کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)
معرفی کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)
کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول) نوشتهٔ الکساندر دوما و ترجمهٔ ماه منیر مینوی است و انتشارات توس آن را منتشر کرده است. این کتاب ترجمهای منقح براساس آخرین چاپهای پاریس است.
درباره کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)
کنت دو مونت کریستو رمانی است نیمهتاریخی و نیمهداستانی از الکساندر دوما، نویسندهٔ توانا، مشهور و پرکار فرانسوی که در قرن نوزدهم زیسته و در دوران نه چندان طولانی عمر خود (۱۸۷۰-۱۸۰۲) حدود ۳۰۰ رمان و نمایشنامه نوشته است؛ که اکثر آنها، بهخصوص رمانهای تاریخیاش، شهرت جهانی دارد و به تمام زبانهای زندهٔ دنیا ترجمه شده است. بسیاری از داستانهای او بارها به صورت فیلمهای سینمایی و تلویزیونی تهیه شده و در معرض دید و تحسین میلیونها نفر پیر و جوان قرار گرفته است.
کنت دو مونت کریستو، یکی از زیباترین، اخلاقیترین و پرخوانندهترین کتابهای دوما، و یکی از اولین کتابهایی است که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به وسیله مترجمی به نام طاهرمیرزا که از شاهزادگان قاجار بود، با نبودن وسایل لازم و با نثر آن زمان به زبان فارسی ترجمه شد و با چاپ سنگی به چاپ رسید.
این ترجمهٔ نیمهکامل، در طول صد و اندی سال، بارها در سالهای مختلف تجدید چاپ شده است، اما از آنجا که کتاب بسیار مفصل و ترجمهٔ آن مشکل بود، تاکنون ترجمه نشده بود.
کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول) در حال حاضر دقیقترین و کاملترین ترجمهای است که از این اثر بزرگ دوما در دسترس عموم قرار میگیرد.
ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، میخواهد با ثروتهای افسانهوار خود طبقهٔ اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی میشود و بر اثر بدخواهی رقیب عشقیاش، فرنان و رقیب تجاریاش، دانگلار، ۱۴ سال در زندان میماند. این واقعه به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاهطلب به نام ویلفور است که در زندانیشدن او دست دارد. درسیاهچال پس از چندین سال از زندانیشدنش، متوجه میشود که زندانی دیگری مشغول حفاری جهت فرارکردن از زندان است. سرانجام او نیز مشغول به کار میشود و متوجه میشود که او «آبهفاریا» یک کشیش و دانشمند ایتالیایی است. آبهفاریا، نقشه گنج سرشار جزیرهٔ مونتکریستو را در اختیار او میگذارد؛ ولی قبل از اینکه بتوانند نقشهٔ فرار خود را نهایی کنند اتفاق دیگری رخ میدهد.
خواندن کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای شاهکار کلاسیک دنیا پیشنهاد میکنیم.
درباره الکساندر دوما
الکساندر دوما در سال ۱۸۰۲ به دنیا آمد. او رماننویسی فرانسوی است که به رمانهای ماجراجویانهاش مشهور است.
دوما علاوهبر رماننویسی، مقالهنویس، نمایشنامهنویس و خبرنگار نیز بود. او پس از استقرار رژیم سلطنتی، در سن ۲۰سالگی و در سال ۱۸۲۲ به پاریس رفت و با کمک اقوام پدری، به سمت منشی مخصوص دوک دو اورلئان درآمد. هم زمان با کار در پاریس، دوما به نوشتن مقاله برای مجلات و نمایشنامه برای تئاتر میپرداخت.
در سالهای ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۱ دوما به همراه تنی چند از دوستاناش، رمان «جنایات مجلل» را طراحی کرد و نوشت. این رمان در ۸ قسمت، به شرح جنایات مشهور اروپا میپردازد.
نویسندگی برای دوما درآمد زیادی به همراه داشت، اما نوع زندگی اشرافی و ولخرجی و دست و دلبازی دوما درنهایت باعث ورشکستگی او شد. او در سال ۱۸۵۱ برای رهایی از دست طلبکاراناش به روسیه گریخت و دو سال از زندگیاش را در آنجا سپری کرد.
دوما بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب دارد. کتابهای او تقریباً به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و تاکنون بیش از ۲۰۰ فیلم براساس کتابهایاش ساخته شده است. بسیاری از رمانهای او از جمله «کنت مونت کریستو»، «سه تفنگدار»، و «بیست سال بعد» رمانهایی دنبالهدار و سریالی هستند.
کشور فرانسه، نویسندگان برجستۀ زیادی دارد اما گویا گسترۀ خوانندگان هیچ یک از آنها به دوما نمیرسد. او از پیشگامان مکتب رمانتیسیسم بود و گاهی رگههایی از مکتب رئالیسم نیز در نوشتههای او یافت میشود.
الکساندر دوما در سال ۱۸۷۰ درگذشت.
بخشی از کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)
«دانگلار را که اسیر چنگال دیو کینه بود، در حالی رها کنیم که فرضیههایی حیلهگرانه علیه رفیقش در گوش کشتیدار میخواند؛ و به تعقیب دانتس بپردازیم که پس از عبور از تمام طول کوچه کانه بیر به کوچه نوای پیچید، و داخل خانهای شد که در سمت چپ گذر مهلان قرار داشت. با عجله و در حالیکه با یک دست نردهها را گرفته بود و با دست دیگر قلب پر ضربان خود را میفشرد، چهار طبقه پلکان تاریک را بالا رفت، در برابر دری نیمه باز که از داخل آن تا انتهای اتاقی کوچک دیده میشد، ایستاد.
این اتاق جایی بود که پدر دانتس در آن میزیست. خبر ورود فارائون هنوز به پیرمرد نرسیده بود. دانتس پیر بالای یک صندلی ایستاده، با دستی لرزان مشغول سیم کشیدن به دور چند بوته لادن بود. این بوتهها با گلهای ساعتی همراه بود که با پیچیدن به دور چفته پنجرهاش از آن بالا میرفت.
پدر، پدر.
پیرمرد فریادی کشید و روی گرداند. چون پسرش را پشت سر خود دید، لرزان و رنگپریده، خود را به آغوش او افکند.
مرد جوان با نگرانی فریاد کشید:
چه شده است پدر؟ آیا بیماری؟
نه، نه ادموند عزیزم. پسرم، فرزندم، نه. امّا انتظار دیدار تو را نداشتم، شادی، تأثیر دیدار ناگهانی تو... آه، خدای من! به نظرم میرسد که دارم میمیرم.
پدر جان، ناراحت نباش. منم. خودم هستم. آن طور که میگویند شادی هیچ زیانی نمیرساند. به خاطر همین بیخبر وارد شدم. به جای آنکه اینطور مبهوت نگاهم کنی، لبخند بزن. حالا که من برگشتهام، میتوانیم خوشبخت باشیم.
پیرمرد گفت:
چه بهتر پسرم. امّا چطور میتوانیم خوشبخت باشیم؟ آیا تو دیگر مرا ترک نمیکنی؟ خوشبختیت را برایم بازگو کن.
مرد جوان گفت:
خداوند از گناه من بگذرد که دارم درباره سعادتی حرف میزنم که خانوادهای را عزادار کرده است. ولی خدا خودش میداند که من طالب چنین سعادتی نبودم. امّا حالا که خوشبختی میرسد، من قدرت ندارم که از این بابت اندوهگین باشم. پدر، کاپیتن لکلر شجاع ما فوت کرد؛ و احتمال دارد که من با پشتیبانی آقای مورل جای او را بگیرم. میفهمید پدر؟ پیش از بیست سالگی کاپیتن شدن! صد لویی طلا مستمری سالیانه و سهمی از سود کالا داشتن؛ آیا اینها بیش از آن نیست که دریانورد فقیری چون من میتواند امیدش را داشته باشد؟
پیرمرد گفت:
بله پسرم، بله. این واقعآ یک سعادت است.»
حجم
۵۲۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۱۳ صفحه
حجم
۵۲۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۱۳ صفحه
نظرات کاربران
به روزهایی فکر می کنم که توی این کتاب زندگی کردم. تپش قلب و نگرانی ام برای ادموند، اشکهایم برای مرسده، نفرتم از ویلفور و کادروس. لشگرکشی ناپلئون، لوئی هجدهم و شکست ناباورانه اش، روزهای تاریک زندان، آبه فاریا و صبر
شاهکاری بی نظیر داستان پردازی عالی و پر کشش ترجمه ای بسیار روان
کاش این مجموعه کتاب رو وارد بی نهایت کنید حیفه این اثر شاخص تو بی نهایت نباشه بسیار حیفه
بهترین رمانی که تو عمرم خوندم.. واقعا شاهکار و جذابه. من نسخه چاپیشو حدود ۱۲ سال پیش خوندم باوجودیکه تعداد صفحات زیادی داره اما حتی یک صفحه ش رو هم نمیشه حذف کرد.. به قدری زیبا و دقیق به جزئیات پرداخته که
سلام این کتاب پر از توصیف های زیبا بود و الان که به این کتاب فکر میکنم حس میکنم من هم در این داستان نقشی داشتم این کتاب را به همه ی کسانی که دنبال کتاب خوبی میگردند و حوصله ی
فقط یک کلام میتوان گفت عالی و جذاب ِتا عمق جان و روح لذت بردم
کتاب جالبی است و واقعا از شاهکارهای ادبی است.
دومین اثری که از نویسنده ی بزرگ الکساندر دوما خواندم. اثری که در شناخت تاریخ، سبک زندگی، آداب و سنن و... راهگشاست. همراه با داستانی جذاب که خواننده تا تا پایان میخکوب میکند.
عالی نه بهتر از عالی
کتابی که با وجود ضعفهای پیدا و پنهان در شخصیتپردازی، روند پیشبرد داستان و وجود شخصیتهای زائد، یکی از بزرگترین و حماسیترین آثار تاریخ ادبیات فرانسه و حتا جهان است. باید اعتراف کنم که جادویی غریب در پسِ سطر سطر