دانلود و خرید کتاب تاوان عشق مریم جعفرنیا یزدی
تصویر جلد کتاب تاوان عشق

کتاب تاوان عشق

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تاوان عشق

کتاب تاوان عشق نوشتهٔ مریم جعفرنیا یزدی است و انتشارات همخونه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تاوان عشق

گاهی در زندگی‌مان بعد از گذشت از برف و باران شدید وقتی به یک پناهگاه می‌رسیم احساس می‌کنیم که دیگر مشکلی نیست و تمام سختی راه را پشت سر گذاشته‌ایم و همه چیز آرامش خود را پیدا کرده است. دیگر حاضر نیستیم از آن پناهگاه دل بکنیم یا اینکه اجازه بدهیم کسی آن را از ما بگیرد و اگر در اتفاقی باد شدیدی پناهگاهمان را خراب کند، اینقدر ناامید می‌شویم که فکر می‌کنیم آخر خط است. دیگر نمی‌توانیم به زندگی ادامه دهیم، فقط منتظر می‌مانیم که از بقیه انتقام بگیریم و چه زود صبر و شکیبایی را فراموش می‌کنیم و تنها دنبال راهی هستیم برای خلاصی از این زندگی و یادمان می‌رود که این باران یک روزی بند می‌آید و آفتاب جایش را می‌گیرد، شاید به جای آن پناهگاه خداوند قصری از نور را برایمان آماده کرده باشد. گاهی وقت‌ها آنقدر غرور وجودمان را فرا می‌گیرد که حاضر نمی‌شویم گذشت کنیم و به طرف مقابلمان فرصت دوباره بدهیم، آنوقت تمام دنیا را مقصر تنهایی و بدبختی‌مان می‌دانیم.

برای رسیدن به عشق، به قصری از محبت و دوست داشتن باید صبر کرد تا به جاودانگی رسید چون ناگهان چقدر زود دیر می‌شود... و این داستان سرگذشت همین صبرکردن‌ها و رسیدن‌هاست.

خواندن کتاب تاوان عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب تاوان عشق

زن روی تخت نشسته و زانوهايش را سخت درآغوش گرفته بود که از بلندگوی زندان صدا آمد: افسانه صادقی- افسانه صادقی!

زن همانطور که خیره به ديوار شده بود، نگاهش را برگرفت و چشم دوخت به بلندگو و زير لب گفت: باز چیه لعنتی‌ها؟ دست از سرم برداريد! و بعد روسری تیرهاش را که گوشهٔ تخت افتاده بود با بی حوصله‌گی به سر انداخت و موهای آشفته‌اش را زير روسری پنهان کرد و از راهروی طويل زندان که زن‌های زيادی از پشت درهای نرده‌ای چشم به او دوخته بودند، گذشت و به طرف در خروجی حرکت کرد. زن با چشمان سبزرنگ، موهايی طلایی که از کناره‌های روسری بیرون زده بود و صورتی متناسب که به زيبايی‌اش بیشتر می‌افزود، در حالی که لباس بلند تیره‌ای بر تن داشت، به سوی در خروجی گام برمی‌داشت. خانم نگهبان دم در منتظرش بود.



کاربر 8660923
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

خوب بود

کاربر ۱۲۲۰۱۰۶
۱۴۰۳/۰۶/۰۸

اصلا جالب نبود خیلی سطحی بود و خیلی تحلیل بدی از عشق و تربیت یک نسل داشت واقعا در تعجبم چطور جواز گرفته و چاپ شده تحلیل‌های روانشناسی اشتباهی داشت

کاربر 5871511
۱۴۰۲/۱۱/۲۱

عالی

کاربر ۵۶۴۶۱۷۸
۱۴۰۱/۱۱/۰۸

داستان جذاب و قشنگی داشت توصیه میکنم.👌👌

کاربر ۵۸۳۳۳۷۷
۱۴۰۱/۱۱/۰۶

خوبه من قبلا خواندم

دلوین حسینی
۱۴۰۱/۰۱/۲۷

عالی، یکی از بهترین کتاب‌ها با داستانی متفاوت

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان