‌قدر با سر پایین با گرفتاری‌ها روبه‌رو می‌شویم که یادمان می‌رود برای نگاه کردن به ستاره‌ها سرمان را بلند کنیم.
|ݐ.الف
تنها نکتهٔ خوبِ از دست دادنِ همه چیز آزادی‌ای است که از نداشتنِ چیزی برای از دست دادنْ سرچشمه می‌گیرد.
Mosavi
چرا آدم‌ها فقط پس از پایان همه چیز می‌فهمند باید لحظه را زندگی کرد.
کاربر ۶۶۳۹۵۸۳

حجم

۳۲۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

حجم

۳۲۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان