دانلود و خرید کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد ریچارد روملت ترجمه بابک وطن دوست
تصویر جلد کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد

کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد

معرفی کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد

کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد نوشتهٔ ریچارد روملت و ترجمهٔ بابک وطن دوست است و انتشارات آریانا قلم آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد

امروزه واژهٔ استراتژی و یا معادل آن راهبرد را زیاد می‌شنویم، از مباحث کلان کشور تا محاوره‌های شرکت‌های بزرگ یا کسب‌وکارهای کوچک، همهٔ مدیران در سطوح مختلف از استراتژی صحبت می‌کنند.

استراتژی بیشتر سازمان‌ها حاوی چشم‌اندازهایی بسیار زیبا، مأموریت‌هایی با ابعاد بشردوستانه و متعالی و اهدافی بلندپروازانه هستند که هر خواننده‌ای از خواندن آن لذت می‌برد و چنین نیاتی را تحسین می‌کند، اما آیا در عمل سازمان‌ها توان اجرای موفق این استراتژی‌ها را دارند یا فقط خوش‌بینانه و شعاری نوشته شده‌اند، بدون توجه به سازوکارها و دشواری‌های اجرا که باید در هر استراتژی خوبی نهفته باشد.

همهٔ ما شاهد صرف مخارج فراوان و اتلاف انرژی زیادی در این حوزه بوده‌ایم؛ سازمان‌هایی که مبالغ هنگفتی را صرف تدوین و نگارش همین متون زیبا کرده‌اند و وقتی به مشکلی برخورده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که این استراتژی‌ها دردی را دوا نمی‌کنند.

کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد دقیقاً پاسخی به این دغدغه حوزهٔ استراتژی است.

در این کتاب ریچارد روملت بسیار استادانه که البته نتیجهٔ سال‌ها تجربه تدریس و مشاورهٔ وی در حوزه استراتژی است، مفهوم استراتژی را تشریح کرده است. او چیزهایی را که ما به‌عنوان استراتژی می‌شناسیم استراتژی بد معرفی کرده است و در مقابل، ویژگی‌ها و خصوصیات و نحوهٔ دستیابی به یک استراتژی خوب را که راه‌گشا و قابل پیاده‌سازی و اجراست، تشریح کرده است. روملت در این کتاب از مثال‌های زیادی برای فهم این موضوع استفاده کرده است.

خواندن کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 این کتاب برای تمامی فعالان عرصهٔ کسب‌وکار در ایران مفید و آموزنده است.

بخشی از کتاب استراتژی خوب/ استراتژی بد

«پس از ارائهٔ سیستم‌عامل چند رسانه‌ایِ ویندوز ۹۵ توسطِ مایکروسافت در سال ۱۹۹۵، شرکتِ اپل در گرداب مرگ افتاد. مجلهٔ بیزینس ویک در تاریخِ ۵ فوریه ۱۹۹۶ علامتِ تجاریِ مشهورِ اپل- سیب گاز زده- را بر روی جلدِ این مجله قرار داد تا به شرح خبر مهم خود با عنوان «سقوطِ یک سمبل آمریکایی» بپردازد.

گیل آملیو مدیرعامل اپل کوششِ زیادی کرد تا ادامهٔ حیاتِ این شرکت را در جهانی میسر سازد که به‌سرعت تحتِ سلطهٔ کامپیوترهای شخصی با استانداردِ ویندوز- اینتل (یا همان وینتل) درمی‌آمد. او تعدادِ کارکنان را کاهش داد، محصولاتِ بسیار متعددِ شرکت را در چهار گروهِ: مکینتاش، ابزارهای اطلاعاتی، چاپگرها و لوازم جانبی و «پلتفرم‌های جایگزین» سازماندهی مجدد نمود. یک گروهِ خدمات اینترنتی جدید به گروه سیستم‌های عامل و گروه فناوری پیشرفته اضافه شد.

مجلهٔ وایرد مقاله‌ای با عنوان «۱۰۱ روش برای نجاتِ اپل» به چاپ رساند. این مقاله شامل پیشنهاداتی همچون «فروشِ اپل به آی‌بی‌ام یا موتورولا»، «سرمایه‌گذاریِ سنگین روی فناوریِ نیوتن» و «بهره‌برداری از مزیتِ اپل در بازارِ آموزش و پروش از پیش‌دبستانی تا پایان تحصیلاتِ دبیرستانی» بود. تحلیل‌گران وال استریت امیدوار بودند که اپل با سونی یا هیولت پاکارد معامله نماید و بر انجام این معامله اصرار داشتند.

در سپتامبر ۱۹۹۷، اپل تا ورشکستگی تنها دو ماه فاصله داشت. استیو جابز که یکی از دو بنیان‌گذارِ این شرکت در سال ۱۹۷۶ بود، موافقت کرد تا برای کمک به هیأت مدیرهٔ بازسازی‌شدهٔ اپل بازگردد و مدیرعامل موقت این شرکت شود. طرفداران پر و پا قرصِ مکینتاشِ اصل شدیداً خوشحال شدند، اما عالم کسب‌وکار امیدِ چندانی نداشت.

در خلال یک سال، خیلی چیزها در اپل از اساس تغییر یافت. بسیاری از ناظران انتظار داشتند که جابز، توسعهٔ محصولاتِ پیشرفته را افزایش دهد یا معامله‌ای را با شرکتِ سان ترتیب دهد، اما او هیچکدام از این کارها را انجام نداد. کاری که او انجام داد، خیلی واضح و در عین حال غیرِمنتظره بود. او اندازه و حیطهٔ اپل را تا به آن اندازه‌ای کوچک نمود که با اصلیت این شرکت به عنوان تولیدکنندهٔ محصولاتِ دِنج در کسب‌وکارِ شدیداً رقابتیِ کامپیوترِ شخصی مناسب باشد. او اپل را تا جایی هرس نمود که به مبنا و اساس آن که توان ادامهٔ حیات را داشت، رسید.»

مهدی ابراهیمی
۱۴۰۱/۰۷/۰۹

اگر تنها یک منبع برای درک مفهوم برای استراتژی نیاز داشته باشید، این کتاب و کتاب بعدی نویسنده Crux هست.

تعریفِ مقدماتیِ مزیتِ رقابتی، سرراست است. در صورتی که شما بتوانید با هزینه‌ای کمتر نسبت به آنچه رقیبان‌تان می‌توانند، تولید کنید، یا در صورتی که بتوانید ارزشِ درک‌شدهٔ بیشتری نسبت به رقیبان‌تان، به مشتری بدهید و یا ترکیبی از این دو، در آن صورت شما دارای یک مزیتِ رقابتی هستید.
MH Akbari
مقدار زیادی از کار استراتژی، تلاش برای درک این نکته است که چه‌چیزی در حال روی دادن است.
MH Akbari
استراتژی، فرزندِ کمبودِ منابع است و داشتن استراتژی به‌جای اینکه به معنای آرمان‌های مبهم باشد، انتخابِ یک مسیر و صرف‌نظر نمودن از بقیهٔ مسیرهاست.
MH Akbari
اولین مزیت ذاتی استراتژی خوب، به این خاطر بروز می‌یابد که سایرِ سازمان‌ها اغلب فاقدِ استراتژیِ خوب هستند و نیز به این خاطر که آنها انتظار هم ندارند که شما استراتژیِ خوبی داشته باشید. استراتژیِ خوب دارای انسجام، اقدامات هماهنگ‌کننده، سیاست‌ها و منابعی است که بتوان با آنها به نتایجِ مهمی رسید. بسیاری از سازمان‌ها اغلب اوقات فاقدِ چنین چیزی هستند. در عوض آنها اهداف و ابتکاراتِ مختلفی دارند که تنها نمادی از پیشرفت هستند و هیچ رویکردِ منسجمی برای انجام آن پیشرفت ندارند مگر «بیشتر هزینه کردن و سخت‌تر کوشیدن.»
ALI...
استراتژیِ خوب دارای انسجام، اقدامات هماهنگ‌کننده، سیاست‌ها و منابعی است که بتوان با آنها به نتایجِ مهمی رسید. بسیاری از سازمان‌ها اغلب اوقات فاقدِ چنین چیزی هستند. در عوض آنها اهداف و ابتکاراتِ مختلفی دارند که تنها نمادی از پیشرفت هستند و هیچ رویکردِ منسجمی برای انجام آن پیشرفت ندارند مگر «بیشتر هزینه کردن و سخت‌تر کوشیدن.»
نادر رنجه
واژهٔ «استراتژی» در عوض باید به معنای پاسخی منسجم به چالشی مهم باشد. استراتژی، بر خلاف تصمیم یا هدفی خوداتکا، مجموعه‌ای است منسجم از تحلیل‌ها، مفاهیم، سیاست‌ها، استدلال‌ها و اقداماتی که به چالشی سنگین پاسخ می‌دهند.
نادر رنجه
که استراتژی‌های خوب، معمولاً «راهکارهای گوشه‌ای» هستند. یعنی آنها بر تمرکز بر سازش تأکید می‌کنند. آنها بر یک جنبه از این موقعیت تمرکز می‌کنند و تلاش نمی‌کنند که همه‌چیز برای همه‌کس باشند.
MH Akbari
نابهنجاری‌ها در طبیعت نیستند، بلکه در ذهن مشاهده‌گرِ تیزبین رخ می‌دهند و از طریق مقایسهٔ بین واقعیت‌ها و انتظاراتِ تصحیح‌شده نمایان می‌گردند.
MH Akbari
نابهنجاری‌ها در طبیعت نیستند، بلکه در ذهن مشاهده‌گرِ تیزبین رخ می‌دهند و از طریق مقایسهٔ بین واقعیت‌ها و انتظاراتِ تصحیح‌شده نمایان می‌گردند.
MH Akbari
اگر یک محصولِ «من هم همین‌طور» داشته باشید، آنگاه شما نیز خریداران تکه‌تکهٔ خرده‌فروش را ترجیح می‌دهید. از سوی دیگر، در صورتی که محصول بهتری داشته باشید، خریدار قدرتمندی همچون دل می‌تواند به شما کمک کند تا پرتوهای امید را ببینید.
MH Akbari
اینرسیِ واسطه زمانی از میان می‌رود که سازمان به این نتیجه برسد که تطبیق با شرایطِ تغییریافته مهم‌تر از چسبیدن به جریاناتِ قدیمیِ سود می‌باشد.
MH Akbari
اولین گام در راهِ شکستن اینرسیِ فرهنگِ سازمانی، ساده‌سازی است. این کار کمک می‌کند تا روال‌ها و فرآیندهای پیچیده و داد و ستدهای مخفی میان واحدهایی که اتلاف و ناکارامدی را پنهان می‌نمایند، از میان بروند.
MH Akbari
درسی که به‌سختی از این ماجرا آموختم، این بود که اگر شایستگی‌های مهمی که در حال حاضر تظاهر به داشتنشان می‌کنیم، وجود نداشته باشند و توسعهٔ آنها توسطِ فرهنگی دیربنا سد شده باشد، آنگاه یک استراتژیِ خوبِ محصول-بازار بیهوده خواهد بود. اهدافِ به‌ظاهر هوشمندانه‌ای که برای ساختن‌شان کمک کرده بودم، غیرعملی بودند.
MH Akbari
آنتروپی در علوم، میزان بی‌نظمیِ یک سیستم فیزیکی را اندازه می‌گیرد و دومین قانون ترمودینامیک نیز چنین بیان می‌کند که آنتروپی در یک سیستم فیزیکی منفرد، همواره افزایش می‌یابد. به‌طور مشابه، سازمان‌هایی که با مدیریتِ ضعیف اداره می‌شوند، تمایل به سازمان‌یافتگی و تمرکزِ کمتری دارند. حتی اگر هیچ تغییری در استراتژی یا رقابت رخ ندهد، آنتروپی باعث می‌شود که کار مداوم بر روی حفظ هدف، شکل و روش‌های یک سازمان برای رهبران ضروری باشد.
MH Akbari
اینرسی در عالم کسب‌وکار به عدم تمایل یا ناتوانی یک سازمان برای تطبیق یافتن با شرایطِ متغیر محیطی گفته می‌شود.
MH Akbari
برای رسانه‌های خبری می‌توان سه بُعدِ اساسی تمایز را قائل شد: قلمرو (جهانی، ملی، منطقه‌ای، محلی)، تکرار (ساعتی، روزانه و به همین ترتیب) و عُمق (عنوان، گزارشی ورای خبر و تحلیلِ عمیقِ متخصص).
MH Akbari
اولین راهنما، گذار یک صنعت را تعیین می‌کند که «افزایش هزینه‌های ثابت» باعثِ آن گذار می‌گردد. دومین راهنما، گذاری را توضیح می‌دهد که توسط «مقررات‌زدایی» ایجاد می‌گردد. سومین راهنما بر «تعصباتِ قابلِ پیش‌بینی» در پیش‌بینی‌ها تأکید می‌کند. چهارمین راهنما، نیاز به ارزیابیِ مناسب «پاسخِ بازیگران صنعت» به تغییر را نشان می‌دهد. پنجمین راهنما نیز مفهوم «حالتِ جاذب» است.
MH Akbari
اصلِ اساسی این است که بهبودها از امتحان مجددِ جزئیاتِ چگونگیِ انجام کار ناشی می‌شوند و نه فقط کنترلِ هزینه‌ها یا پرداختِ پاداش.
MH Akbari
ثروت زمانی افزایش می‌یابد که مزیتِ رقابتی افزایش یابد یا زمانی که تقاضا برای منابعِ اساسیِ آن افزایش یابد. افزایشِ ارزش به استراتژی‌ای نیاز دارد که در حداقل یکی از چهار مورد متفاوت زیر پیشرفت نماید: عمق بخشیدن به مزیت‌ها، توسعهٔ حیطهٔ مزیت‌ها، ایجادِ تقاضای بیشتر برای محصولات یا خدماتِ دارای مزیت، یا تقویتِ مکانیزم‌های مجزاکننده‌ای که راهِ تکرار و تقلیدِ راحت را بر روی رقبا می‌بندند.
MH Akbari
وقتی شخص دیگری صحبت می‌کند، گاهی کمتر و گاهی بیشتر از آنچه منظورِ اوست، می‌شنوید. کمتر، به این خاطر که هیچ‌کدام از ما نمی‌توانیم تمامیِ درک و فهم خود را بیان نماییم. بیشتر، به این خاطر که آنچه دیگری می‌گوید، مرتباً با دانسته‌ها و نادانسته‌های خودِ شما در هم آمیخته و اثراتِ متقابل بر یکدیگر دارند.
MH Akbari

حجم

۷۷۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۷۷۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
۶۰,۹۰۰
۳۰%
تومان